چطور دوستی نامناسب فرزندمان را از بین ببریم
مهارت بدون دخالت
مریم کمالی نژاد
همه والدین علاقمندند که کودکشان مهارتهای اجتماعی را کسب کرده و بتواند ارتباطهای قوی و محکمی داشته باشد. اغلب ما از دیدن فرزندمان هنگام بازی کردن با دوستانش لذت میبریم. اینکه میتواند با کودکی دیگر سر صحبت را باز کند، با او دوست شود، شروع به معاشرت و بازی کند و رابطه ای جدید را بسازد، هیجانانگیز است. واضح است که دوستیها میتوانند مهارتهای اجتماعی کودکان را افزایش داده و اعتمادبهنفس آنها را بالا ببرند.
اما همیشه ماجرا به همین سادگی پیش نمیرود. بالأخره زمانی میرسد که شما به هر دلیلی از دوستی فرزندتان راضی نیستید و دوستش ندارید. شاید بچه مورد نظر بیش از حد خشن است، زورگو است، اهل کتککاری است، حرفهای خوبی نمیزند و ادبیاتش را مضر میدانید و... قطعا چیزی در آن کودک وجود دارد که شما را نسبت به دوستیاش با فرزندتان حساس میکند.
هنگامیکه این اتفاق میافتد، والدین بر سر یک دوراهی قرار میگیرند. خاصه اگر فرزندشان دوره کودکی را پشت سر گذاشته و در سنین نوجوانی باشد. با دوستان فرزندمان که آنها را دوست نداریم باید چه کنیم؟
چرا دوستش ندارم؟
قدم اول: قبل از اینکه شروع به کاویدن خودتان برای یافتن علت کنید، بپذیرید که چنین حسی دارید. احساساتان را بپذیرید و بدانید که هیچچیز غیر طبیعی وجود ندارد. هیچ اشکالی ندارد که در مورد دوست فرزندتان احساس نارضایتی داشته باشید.
قدم دوم: وقتی احساستان را پذیرفتید و دانستید که خطایی مرتکب نشدهاید و اشکالی در داشتن احساسات منفی وجود ندارد میتوانید بروید و بهدنبال علت ناراحتی، عدم رضایت و احساساتی که در مورد آن بچه دارید، بگردید.
قدم سوم: خوب دقت کنید؛ هنگام مواجه با آن بچه و زمانی که فرزندتان با او وقت میگذارند، احساس شما دقیقا چیست؟ احساس ترس؟ اضطراب؟ ناامیدی؟ عصبانیت؟ نگرانی؟ به احساس خودتان دقیقتر نگاه کنید و ببینید دقیقا چرا دچار این احساسات هستید؟
قدم سوم: بسیاری از والدین نگران کودکشان هستند. در واقع احساسات منفی والدین اغلب ریشه درونی ندارد، بلکه مربوط به احساسات و سلامت فرزندشان است. ممکن است نگران باشید که فرزندتان مورد خشونت قرار بگیرد، رفتارهای بد دوستش را کپی کند، احساس گناه کند، اطلاعاتی را که هیچ نیازی به دانستنشان نیست را در اختیار بگیرد و ...! علت را تشخیص دهید.
تشخیص علت نگرانی شما به سن و سال کودکتان هم بستگی دارد. بچهها در سنین کمتر، معمولا مشکلاتشان واضح تر است و اثرپذیری آشکارتری دارند. شما میدانید که فرزند کلاس اولیتان بهوضوح از معاشرت با دوستش دچار اضطراب میشود. یا هنگام مواجه با فردی که او را دوست میداند، اعتمادبهنفسش را از دست میدهد. کتک میخورد، آسیب میبیند و...! اما کودکان بزرگتر، خاصه زمانی که وارد دوره راهنمایی میشوند و به سنین نوجوانی میرسند، تشخیص اثرپذیری آنها و اثرگذاری شان و رفتارهای خطرناکی که ممکن است از دوستشان بگیرند، دشوار است. چون نه بهاندازه کودکیشان، رفتارهای واضح دارند و نه مثل قبل رابطهای بدون مخفیکاری با والدین برقرار میکنند.
قدم چهارم: اما جنبه دیگری هم وجود دارد و آن این است که احساس منفی ما نسبت به دوست فرزندمان، هیچ ربطی به آنها ندارد و عدم پذیرش آن مربوط به خودمان است. ممکن است والدین آن بچه را دوست نداشته باشیم. یا چیزهایی در خانه و نوع تربیت والدینشان میبینیم که با اینکه اثر چندانی در بچه نداشته، اما ما آن را نمیپسندیم. نوع نظارت والدین او را دوست نداریم.
یا به هر دلیل دیگر علاقهای به تعامل با والدین دوست فرزندمان نداریم. ما نمیخواهیم بچههایمان با هم دوست باشند تا مجبور به تعامل با والدین او نشویم. تعاملاتی که احتمالا برایمان ناراحتکننده است و این ربطی به احساسات کودکان ندارد و صرفا بهخاطر احساسات خودمان است. با در نظر گرفتن این احتمالات، باید بتوانید علت احساسات ناراحتکنندهای که در مورد دوستی فرزند خود دارید را پیدا کنید.
قدم پنجم: اگر با دقت، درون نگری و کنجکاشی که که در احساساتان کردید به این نتیجه رسیدید که حس منفی شما ربطی به ایمنی فرزندتان یا احساسات خود ندارد، بهتر است که با ناراحتی خود کنار بیاید. اینکه شما با پدر آن بچه مشکلات کاری دارید، ربطی به دوستی فرزندان شما ندارد. کودکان نباید تاوان زندگی بزرگترهایشان را بدهند. حتی ممکن است علیرغم ناراحتی شما، این دوستی، دقیقا چیزی باشد که فرزندتان نیاز دارد.
والدین باید از مرز بین احساسات خود و احساسات فرزندشان آگاه باشند. عدم آگاهی از این مرز باعث میشود که احساسات خودمان را بهجای احساسات فرزندمان در نظر بگیریم و توقع داشته باشیم که او هم مثل ما احساس و حتی فکر کند و تفاوت را نادیده بگیریم.
خودتان را به چالش بکشید تا بفهمید احساسات شما از کجا نشئت میگیرد. آیا آنها ریشه در تجربیات گذشتهتان دارند؟ آیا نگران هستید که کودک شما به دلیل قرار گرفتن در یک موقعیت دشوار احساس ناراحتی کند و آسیب ببیند؟
مداخلهگری
اگر به این نتیجه رسیدید که در هر صورت، ارتباط فرزند شما با دوستش به صلاح نیست و احساس منفی شما به دلیل احساسات فرزندتان و حمایت و مراقبت از اوست، باید مداخله کرده و وارد عمل شوید اما نباید این کار را به گونهای انجام دهید که مقابل کودک قرار بگیرید.
نحوه مداخلهگری
۱ـ سؤال بپرسید: از کودکتان سؤال بپرسید. سؤالاتی که هیچ قضاوت و سرزنشگری در آن وجود نداشته باشد. مثل «از دوستت برام بگو» «چی باعث شده دوستت را انتخاب کنی و دوستش داشته باشی؟» «چه چیزی در شخصیت پارسا وجود داره که تو دوستش داری؟» ممکن است در خلال همین سؤال پرسیدنها به نکاتی دست پیدا کنید که نظرتان به کل عوض شود در عین حال رابطه با فرزندتان هم قویتر میشود.
۲ـ بدگویی نکنید؛ والدین، زمانی که دوست فرزندشان را به هر دلیلی نمیپسندند، شروع میکنند به شمردن معایب کودک دیگر و مشکلات خانوادگیاش یا گفتن جملاتی مثل «من اصلا از این پسره خوشم نمیاد» «واقعا دیدن این دختره حال منو بد میکنه» این نوع مداخلهگری را متوقف کنید. از گفتن نکات منفی در مورد کودک دیگر و خانوادهاش بپرهیزید، چه به لحاظ اخلاقی و چه از نظر تربیتی کار صحیحی نیست. با بدگویی کردن از کودک و خانواده اش، فرزندتان را در موقعیت دشواری قرار میدهید. او دیگر شما را کنار خودش احساس نمیکند، بلکه شما را از لحاظ احساسی مقابل خوب میبیند. او کسی را دوست دارد که شما از ازش متنفرید. حتی ممکن است به دوستش بگوید: «مامانم از تو خوشش نمیاد» یا به والدین دوستش منتقل کند که «مامانم از اینکه من بیام خونه شما خوشش نمیاد» که در این صورت وضعیت بدی رخ خواهد داد و کودک در موقعیت دشواری قرار میگیرد.
۳ـ نقش فانوس را بازی کنید؛ لازم است والدی باشید که نوری را بر جوانب مختلف رابطه ی دوستی فرزندتان میتابانید. شاید کودک شما نتواند احساساتش را درست تشخیص بدهد، چون هنوز خیلی کوچک و بیتجربه است. میتوانید سوالاتی از او بپرسید مثل اینکه: «به نظر میرسه وقتایی که با نیما بازی میکنی، زیاد عصبانی میشی» یا «انگار مریم فقط وقتهایی که بهت نیاز داره، حالت رو میپرسه» یا «هر بار که با سارا هستی، بعدش رفتارهات عجیب میشه»
۴ـ بعد از اینکه مشاهدتان را به گوش فرزندتان رساندید، به او فرصت بدهید که نظراتش را بگوید. ممکن است نیاز به کمک داشته باشد، شاید تا به حال نتوانسته خودش را از دوستی بیرون بکشد، یا اینکه سعی کنید رابطهاش را ترمیم کند و با وضعیت به شکل دیگری کنار بیاید.
۵ـ سعی کنید کودکتان مهارتهای جدید یاد بگیرد. تصمیم به قطع رابطه دوستی در همان ابتدا، کار درستی نیست. شاید لازم باشد کودک رفتار و رابطهاش را ترمیم کند. در این صورت باید به او کمک کنید تا خوب فکر کند و رفتارش را تغییر دهید. مثلا بگویید: «من میبینم که هر بار از پیش سارا به خونه برمیگردی، ناراحت و مضطربی، چرا این اتفاق میفته؟ چه کارهایی میتونی انجام بدی که ناراحتی و اضطرابت رو کنترل کنی؟»
به فرزندتان توضیح دهید که همه دوستیها دوام نمیآورند و از تجربیات خودتان با او صحبت کنید. کودکان باید بدانند که برخی رابطهها موقتاند و باید بتوانند از پس مدیریت احساس و رابطههایشان برآیند.
مراقب باشید احساس شما نسبت به دوست فرزندتان و کارهایی که در این رابطه انجام میدهید این پیام را به کودکتان ندهد که به او در دوستیابی اعتماد ندارید. سعی کنید صرفا راهنمایی و اطلاعات لازم را ارائه دهید.