جفنگبازی دیگری از هادی در نمایش خانگی
افشین علیار
آثار قبلی منوچهر هادی باعث میشود مخاطب شبکه نمایش خانگی
رغبتی برای دیدن سریال جدیدش نداشته باشد. دیدن عاشقانه، گیسو، دل، رحمان ۱۴۰۰
یا آینه بغل برای مخاطب کافی است تا بداند سازنده این آثار مخاطب را نه تنها جدی
نگرفته بلکه دستکم گرفته است و آنچه از سوی هادی در این سالها ساخته شده قطعاً
نامش اثر هنری نیست.
از آنجا که اساسا فیلم و سریالهای
منوچهر هادی قابل نقد و بررسی و تحلیل هنری نیستند، میتوان از چرایی و چگونگی
بسازبفروشی هادی نوشت و از اینکه این کارگردان برایش هنر و کارگردانی مسئله نیست،
با دیدن ۱۰ دقیقه از قسمت اول نیسانآبی خود را نمایان میکند. دیگر برای
او نه میزانسن و نه فیلمنامه مهم است نه قادر است از بازیگرش بازی بگیرد! آنچه
برای هادی و تهیهکننده جوانش که روزی کار روابط عمومی در سینما انجام میداده
صرفا درآمدزایی مطرح است و تبلیغات و زرق و برق برای این مقصود حرف اول را میزند.
تهیهکننده با روابط پیشینی که داشته حالا میتواند در هر پیچ سینمایی تبلیغ
سریالی را بکند که فاقد ارزش هنری است.
نیسان آبی قطعا از جفنگبازی یا لودهبازی
با گرایشات منسوخ شده نوستالژیک میآید. چند فیلم در سینمای ایران وجود داشته که
توانسته درباره دهه ۶۰ درست و با قاعده قصه بگوید؟ قطعاً نهنگ عنبر مهمترین آنهاست
و باید اشاره کنم به فیلم گیجگاه ساخته عادل تبریزی که در آن با وجود روایت درست
داستانی در دهه ۶۰ نگاه به جمشید هاشمپور به عنوان یک اسطوره سینمایی بوده، اما
در نیسان آبی همه چیز در سطح یک شوخی لوس و بیمحتوا با جمشید هاشمپور است که
دلیل حضورش در چنین سریالی مشخص نیست یا اینکه چگونه بهناز جعفری و حسین یاری حاضر
شدهاند در سریالی بازی کنند که آسیب بزرگی به کارنامه هنری آنهاست چراکه نیسان
آبی حاصل جوزدگی و کلیشهسازی آن هم به بدترین شیوه روایی از دهه ۶۰
است.
نیسان آبی حاصل جمع بازیگرانی است که
قطعا با بداهه دیالوگ میگویند و ایجاد موقعیتهای آن بر اساس تنزل سلیقه مخاطب
است. علاقه هادی به مسائل جنسی و اروتیک در اینجا هم دیده میشود و نمیدانیم او
چگونه فکر میکند و چرا متوجه نیست ایجاد چنین موقعیتهای هجوی از مخاطب خنده نمیگیرد.
این بار هم ابتذال در دیالوگها سرشار است و چگونه میشود آن را در جمع خانواده
تماشا کرد؟ هادی اذعان دارد این سریال برای خانوادههاست تا آنها بخندند! اما
نیسان آبی جز در حد یک خزعبل کار دیگری نمیتواند انجام بدهد، احساس میشود دیالوگها
در حد فحشهای کوچه و خیابان است. برای ایجاد موقعیتها چه زحمتی کشیده شده جز کپی
دستچندم از آثار فیلمفارسی!
اساسا هادی سطح سواد مخاطبش را در ازای
درآمدزایی به مسخره گرفته و احساس کرده با هر جفنگیاتی میتواند مخاطب به دست
بیاورد. از آنجا که باب شده سینما و سریال برای مخاطب سرگرمی است، هادی هم از این
مفهوم که آن را درست فهم نکرده در سریالسازی سوءاستفاده میکند، اما نیسان آبی نه
باعث سرگرمی مخاطب میشود و نه میتواند او را بخنداند چراکه هادی سعی داشته است
ابتذال را در سلیقه مخاطب ترویج بدهد؛ ابتذالی که از شوخیهای جنسی زن و مرد و
روابط زناشویی تا فحشهایی که در دیالوگ رد و بدل میشود، دیده میشود، اما مخاطب
امروز شرم و حیا را تشخیص میدهد.
به هر حال نیسان آبی در این سه قسمت چیزی
نداشته جز توهین ریز و درشت به مخاطب، کارگردانی در آن حتی در سادهترین معنیاش
هم دیده نمیشود و بازیگران تلویزیونیاش قطعا برای امرار معاش در آن بازی کردند و
اگر نه، مگر میشود بازیگری مثل بهناز جعفری با آن کارنامه درخشان بازیگری یا
جمشید هاشمپور ستاره دهه ۷۰ سینما خبر از ابتذال دستاندرکاران این
سریال نداشته باشند؟ راستی چه کسی هم اکنون مسئولیت پروانه ساخت و نمایش چنین اثری
را بر عهده دارد!
جوان آنلاین