
حسنی احمدی
محمد بن قیس در کنار جعفر صادق نشسته است که صحبت
گروهی از مسلمانان پیش میآید. محمد می گوید: به خدا سوگند من شبها شام نمیخورم
مگر آنکه دو سه نفر از این افراد با من باشند و من آنها را دعوت میکنم و میآیند
و در منزل من غذا میخوردند.
صادق آل محمد رو به محمد به قیس کرد و گفت: فضیلت
آنها برتو بیشتر از فضیلتی است که تو بر آنها داری.
محمد متعجب پرسید: فدایت شوم چنین چیزی چطور ممکن
است؟ در حالیکه من و خانوادهام خدمتگزار و میزبان آنها هستیم و من از مال خودم
به آنها غذا میدهم و پذیرایی و انفاق میکنم.
صادق دستش را بر زانوی محمد بن قیس گذاشت و گفت: چون
هنگامی که آنها بر تو وارد میشوند از جانب خداوند همراه با رزق و روزی فراوان
میهمان تو میکردند و زمانی که خواستند بیرون بروند برای تو رحمت و امرزش بهجا
خواهند گذاشت.
سخنان جعفر تمام شده و قیس به فکر فرو رفته که سالها
چه خیر برکتی از میهمانانش دریافت میکرده و خود از آن غافل بوده است.
منبع: محجهالبیضاء، جلد ۳، صفحه ۳۳