هشتگهای روسیاه
فاطمه اقوامی
اینستا رو که باز کردم با پیامی به این مضمون مواجه شدم؛ «صفحه مورد نظر در دسترس نیست» انگار برق سه فاز بهم وصل کردند. یعنی چی صفحه خودم در دسترس خودم نیست! کمی که گذشت و از شوک اولیه رهایی پیدا کردم هر راهی که بلد بودم رو امتحان کردم، از دیگرانی که وارد بودند کمک گرفتم اما نشد که نشد. حس مادری رو داشتم که بچهاش را گروگان گرفتهاند! یکی از کسانی که باهاش مشورت کرده بودم گفت ممکنه بعد از چند روز اینستاگرام خودش صفحهات رو برگردونه پس یکم صبر کن که میگویند سنگ لعل شود در مقام صبر! من هم صبر کردم ولیکن به خون جگر! روزهای اول خیلی سخت گذشت اینقدر که با معتادین همدردی میکردم! ولی بعد از چند روز ماجرا فرق کرد. فرصت بیشتری برای رسیدن به کارهام پیدا کردم. از همه مهمتر آرامشی بود که داشتم تجربش میکردم. از متن اخبار مطلع بودم ولی این در بسته باعث شده بود از حواشی تا حد زیادی دور بمانم. بارها اطرافیانم با حرص میگفتند دیدی فلانی تو صفحهاش چی گذاشته؟! و من در کمال آرامش میگفتم نه ندیدم! میگفتن دیدی دعوا شده تو اینستا بین فلان گروه و بهمان گروه و من باز با لبخند میگفتم نه ندیدم! خلاصه انگار از یک شکنجهگاه که به دست خودم بنا شده بود رهایی پیدا کرده بودم... هرچند برای من هم مثل خیلیها دوری از این فضا به مدت طولانی متصور نبود و دوباره به دامن آن برگشتم...
اما این اتفاق باعث شد به این فکر کنم با همه بدیهایی که از این فضا سراغ داریم چرا اینقدر به دنیای مجازی وابسته شدیم مخصوصا در این روزهای کرونایی که این ویروس منحوس تقریبا ما را خانهنشین کرده و از همه ارتباطات حقیقی به دور. فقط به همان جمله پر تکراری رسیدم که شاید دیگر از شنیدنش حالمان بد شود ولی واقعا فضای مجازی مثل یک چاقوی دولبه است؛ هم میشود از آن استفاده خوب کرد، هم بد...
و ما این هفته در پرونده زیر پوست شهر به خوب و بد این فضا پرداختهایم... اول میرویم سراغ نکات منفی فضای مجازی... با ما همراه باشید.
# اعدام_نکنید
11 مرداد سال 97، حدود ساعت 23. ترکمان یکی از کارمندان سازمان آب منطقهای شیراز وقتی بعد از فراغت از امور کاری به خانه برمیگشت تا شبی آرام را در کنار سه فرزند خود بگذراند، قبل از ورود به منزل مورد هجوم قرار گرفت و با ضربات چاقو مصدوم شد. او را به بیمارستان انتقال دادند اما خونریزی شدید عروق حیاتی گردن در اثر اصابت چاقو جان او را گرفت.
با فوت مرحوم ترکمان تحقیقات آغاز شد. دوربینهای مداربسته محل حادثه به کمک نیروهای پلیس آمدند و نوید افکاری را به همراه برادرش به دام قانون انداختند. افکاری همان ابتدای امر به قتل اعتراف کرد. البته این پایان ماجرا نبود و بازجویی از او و برادرش جرایم دیگری مانند حضور در اغتشاشات سنوات گذشته و مجروح کردن یک مأمور نیروی انتظامی را نیز برملا کرد.
خلاصه این پرونده هم مانند موارد مشابه
در جریان دادرسی قرار گرفت و نهایتا با توجه به مدارک و استنادات حکم اعدام برای
نوید افکاری صادر شد. و دقیقا همین جا بود که رسانههایی مانند
بیبیسی فارسی و
اینترنشنال با استفاده از ظرفیت شبکههای اجتماعی
موجسواری خود را آغاز کردند. مانور روی
کلیدواژه #کشتیگیر و سوءاستفاده از
نام مادر نوید افکاری برای برانگیختن احساسات مردم و ادعای مورد شکنجه قرار گرفتن
نوید افکاری در مراحل بازجویی و اعتراف به قتل تحت همین شکنجهها از جمله
تلاشهای این رسانهها بود. در
نتیجه خیلی زود اشتراکگذاری پستهایی با
هشتگ
# اعدام_نکنید در فضای مجازی دست به دست شد.
افرادی چون دونالد ترامپ، بنیامین نتانیاهو، مریم رجوی و... نیز برای کمک به این موجسواری رسانهای به میدان آمدند. البته در این مسیر نباید از نقش مهم برخی از سلبریتیهای وطنی نیز غافل شد. سلبریتیهایی که با گذاشتن انواع و اقسام پستها و استوریهای پرسوز و گذار همپای رسانههای خارجی در این زمینه تلاش کردند. و البته این تلاش به نتیجه دلخواه آنها ختم نشد و نوید افکاری 22 شهریورماه سال جاری به دار مجازات آویخته شد. سلبریتیهایی چون تهمینه میلانی، ترانه علیدوستی، نگار جواهریان و... همگام با رسانههای خارجی با اجرای حکم هم، کوتاه نیامدند و با انتشار پستهایی به این قضیه واکنش نشان دادند.
نوید افکاری اولین و آخرین نمونه از این دست نبوده و نیست. از آنجا که چنین افراد و پروندههایی مانند محکومین اغتشاشات دیماه 96 و آبان 98 میتوانند خوراک خوبی برای متهم کردن ایران در اختیار رسانهها قرار دهند، سوژههای خوبی به نظر میرسند.
نمونه دیگر از این دست بازیهای رسانهای پس از تأیید حکم اعدام سه نفر از متهمان آبانماه 98 اتفاق افتاد. این افراد علاوه بر خرابکاری و تهیه فیلم از آن و ارسال برای شبکههای خارجی، دو نفر از آنها در سرقت مسلحانه نیز نقش داشتهاند. با وجود اینکه این حکم بنا به درخواست وکلا وارد مرحله بررسی مجدد شد، چند روز پیش خبر رسید پدر یکی از این متهمان به نام امیرحسین مرادی خودکشی کرده است. در حالیکه موکل این خانواده از فشار رسانهها و شبکههای اجتماعی خارجی و داخلی به عنوان علت این حادثه یاد میکند، برخی از فعالین فضای مجازی دستگاه قضایی کشور را بهعنوان مسبب این اتفاق معرفی میکنند.
جنبش tooـMe وطنی
چندی پیش پروژهای شبیه به جنبش tooـMe غربی در فضای مجازی ما کلید خورد. افرادی با حمایت از جریان شکل گرفته گفتند باید تجربههای مشترکی از این دست به اشتراک گذاشته شده تا قبح این موضوع در جامعه ریخته شود و افرادی که به این آسیب گرفتار میشوند هراسی از بیان آن نداشته باشند. کمکم سریال توئیت دختران و زنانی که از تجربه آزار و تعرض جنسی خود پرده برمیداشتند آغاز و هشتگ تجاوز و آزار جنسی در توئیتر ترند شد. در ابتدا خبری از نام فرد متجاوز نبود اما بعد از چند روز ماجرا رنگ دیگری به خود گرفت و افرادی که مدعی بودند مورد تجاوز قرار گرفتند نام متجاوز را نیز منتشر ساختند. در این بین نام یکی از دانشجویان دانشگاه تهران که در ابتدا با عنوان «ک. ا» معرفی شد بیش از همه به چشم میخورد. دختران درگیر در این ماجرا طی توئیتهایی راز آزارهای خود از سوی این جوان را برملا ساختند و مدعی شدند آنها پس از اغفال توسط این فرد به خانهاش دعوت شده و با نوشیدن مشروبات الکلی که او در اختیارشان قرار داده بیهوش شده و قربانی جنایت سیاه او شدند.
براساس برخی گزارشها تا 5
شهریور 1399 بیش از 40 روایت از آزار این شخص به ثبت رسیده که حتی دخترعمویش هم
ادعا کرده از آزار او در امان نبوده است. «ک. ا»
که بعدها با نام کامل «کیوان اماموردی» در
فضای مجازی معرفی شد، ابتدا این ادعا را رد کرد و گفت در توئیتر به آنها پاسخ
خواهد داد اما بعد از دستگیری توسط پلیس امنیت عمومی در 4 شهریورماه به جرمش اقرار
کرد. البته اینبار مدعی شد که مبتلا
به سادیسم است! هر چند این ادعا از طرف حسن رحیمی، فرمانده پلیس تهران رد شد و از
شاکیان خواسته شد با اطمینان از محفوظ ماندن هویتشان در نزد
پلیس برای شکایت از این فرد اقدام کنند.
کیوان امام تنها متهم این افشاگریهای به راه افتاده در فضای مجازی نبود. در بین این توئیتها از افراد دیگری که حتی برخی از آنها نامآشنا و معروف هستند نیز به عنوان فرد متجاوز نام برده شده است. چند دانشآموز پشتکنکوری درباره یک معلم مرد که به آنها تعرض جنسی کرده است، سخن گفتهاند. چند دانشآموز دختر معلم مؤنثشان را به تعرض جنسی متهم کردند و حتی مردان نیز از تجربه مورد تجاوز قرار گرفتن نوشتهاند و خلاصه جنجالی بهپا شده که معلوم نیست کی و چطور به پایان میرسد.
تنزل یک بحث فکری به دعوا بر سر متراژ خانه
یکی از جنجالهای اخیر فضای مجازی مربوط میشود به سخنرانی دهه اول محرم امسال خطیب مشهور تهران؛ حجتالاسلام پناهیان. بحثهای مطرح شده در منبر این خطیب پیرامون مسئله عدالت و مواسات به سرعت در فضای مجازی بازتاب داشت. برخی با رویکردی درست به نقد دیدگاههای ایشان در این خصوص پرداختند. این تضارب اندیشه و آرا نوید میداد بحثهای فکری خوب و عمیقی در راه باشد، اما در میان برخی به بهانه نقد دیدگاه او مطالبی منتشر یا به قول معروف این روزها افشاگری کرده و تلویحا مدعی مناسبات ناسالم اقتصادی شخصی این روحانی معروف با یک کارخانهدار ثروتمند و اهل ساختوساز در منطقه ۲ تهران شدند. انتشار این مدارک که توسط یاشار سلطانی روزنامهنگار اصلاحطلب شروع شد، بحثها را به انحراف کشید و نقدها و مباحثی که میتوانست راهگشا باشد را دچار حواشی بسیاری کرد. یک سوی این جریان برخی از منتقدین قرار داشتند که به جای نقد مباحث مطرح شده توسط پناهیان و بیان ایرادات و اشکالات احتمالی آن، بر روی اسناد و مدارک منتشر شده تمرکز کرده و با انتشار پستها و مطالب مختلف این خطیب مشهور را به باد انتقادات تند و تیز خود گرفتند. در سر دیگر این ماجرا طرفداران حجت الاسلام پناهیان بودند که به طرفداری از او به میدان آمدند و بعضا با الفاظ تند به منتقدین پاسخ دادند. خود پناهیان نیز در یکی از مجالس عزاداری بخشی از سخنرانی خود را به این موضوع اختصاص داد و سعی کرد با توضیحاتی به این موارد پاسخ دهد. خلاصه آنکه چند روزی فضای مجازی تا حد زیادی متأثر از این ماجرا بود و حتی پای این مباحث به رسانههای خارجی مانند بیبیسی فارسی و اینترنشنال هم باز شد و آنها سعی کردند به بهترین نحو از این ماجرا به نفع مواضع خود سود ببرند. ماجرای آقای پناهیان و انتشار سند علیه او، یک قسمت از سریالی بود که در دو سه سال گذشته در فضای مجازی شاهد آن هستیم.
به رنگ خون
«پدری دختر خود را با داس به قتل رساند» این خبری بود که روز اول خرداد امسال شوک بزرگی به جامعه وارد کرد و واکنشهای زیادی در شبکههای اجتماعی به همراه داشت. براساس شواهد انتشار تصاویر رومینا و پسری که چند سالی با او دوست بوده در فضای مجازی یکی از عوامل مؤثر در این فاجعه تلخ بوده که منجر به قربانی شدن این دختر به دست خشم نادرست پدر شده است. این مسأله در صحبتهای پدر رومینا با خبرنگاران هم به چشم میخورد: «چون رومینا با یک آدم ... فرار کرده بود، از این موضوع آن موقع گذشتم، ولی بدتر از این اقدام، آن عکسها را در اینستاگرام گذاشته بودند... من به بهمن گفتم اگر میخواهی دخترم را خوشبخت کنی، چرا چنین تصاویری در اینستاگرام میگذاری؟ از مادر رومینا بپرسید، رومینا را مجبور میکردند در آن حالت از او عکس بگیرند... روزی که تصویر دخترم را در اینستاگرام دیدم، اذیت شدم. با آبروی خانواده ما در اینستاگرام بازی کرد، آدمی که شرف و غیرت داشته باشد، این کار را نمیکند.»
واکنش به این اتفاق در فضای مجازی منفی بود و همه اقدام پدر را مورد نقد قرار میدادند. البته دو گونه نقد وجود داشت؛ برخی به دنبال ریشههای این اتفاق تلخ بودند اما برخی بدون در نظر گرفتن عوامل دخیل و قبل از آنکه پرونده در محاکم قضایی بررسی شود خواستار حکم اعدام برای پدر بودند و جالب اینجاست که خیلی از هشتگ زنندگان بر علیه حکم اعدام در پروندههای مختلف، این بار خواستار اعدام بودند.
ابتذال آنلاین
روزهای کرونایی و خانهنشینی ما را بیش از گذشته به فضای مجازی پیوند داده است. یکی از امکانات پر استفاده در این روزها لایوهای اینستاگرامی هستند که یکی از پر بازدیدترین آنها 625 هزار بیننده داشت! تعجب شما از این عدد زمانی بیشتر خواهد شد که بدانید این لایو متعلق به صفحه «امیرحسین مقصودلو» یا همان «تتلوی» معروف است. کسی که در رفتار و گفتار حالت متعادلی ندارد و محتوای اکثر مطالبی که در فضای مجازی به اشتراک میگذارد بسیار زننده، زشت و حاوی الفاظ رکیک است!
چندی پیش او از هوادارانش خواسته بود زیر یک پست ده میلیون کامنت بگذارند و عجیب آنکه این اتفاق رخ داد! تتلو که پس از بسته شدن چندباره صفحهاش توسط اینستاگرام، دوباره فالوورهای بسیاری برای خود جمع کرده و دارای تیک آبی اینستاگرام است، در دوران کرونا سعی کرد با برگزاری برنامههای زنده و ثبت رکوردهای جدید دوباره خودش را بر سر زبانها بیندازد که موفق هم بود. گفتگوهای زنده او در اینستاگرام با افراد مختلف و شاخهای اینستاگرامی، از جمله ساشا سبحانی و ندا یاسی، رکوردهایی عجیب و قابل تأملی برجای گذاشته است. بر اساس شواهد گفتگوی تتلو با ساشا سبحانی حدود ۲۰۰ هزار بیننده داشت و گفتگویش با ندا یاسی، با بیش از نیم میلیون مخاطب توانست رکورد دریک (رپر کانادایی) را شکسته و از کریستن رونالدو (فوتبالیست مطرح پرتغالی) با بیش از چهارصد هزار بیننده در لایو هم عبور کند! تازه درباره این رکورد باید این موضوع را هم در نظر گرفت که کریستین رونالدو شخصیت مطرحی است که از سراسر جهان مخاطب دارد اما مخاطبان تتلو فقط (یا اکثرا) ایرانی هستند! و نکته مهم دیگر آنکه محتوای اکثر این لایوها مثل روند همیشه تتلو سرشار از مطالب زننده، سخفیف و جنسی بوده و ابتذال در آن موج میزد.
اخبار و مطالبی که خواندید چند نمونه از هزار و یک اتفاق و جریانی است که در فضای مجازی ما رخ داده و اتفاق میافتد. هر روز ما با انواع و اقسام چنین رویدادهای منفی و تلخی در شبکههای اجتماعی روبرو هستیم که ترس، ناراحتی، اضطراب، عصبانیت، خشم، تنفر، بیاعتمادی، ناامیدی و... را برای ما به ارمغان میآورد. البته همان طور که اشاره کردیم این فضا در سیاهی مطلق به سر نمیبرد و اتفاقات مثبت و خوشایند هم در آن کم نیست که دربارهشان در بخش دوم پرونده خواهید خواند اما در گفتار ابتدایی تمرکز بحثمان روی وجوه منفی فضای مجازی است.
خودآزاری به سبک مجازآباد
فقط چند دقیقه گشت و گذار در صفحات مجازی کافی است تا شما را با سیل عظیمی از خبرهای منفی روبرو کند. انگار شبکههای مجازی ساخته شدهاند تا هر روز تلخی، ناامیدی و سیاهی را به روح و روان ما پمپاژ کنند. اگر اهل گشت و گذار در شبکههای مجازی باشید حتما بارها با هشتگهایی مانند #ایران_تسلیت یا کامنتهایی چون منتظر فاجعه بعدی هستیم روبرو شدهاید.
خبرهای منفی و اتفاقات بد همیشه در دنیا وجود داشتهاند اما پیشرفت تکنولوژی و ظهور شبکههای اجتماعی باعث شده ما بیشتر در معرض این اخبار و اطلاعات قرار بگیریم.
این را باید بدانیم که به طور کلی ذهن انسان تمایل بیشتری به خواندن و بررسی کردن اخبار بد دارد. این موضوعی است که در علم روانشناسی به نام «سوگیری منفیگرایی» شناخته میشود. سوگیری منفی از این حکایت میکند که ما نه تنها به محرکهای منفی سادهتر جلب میشویم بلکه به این رویدادها توجه بیشتری هم داریم.
«سوزان بابل» محقق روانپزشکی و بازیابی حوادث، بیان میکند که ذهن انسان در هنگام مواجهه با آسیبهای روحی، وارد حالت «درگیری، گریز، افسردگی» میشود تا پس از آن، به حالت آرامش قبلی بازگردد. با این وجود، مواجهه با آسیبهای روحی بهطور دائمی میتواند توانایی مغز برای مقابله با آنها را مختل کند و در نتیجه، بازگشت به حالت آرامش به کاری دشوار تبدیل خواهد شد.
وی این مطلب را اینگونه توضیح میدهد که در هنگام مواجهه با چنین اتفاقاتی، فرد وارد حالت اضطراب شده و در واکنش به آسیب روحی ممکن است حالت بیحسی یا واکنش ترس شدید را نسبت به خبر نشان دهد. بدن انسان در این مواقع، هورمونهای مربوط به استرس مانند کورتیزول و آدرنالین را ترشح کرده که باعث شکلگیری حس ترس و اضطراب خواهد شد. در حالت عادی، این پروسه باعث میشود تا ذهن انسان به حالت تعادلی بازگردد، اما اگر فشارهای روانی چندین مرتبه رخ بدهد، ذهن با سرعت بیشتری این پروسه را تکرار کرده و در جریان رسیدن به آرامش اختلال ایجاد میکند؛ در طول زمان، غددهای مربوط به آدرنالین دچار خستگی شده و این خستگی به تمام بدن فرد انتقال پیدا خواهد کرد. همچنین اختلال خواب، اضطراب طولانیمدت و افسردگی نیز از دیگر نشانههای این اتفاق هستند.
حالا با این توضیحات، کمی فکر کنید ما در طول روز با خواندن مکرر اخبار بد و پیگیری حوادث تلخ چه بر سر خودمان میآوریم! واقعا چه نیاز است ما هر روز مقدار زمان زیادی را صرف خواندن این نوع اخبار کنیم؟ خواندن اخبار و گزارش لحظه به لحظه قتلهایی که در گوشه و کنار کشورمان یا در جهان رخ میدهد چه دردی از ما دعوا خواهد کرد؟ اینکه من و شما از تمام جزئیات پروندهای مانند قتل رومینا خبر داشته باشیم و هر پست و استوری مرتبط با آن را بخوانیم چه منفعت و سودی برای خودمان یا جامعه دارد؟! همان طور که گفته شد ذهن ما برای بازیابی شرایط عادی خود و آرام کردن سیستم عصبی نیاز به زمان دارد، اگر نمیشود کاملا از شنیدن اخبار بد دور ماند، حداقل باید فرصت استراحتی به ذهنمان بدهیم تا نفس راحتی بکشد و آرام شود.
البته این بدان معنا نیست که سر در لاک تنهایی خود فرو ببریم و در سرخوشی و از همه جا بیخبری سیر کنیم بلکه باید میزان رویارویی با این اخبار و گزارشها را مدیریت کنیم. از طرفی مسئولان امر باید دنبال ریشههای روانی و اجتماعی این قضیه باشند که چرا افراد یک جامعه به خواندن اخبار بد گرایش پیدا میکنند.
اخلاق، حقله مفقوده دنیای مجازی
تصور برخی از ما درباره دنیای مجازی شبیه رینگ بوکس است. افرادی که به هر دلیل دلی خوشی از آنها نداریم را هم مثل حریف خود تصور میکنیم و تا میتوانیم زیر مشت و لگد پستها و توئیتهای خود در فضای مجازی میگیریم. متأسفانه از آنجایی که این فضا به ظاهر مجازی است تا به آن ورود میکنیم همه اصول اخلاقی را از یاد میبریم و یادمان میرود عالم محضر خداست، چه دنیای واقعی، چه مجازی.
این مسئله بهویژه در حوزه مباحث سیاسی و اجتماعی بین گروهها و احزاب نمود بیشتری پیدا میکند. برخی از گروهها برای اینکه حرف خود را به کرسی بنشانند و در مناظرات مجازی پیش بیفتند، به جای بحث علمی و منطقی دست به دامن تهمت و افترا و رو کردن زندگی خصوصی طرف مقابل میشوند و قصه تلختر اینکه این حرکت را به نام اقدام ارزشمند مطالبهگری جا میزنند. البته که مطالبهگریهای خوبی هم به برکت همین فضا توسط جوانان انقلابی دغدغهمند در حال انجام است اما متأسفانه همیشه هستند افرادی که واژهها و اقدامات مثبت و ارزشمند را با کارهای غیر منطقی و البته غیر اخلاقی خود به انحراف میکشانند.
البته همه بیاخلاقیهای فضای مجازی را نباید در این موارد خلاصه کرد. همین که ما به محض اختلاف با شخصی، یا به سبب ناراحتی از او به هر علتی سریع استوری یا پستی ترتیب داده و براساس برداشتهای شخصی او را یک طرفه در پیشگاه قاضی مینشانیم و حکمی برایش صادر میکنیم بدون اینکه طرف مقابل فرصتی برای توضیح و دفاع باشد بعد هم از همدردی و همراهی دنبال کنندگان خود در دلمان قند آب میشود، خودش مصداقی از بیاخلاقی در فضای مجازی است که متأسفانه شاید خیلی از ما درگیرش باشیم.
به نمایش گذاشتن تصاویر غذا، خوشگذرانیها و داشتنیهای زندگیمان در مقابل چشمان کسانی که شاید از آن بیبهره و نصیب باشند از دیگر موارد زیر پا گذاشتن اخلاق در فضای مجازی است.
هيس، برخي مسائل را فرياد نميزنند!
يکي از اخبار تلخي که در سالهاي اخير در فضاي مجازي رونق داشته افشاي تجارب دردآور تجاوز جنسي از سوي قربانيان اين حادثه تلخ است. اين قضيه که با جنبش tooـMe در مغرب زمين آغاز شد ـ چنانکه در بخش خبرها اشاره شد ـ بهتازگي پايش به کشور ما باز شده و در همين چند ماهه اخير شاهد تعداد زيادي از اين خودافشاييها در فضاي مجازي بودهايم.
اما بايد چشم تقليدجوي از رفتار غربي را ببنديم و با يک ارزيابي دقيق ببينيم اين به اشتراک گذاشتن تجارت تلخ و افشاي نام متجاوزين چه آثار مثبت و منفي براي قربانيان و افراد جامعه دارد.
|
از طرفي قربانيان تجاوز جنسي با اين نوع افشاگري سعي ميکنند در مردان و زنان قرباني شده ديگر اين جسارت را به وجود آورند که آنها هم تجربه خود را با ديگران به اشتراک بگذارند دقيقا مثل اتفاقي که در جريان سريال خودافشاييهاي اخير در فضاي مجازي ما رخ داد و همه چيز با يکي، دو مورد توئيت آغاز شد اما به ناگاه با حجم گستردهاي از اشتراکگذاري اين تجارب روبرو شديم.
اما بايد اين نکته را مدنظر قرار داد که اين افشاگريهاي هيجاني در فضاي مجازي که گاهي به مطرح کردن نام فرد متجاوز هم ميانجامد اکثرا بدون مشورت با مشاور، روان درمانگر، وکيل و... رخ ميدهد دفاعي نامعقول است که ميتواند با شکايت فرد متجاوز روبرو شده و مجازات قانوني براي قرباني به دنبال داشته باشد و اين يعني آسيب بيشتر به فرد قرباني.
|
|
|
|
اما بايد بدانيم خواندن اين قبيل اخبار نه تنها فايدهاي براي ما ندارد بلکه به همان دلايلي که براي اخبار منفي ذکر کرديم، به شدت براي سلامت روح و جسممان مضر است. باز هم از خودتان بپرسيد دانستن و خواندن اين حجم از اخبار تلخ و وحشتناک چه کمکي به خودتان يا فرد آسيبديده ميکند!
زرد بازار!
آقای بازیگر از زنش طلاق گرفت، ازدواج مجدد خانم بازیگر، مدل گوشی فوتبالیست مشهور، ژستهای فلان بازیگر در اکران فیلم، حاشیههای کنسرت خواننده مشهور، افشای پشت پرده سینما توسط بازیگر دوستداشتنی، ماشین مدل بالای بازیگر مطرح سینما، شباهت بازیگران ایرانی به بازیگران خارجی و هزار و یک مدل شبیه اینها تیتر مطالبی هستند که ما در طول روز در شبکههای اجتماعی با آن روبرو هستیم. خبرهای داغی که مدتی در فضای مجازی دست به دست میشوند و بعد از چند روز از یادها میروند و خبرهای دیگری جای آنها را میگیرند. به این اخبار و سبک محتواها که نه فرهنگی هستند، نه ورزشی، نه حوادث و نه هیچ شاخه دیگری، محتوا یا خبر زرد گفته میشود.
خبر زرد به آن نوع اخباری گفته میشود که حاوی پیامی نیست و در ارتقای سطح فکری مخاطب نقشی ایفا نمیکند و پیامد درجا زدن دارد. اخباری که کاربردی نیستند و به هیچ کار مخاطب نمیآیند. مثلا اینکه من و شما بدانیم فلان بازیگر طلاق گرفته یا فلان بازیگر در اکران فیلمی که بازی کرده چه ژستی مقابل دوربینها گرفته یا چه لباس (افتضاح)ی پوشیده به چه کارمان میآید و چه دغدغهای از من و شما رفع میکند؟! در مواجهه با خبر زرد تعقل مخاطب کنار میرود و احساس و عاطفهاش درگیر میشود. محتوای زرد، خبرها و حواشی در رابطه با یک موضوع یا بزرگنمایی درباره یک اتفاق را منتشر میکند و معمولا به زندگی سلبریتیها، حوادث و علوم ماوراءالطبیعی، حواشی سیاستمداران و دنیای سیاست یا جنجال در سایر حوزهها میپردازد.
با توجه به این مطالب مشخص است که خبر زرد هیچ ارزش خبری یا محتوایی ندارد اما در کمال تعجب همین بیارزشها، جزو پربازدیدترینهای شبکههای اجتماعی هستند و مخاطب بسیاری از طیفهای مختلف وقت باارزش خود را پای خواندن این زردنویسیها به هدر میدهند.
زردنویسی و زردخوانی از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در ایالات متحده آمریکا شایع شد و بیشتر برای فروش مجلات کودک و نوجوان کاربرد داشت. پس از ترویج این تکنیک، کارکردهای اجتماعی و سیاسی آن موجب بهرهگیری از این شیوه نگارش و تولید خبر در رسانههای نوشتاری، شنیداری و دیداری شد. و حالا زردنویسی انواع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، هنری و... دارد و مخاطبانی از طیفهای متنوع سنی، فکری و احساسی را دربرمیگیرد.
تولید محتوای زرد کار چندان پیچیده و سختی نیست. چنانچه تولیدکنندگان محتوای زرد از علاقه مردم به سرک کشیدن در زندگی دیگران برای پربازدید کردن شبکههای اجتماعی یا رسانه خود استفاده میکنند. به صورت کلی برای تولید محتوای زرد به دو اصل اساسی نیاز است: حاشیه و بزرگنمایی. محتوای زرد در تمام موضوعات براساس این دو اصل شکل میگیرد؛ اما برای تولید محتوای زرد علاوه بر حاشیه و بزرگنمایی از تیترهای خاص، استفاده از عکسهای زیاد و توجهبرانگیز و انتشار اخبار جنجالی و احساسات برانگیز، حوادث خشونتبار و تکاندهنده جنایی و سیاسی، تخریب و ترور شخصیت افراد، ورود به حریم ممنوعه مردم، داستانپردازیهای کششدار، شگفتانگیز و دراماتیک و تکیه بر احساسات زودگذر و تبدار جامعه بهره گرفته میشود.
چنانکه بیان شد تولیدکنندگان اخبار زرد در صفحات مجازی با کمک گرفتن از این اصول کار خود را پیش میبرند و متأسفانه کاربران زیادی را نیز با خود همراه کرده و به زردخوانی و زرددیداری عادت میدهند.
معمولا اخبار سلبریتیهای هنری و ورزشی یکی از پرکاربردترین محتواها برای تولید اخبار زرد است. جدیدا کار به جایی رسیده که برخی از سلبریتیها خود وارد گود شده و با استفاده از این ویژگی به تولید اخبار و محتوای زرد روی آوردهاند.
روی موج ابتذال
ابتذال یکی از بلاهای گریبانگیر این روزهای فضای مجازی است و از آنجا که محتواهایی از این دست هم حس کنجکاوی مخاطبان را برمیانگیزانند و هم فاقد پیام و ارزشمندی هستند، شاید بتوان آنها را زیرمجموعه اخبار زرد به حساب آورد. تولید محتوای مبتذل این روزها حسابی بازارش در شبکههای اجتماعی داغ است و در این بین اینستاگرام به دلیل قابلیتهای متنوع تصویری که در اختیار دارد گوی سبقت را از سایر رفقایش ربوده است. امکان ندارد اینستاگرامتان را باز کنید و در بخش جستجوی آن با یک یا چند ویدئو یا پست مبتذل روبرو نشوید؛ از رقص و آواز گرفته تا پستهایی با محتوای جنسی. آنچه باعث نگرانی و تأسف است تنها تولید این نوع محتوای مبتذل نیست. عمق این فاجعه چندی پیش و بعد از رکوردشکنی لایوهای سراسر مبتذل تتلو با افراد مختلف خودش را نشان داد. شاید هیچکس باور نمیکرد لایوی که یک طرف گفتگوی آن خواننده معلوم الحالی است که در تمام طول مدت لایو مشغول تاتو و خالکوبی روی بدن خود است و طرف دیگر گفتگو کسی است که با فحاشی (حتی به ایرانیها) و برهنگی، مخاطبان خود را در شبکههای مجازی افزایش میدهد، اینچنین پربازدید شود که حتی رکورد لایو کریستین رونالدو فوتبالیست مشهور را نیز بشکند آن هم وقتی به احتمال خیلی زیاد فقط ایرانیها مخاطبان این گفتگو بودهاند.
میتوانیم بیشتر این مخاطبان را فیک قلمداد کرده یا چنین لایوی را جزو توطئه دشمنان به حساب آورده و صورت مسئله را پاک کنیم و بیخیال مسیر گذشته خود را بپیماییم. اما اینها دردی را دوا نخواهد کرد و دو روز دیگر با پدیدهای مشابه یا بدتر از آن روبرو خواهیم شد. اولین و بهترین کار پذیرش این بیماری و فاجعه فرهنگی و سپس پیدا کردن روش درمان و یافتن راهکارهای اصولی برای حل آن است.
در زمین دشمن بازی نکنیم
«استعمار جدید در دنیا، استعمار فکر است و دشمن درصدد است که قدرت فکر کردن را از ما بگیرد.»
این فرموده آیتالله حائری شیرازی در شناخت بهتر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بسیار قابل توجه و تأمل است. دنیای امروز دنیای جنگ نظامی نیست چرا که ابزاری کمهزینهتر و اثربخشتر چون عملیات روانی در دست قدرتهای سیاسی قرار دارد. با رونق شبکههای اجتماعی، بهره بردن از این فضا در جهت اهداف عملیات روانی رشد چشمگیری یافت. کشورهایی چون آمریکا و اسرائیل به این حوزه نگاه ویژهای دارند و بودجههای کلانی به آن اختصاص میدهند. بهطور مثال توئیتر و فیسبوک از جمله شبکههای پرطرفدار و پربازدیدی هستند که به کمک سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی ـ صهیونیستی گسترش پیدا کردهاند.
امروزه دیگر مقوله استفاده این قدرتها از شبکههای اجتماعی و به صورت کلی فضای مجازی در جهت اثرگذاری بر افکار و عواطف و احساسات مردم برای ایجاد جنبشهای اعتراضی علیه حکومتها و پروژههای براندازی مسئله قابل کتمانی نیست چنانچه خودشان نیز به آن معترفند. بهطور مثال «باراک اوباما» رئیسجمهور سابق آمریکا و «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه دولت او بارها به صراحت به ساماندهی انقلابهای مخملی در جهان و فتنه 88 در ایران با استفاده از رسانههای مختلف و شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک، توئیتر، گوگل پلاس و... اعتراف کردهاند. یا همین سال گذشته بود که یک فعال رسانهای در شبکه اجتماعی اینستاگرام با انتشار تصاویری از منافقین و فعالیت سایبری سازمان یافته این گروه نوشت: تصاویری که میبینید مربوط به واحد جنگ سایبری گروهک تروریستی منافقین در اردوگاه تیرانا واقع در کشور آلبانی است.
در این واحد، بیش از 1500 نفر نیروی آموزشدیده، شبانهروز بهصورت شیفتی، مشغول تولید محتوای حرفهای علیه مفاهیمی مانند اسلام، ولایت فقیه، حجاب، بزرگنمایی مفاسد اقتصادی، خرافهنمایی مقدسات مذهبی، نفرتپراکنی علیه رهبر انقلاب، مراجع، علما، سپاه، بسیج، ناجا، صداوسیما، رسانههای انقلابی، فرماندهان و مدیران جهادی کشور، تولیدات محبوب هنری و رسانهای طیف انقلابی و صدها محور دیگر هستند.
در دام فیکنیوزها
نقش رسانهها به عنوان ابزار قدرت در دنیای امروز آنچنان پر رنگ و قابل اعتناست که بهطور مثال بسیاری از کارشناسان ارتباطات و تحلیلگران سیاسی جنگ آمریکا و عراق را «جنگ رسانهای» نامیدهاند چراکه بار مهم این جنگ بر دوش غولهای رسانهای بود که سعی میکردند با اخبار و اطلاعاتی که منتشر میکنند (که بسیاری از آنها دروغ و غیر حقیقی بود) ضرورت این جنگ را برای جهانیان جا بیندازند. حدودا از همین سالها اخبار دروغین برای اعمال قدرت اهمیت پیدا کرد و فیکنیوزها متولد شدند و استفاده از اخبار و گزارشهای دروغ سیر صعودی گرفت. و حالا فیکنیوزها جایگاه محکمی پیدا کردهاند و به راحتی قلب حقیقت میکنند.
با وجود این شواهد بسیاری از ما به راحتی هر خبری را قبول میکنیم و بدون توجه به منبع خبر و بررسی صحت و سقم آن سریع دست به انتشارش میزنیم و به بازیکنی در زمین دشمن تبدیل میشویم.
گاهی حتی خوبهای فضای مجازی ما بدون اینکه بخواهند با یک حرکت غلط وارد بازی دشمن شده و خوراک خوبی در اختیار رسانههای آن طرف آبی قرار میدهند.
فعالیت مجازی میکنند حتی به غلط!
برخی از سلبریتیها از جمله افرادی هستند که در زمین دشمن مشغول بازیاند آنقدر که با دنبال کردن فعالیتشان در فضای مجازی گاهی به وطنی بودن آنها شک میکنیم.
انتشار پستهای جنجال آفرین با هشتگهایی که معمولا در آن طرف آب ساخته شده و بازنشر مطالب دروغ و خلاف واقعیت از جمله فعالیتهای سلبریتیها در فضای مجازی است. هنوز هشتگ #صدای_آبان_98 و پستهای حمایتی این جماعت از اعتراضاتی که با دسیسه دشمنان به اغتشاش کشیده شد و خسارات مالی به جامعه ایران وارد کرد یا جنجالی که بر سر خودسوزی دختر جوان معروف به دختر آبی توسط این افراد در فضای مجازی به راه افتاد از یادها نرفته است.
دنیای مجازی سلبریتیها سرشار از تناقض است. مثلا یک روز در مخالفت با اعدام پست میگذارند و نه به اعدام میگویند، روز دیگر از اعدام نشدن پدر رومینا ابراز ناراحتی میکنند. روزی برای مادری که پسرش پدر 3 فرزند را کشته دلسوزی میکنند و نوحه سر میدهند و روز دیگر وقتی دختر خودشان گرفتار زورگیری و قمهکشی میشود داد و فریادشان گوش هفت آسمان را کر میکند و وقتی زورگیر به دام پلیس میافتد و آن دختر و پدر را با او رودررو میکنند، خشم پدر او را برای زدن فرد مجرم از جا بلند میکند. آیا این جوان مجرم مادری ندارد که دل سلبریتیها برای او بسوزد؟! چرا در این ماجرا برای تشکر از پلیس پست میگذارند اما در آن ماجرا برای آنکه مجرم به سزای اعمالش رسیده نوحه سر میدهند؟!
اظهارنظر در همه موضوعات آن هم بدون علم و اطلاعات از دیگر ویژگی اساسی فعالیت سلبریتیها در فضای مجازی است. حتما یادتان هست که خانم بازیگر همان ابتدای فراگیری بیماری کرونا برایمان داروی این بیماری را تجویز کردند! فقط نمیدانیم چرا بعد از این همه مدت هنوز پزشکان و متخصصان به این کشف نرسیدهاند!
در باب فعالیتهای تبلیغاتی و مدلینگ سلبریتیها و سبک زندگی غیر اسلامی ـ ایرانی آنها هم حرف بسیار است اما متأسفانه در این مجال فرصتی برای پرداختن به آن نیست.
و حالا درد بزرگ این است که این گروه با چنین کارنامه درخشانی! تعداد زیادی مخاطب دارند که زندگی مجازی آنها را دنبال میکنند و از فعالیتهایشان تأثیر میپذیرند.
مجازی اما واقعی
اسمش دنیای مجازی است اما با آنچه گفتیم مشخص است که از هر حقیقتی حقیقیتر است. امروزه حتی آنهایی که اهل مطالعه کتاب نیستند، و میلی به خواندن روزنامه و گوش دادن به اخبار ندارند هم ساعات بسیاری از شبانهروز خود را در گشتزنی بین شبکههای مختلف فضای مجازی میگذرانند و در اقیانوس وسیع و البته کم عمق اخبار و اطلاعات آن غرق میشوند.
حالا اینقدر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی قدرت پیدا کردهاند که میتوانند روی وجوه مختلف زندگی افراد تأثیر بگذارند و حتی در شکلدهی هویت آنها نقش داشته باشند. برای همین است که رهبر معظم انقلاب بارها نسبت به این فضا و مدیریت آن توصیه و تأکید کردهاند.
این دنیا کاملا با دنیای حقیقی ما گره خورده و تصور زندگی بدون آن تقریبا برای همه ما غیرممکن است. وجوه منفی که به چند نمونه از آنها در این نوشتار اشاره کردیم نیز کاملا به این فضا الصاق شده است و در کل باید بگوییم ما قادر به کشیدن ترمز فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نیستیم اما میتوانیم آن را مدیریت کرده و به سوی اتفاقات مثبت و ارزشمند سوق دهیم. این کار سخت نیست فقط نیاز به همت دارد. برای اثبات حرفم پرونده زیر پوست شهر را دنبال کنید تا با روی مثبت این فضا نیزآشنا شوید.
منابع
سوگیری منفیگرایی؛ اخبار بد چگونه به شما آسیب میرساند؟ / تجارت نیوز
سوگیری منفی چیست؟ / روان حامی
محتوای زرد چیست؟ / الو محتوا
لشکر سایبری منافقین در شبکههای اجتماعی ما چگونه فعالیت میکند؟ / تسنیم
فیک نیوز چیست؟/ تبیان
چگونه جنگ روانی در فضای مجازی اثرگذار و کمهزینهتر از جنگ نظامی میشود؟ / باشگاه خبرنگاران
رمزگشایی از فلسفه اخبار زرد با کارگردانی دستهای پشت پرده / باشگاه خبرنگاران
فضای مجازی چه نقشی در جهتدهی افکار عمومی دارد؟/ گرداب