گذشته، نگذشته است!
فاطمه اقوامی
شاید شما هم جزو آن دسته از افراد باشید که در دوران مدرسه از زنگ تاریخ و حفظ کردن یکسری اسامی، نام سلسلهها، تاریخ وقوع اتفاقات مختلف و... فراری بودید و بارها با خودتان گفتهاید آخر حفظ و یادگیری این همه اسم و تاریخ به چه درد ما میخورد؟ حالا دانستن اینکه فلان شاه کی بر تخت سلطنت نشسته و کی از آن به پایین کشیده شده، قرار است کجای زندگی به کار ما بیاید؟! اصلا چرا ما باید بدانیم تو فلان سال دور، چنین اتفاقاتی رخ داده است؟!
هیچکس هم نه در دوران مدرسه، نه بعد از آن پیدا نشد که بنشیند و برایمان از به درد بخوری تاریخ بگوید. کسی نبود یادمان بدهد خواندن ماجراهای تاریخی و بازخوانی اتفاقاتی که روزگاری دور به وقوع پیوسته و آشنایی با افرادی که سالها دورتر از ما زندگی میکردند کی و چطور به کارمان خواهد آمد. فقط شبهای امتحان تاریخ که میشد با کلی زجر و تنفر صفحات کتاب تاریخ را ورق میزدیم و سعی میکردیم به زور هم که شده برای چند ساعت اطلاعاتش در مخمان جا دهیم فقط برای اینکه نمره قبولی به دست بیاوریم. این تنفر از تاریخ با ما ماند و رشد کرد اینقدر که برخی از ما حتی از دیدن فیلمهای تاریخی فرار میکنیم!
جمله «گذشته، گذشته است» و حال و آینده را دریاب! تئوری ثابت شدهای برای این افراد است و فکر میکنند آنچه در روزگاران گذشته رخ داده، ربطی به زندگی آنها ندارد که بخواهند وقتشان را با دانستنش هدر دهند اما با اندکی تأمل و تفکر، به راحتی میتوانیم میان آنچه در گذشتهها به وقوع پیوسته با حوادث و رخدادهایی که در همین سالهای نزدیک ما اتفاق افتاده یا هر روز در دور و اطرافمان رخ میدهد، پیوندی ناگسستنی یا شباهت مثالزدنی پیدا کنیم و این دقیقا همان چیزی است که به علم تاریخ را مهم کرده و برخلاف باور عامه سودمند و ارزشمند میکند و ما را هم بر آن داشته تا این هفته در کنار شما کمی دربارهاش بخوانیم و جای تنفر، دوستش بداریم.
قل سیروا فی الارض...
بهتر است قبل از هر سخنی، به یک منبع بسیار موثق و معتبر رجوع کنیم و ببینیم آیا شاهدی در باب اهمیت مطالعه تاریخ پیدا میکنیم تا با اتکا به آن، به بحث و بررسی بیشتر در این زمینه بپردازیم. و این منبع معتبر جز قرآن که 1400 سال بدون تحریف مانده و توسط کسی نازل شده که ناظر بر همه حوادث و اتفاقات تاریخی است، چه منبع دیگری میتواند باشد؟! تأکید چنین کتابی بر مطالعه تاریخ و درک و فهم آن بیتردید، راه بر هر گونه شک و شبههای میبندد.
به صورت کلی نقل بخشهای مهم تاریخ و آگاهی دادن به آن، یکی از شیوههای تربیتی قرآن است.
ـ «لَقَدْ کَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاولِى الْأَلْبَابِ»؛ در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود.
در این کتاب آسمانی 13 بار به سیر در زمین و بررسی اوضاع و احوال ملتها و اقوام امر شده که از اهمیت موضوع تاریخ حکایت دارد:
ـ »قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» (انعام/11) بگو در زمين بگرديد آنگاه بنگريد كه فرجام تكذيبكنندگان چگونه بوده است؟»
ـ «أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً...» (فاطر/44) آیا در زمین سیرنکردهاند تا ببینند سرانجام کسانی که قبل از آنها بودند چه شد در حالی که آنها نیرومندتر بودند.
ـ «فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ» (نحل/36) در زمین سیر و گردش کنید تا ببینیدکه عاقبت تکذیبگران چگونه بود؟
برخی معتقدند استفاده قرآن از واژه «سیروا فی الارض» تنها ناظر بر تماشا و گردش و دیدن ظاهری است اما با توجه به مفهوم و قوانین حاکم بر دستورات قرآنی این تفسیر، تفسیر غلطی به نظر میآید. قرآن مطلبی بالاتر از تماشا و گردش در نظر دارد و در حقیقت به دنبال نوعی از حکمت و عقلانیت است. هدف قرآن از اینکه افراد را به مطالعه و بررسی تاریخ امر میکند، فقط برای این نیست که آنها از یکسری حوادث و رویدادهای تاریخی اطلاع پیدا کنند، بلکه همین طور که در ادامه آیات ذکر شده هم مشخص است، میخواهد آنها با قوانین و سنن حاکم بر تاریخ آشنا شوند و از آنچه در گذشته رخ داده عبرت بگیرند و آن را در زندگی و جامعه خود به کار بندند.
تربیت با تاریخ
گرچه توجه قرآن به تاریخ برای پذیرش و درک اهمیت آن کافی است اما بگذارید اندکی هم در فرمایشات قرآن ناطق حضرت امیرالمؤمنینعلیهالسلام تأمل کنیم و نکات ویژهای در باب تاریخ و اهمیت و کارکرد آن بیاموزیم.
در بیانات حضرتعلیعلیهالسلام در نهجالبلاغه تاریخ یکی از منابع غنی تربیت در اسلام به شمار میرود که این تربیت در سایه توجه به حقایق گذشتگان به دست میآید.
حضرت امیر به این سؤال که با وجود تفاوت زندگی ما و گذشتگان، مطالعه تاریخ چه سودمندی و اهمیتی میتواند داشته باشد؟ در بیانات مختلف خود پاسخ داده و بیان کردهاند که بین زندگی ما و گذشتگان مشابهتهای زیادی وجود دارد. ایشان فرمودهاند: «فالله الله عِبَادَ اللَّهِ، فَإِنَّ الدُّنْيَا مَاضِيَةٌ بِكُمْ عَلَى سَنَنٍ...» (نهج البلاغه، خطبه 190) یعنی دنیا با شما همان رفتاری را خواهد داشت که با گذشتگان داشته است.
این مشابهت روزگار ما و گذشتگان به سنتهای عام و فراگیر الهی اشاره دارد که در پی اعمال انسانها شامل حالشان میشود و در همه زمانها نتایج مشابهی را به دنبال دارد. دلیل اهمیت و تأثیرگذاری تاریخ بر زندگی ما نیز به همین سنتهای عام الهی برمیگردد. خداوند در مسیر حرکت انسان به سمت اهداف آفرینش سنتهایی را بر صحنه تاریخ جاری میسازد که از ابتدا بوده و هنوز هم هست. بنابراین مطالعه تاریخ و تأمل در حکایت گذشتگان، انسان را با سنتهای الهی که وجوه مشترک تاریخ با زمان حال و آینده است، آشنا میکند.
حضرت علیعلیهالسلام به عنوان مربی و راهنمای بشر، سعی کردهاند از شیوههای مختلف در زمینه رشد و تربیت بشر استفاده کنند که تاریخ یکی از این شیوهها و روشهاست. امیرالمؤمنین تاریخ و باقیماندن آثار گذشتگان را نعمت معرفی کرده و علت برجای ماندن آثار گذشتگان را درس گرفتن و تربیت دانستهاند برای همین در سخنان بسیاری امر به مطالعه تاریخ کردهاند. به نظر میرسد از منظر ایشان تاریخ و مقایسه خود با گذشتگان یک عامل تربیتی برای خودشناسی و شناخت دنیای پیرامون محسوب میشود. برای همین یکی از روشهای تربیتی به کار گرفته شده در مکتب علوی مطالعه تاریخ است.
تاریخ؛ درس و گنجینه اطلاعات
هنوز زود است که از بحث اهمیت تاریخ عبور کنیم چرا که اساسا در این نوشتار ما به دنبال اثبات این موضوع هستیم. پس اجازه دهید کمی هم از منظر بنیانگذار انقلاب و رهبر عزیزمان این موضوع را پیگیری کنیم که در سخنان ایشان نیز مطمئنا نکات آموزندهای نهفته است.
تاریخ در نگاه امام خمینیره که پرورش یافته مکتب اسلام میباشد نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است. ایشان تاریخ را معلم انسانها معرفی میکنند که باید از آن عبرت گرفت. در جای دیگری امام تاریخ را به عنوان سرمشق ما معرفی کرده و میفرمایند: «در هر صورت، ماها که الآن اینجا هستیم باید خودمان را بسازیم. اگر یک ملتى بخواهد مقاومت کند براى یک حرف حقى، باید از تاریخ استفاده کند. از تاریخ اسلام استفاده کند ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته؛ و اینکه گذشته سرمشق هست از براى ما.»
رهبر انقلاب هم برای تاریخ اهمیت فوقالعادهای قائل هستند. نگاه تحلیلی به تاریخ و رجوع مداوم به آن یکی از اصلیترین جنبههای منظومه فکری و مدیریت گفتمانی و ارزشی رهبری در سطح جامعه است. در باب اهمیت تاریخ این سخن رهبری بسیار قابل توجه و تأمل است: «تاریخ چیز مهمی است. تاریخ را بهعنوان یک چیز کوچک یا حاشیهای نباید خیال کرد؛ تاریخ واقعا مهم است. تاریخ، درس و گنجینه اطلاعات ما از گذشته بشریت است؛ سرگذشت ماست. مگر میشود نسبت به تاریخ بیاعتنا بود؟...» (بیانات در دیدار اعضای گروه تاریخ صدای جمهوری اسلامی ایران 8/11/1370) و در جای دیگری میفرمایند: «اگر تاریخ یک چیز اصلی نبود، قرآن با این عظمت ـ که اصلا برنامه انسانسازی و برنامه بشریت است ـ تاریخ را وارد خودش نمیکرد؛ اما شما میبینید که در قرآن تاریخ هست؛ البته بخشهایی که برای بیان اهداف قرآن کارساز است... بنابراین، تاریخ مهم است.» (همان)
تاریخ، تاریخ است
حالا این تاریخی که ما از آن صحبت میکنیم و این همه به آن تأکید شده است چه تعریفی دارد؟ از قدیم الایام تا همین امروز بسیاری از متفکران و صاحبنظران درباره علم تاریخ، موضوع آن، فایده آن، ضرورت مطالعه آن و... سخن گفتهاند که صحبتهای مکرر آنها هم دلیل دیگری بر اهمیت داشتن تاریخ و توجه به آن است. رهبر معظم انقلاب تاریخ را اینگونه تعریف کردهاند: «تاریخ، نه سیاست است، نه فرهنگ؛ تاریخ، تاریخ است. تاریخ، یعنی آنچه که از حوادث و وقایع ثبت شده است. البته در این حوادث و وقایع، سیاست هم هست، فرهنگ هم هست، هنر هم هست، عشق هم هست، مصیبت هم هست، درد هم هست، بغض هم هست، کینه هم هست. همه اینها وقتی با همدیگر ثبت شد، میشود تاریخ.»(همان)
صاحبنظران برای تاریخ سه دستهبندی در نظر گرفتهاند:
1. علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسانها در گذشته در مقابل اوضاع و احوال کنونی. علم تاریخ در این معنی اولا جزئی یعنی علم به یک سلسله امور شخصی و فردی است نه علم به کلیات و یک سلسله قواعد و ضوابط و روابط. ثانیا یک علم نقلی است، نه عقلی. ثالثا علم به بودنها است نه علم به شدنها. رابعا به گذشته تعلق دارد نه به حاضر.
در وصیت حضرت علیعلیهالسلام به فرزندشان درباره ضرورت مطالعه وقایع تاریخی به مفهوم از تاریخ اشاره شده است: «پسرم! اگرچه من به اندازه مردمی که پیش از من بودهاند عمر نکردهام، ولی در کردارشان دقت و در اخبارشان فکر نموده و در آثارشان سیاحت کردهام تا جایی که همانند یکی از آنان شدهام بلکه گویی از پی آنچه که از وضع آنان به من رسیده عمرم را با اولین و آخرینشان گذرانیدهام. (نهجالبلاغه، نامه 31)
2. علم به سنن و قواعد حاکم بر زندگیهای گذشته است که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست میآید و مورخ در پی کشف طبیعت حوادث تاریخی و روابط علی و معلولی آنهاست. این نوع تاریخ را میتوان «تاریخ علّی» نامید. هر چند موضوع مورد بررسی تاریخ علّی حوادث و وقایعی است که به گذشته تعلق دارد، اما مسائل و قواعدی که استنباط میکند به گذشته اختصاص ندارد و قابل تعمیم به حال و آینده است. تاریخ علّی در حقیقت بخشی از جامعهشناسی است. یعنی جامعهشناسی جوامع مختلف است.
شهید
مطهری عنوان میکند که متأسفانه در جوامع اسلامی مهمترین تلقی از تاریخ گونه اول
است که صرفا به امور شخصی و فردی توجه میکند و بدیهی است که اغلب نمیتواند الگوی
عمل قرار گیرد و مشکلی از جامعه حل کند. اما به گونه دوم که مهمترین و مفیدترین
بخش تاریخ است و برای جوامع امروز بسیار مورد نیاز توجه چندانی نمیشود. در نهجالبلاغه
و کلام امام و رهبری نیز تأکید اصلی بر این نوع دوم تاریخ است. هر چند نوع اول نیز
به عنوان مقدمه و پیشدرآمد میتواند مورد توجه قرار بگیرد.
3. اما دسته سوم فلسفه تاریخ است. یعنی علم به تحولات و تطورات
جوامع از مرحلهای به مرحله دیگر و علم به قوانین حاکم به این تحولات و تطورات
(علم تکامل جوامع). با توجه به نظر شهید مطهری متأسفانه این بخش هم زیاد مورد
تأکید قرار نگرفته است.
شرح حال ما، در صحنهای دیگر
از دیرباز تاکنون فواید زیادی برای مطالعه تاریخ نام برده شده است که به بخشی از آنها در خلال بحث از اهمیت مطالعه تاریخ در دیدگاه قرآن، نهجالبلاغه و کلام امام و رهبری اشاره شد. اما در این بخش هم به صورت گذرا به برخی از فواید تاریخ اشاره میکنیم.
عبدالحسین زرینکوب در کتاب «تاریخ در ترازو» خود میگوید: تاریخ را به علم ابدان ـ علم طب ـ تشبیه کردهاند. به تعبیر ابوالحسن بیهقی هیچ واقعهای از خیر و شر نیست که سانح گردد و نه در عهد گذشته مثل آن یا نزدیک به آن واقعه بوده (شده) باشد؛ پس همچنانکه اطباء از بیماریهای گذشتگان دستور کار برای خویش میسازند اهل خبر نیز از حوادث گذشته سرمشق میگیرند و از آنچه در عهد گذشته از آن احتراز کرده باشند احتراز کنند.
در این کلام فایده مطالعه علم تاریخ در یک بیان کلی به زیبایی بیان شده است اما اگر بخواهیم موجزتر به فواید تاریخ بپردازیم باید بگوییم نگاه عبرتگیرانه به تاریخ میتواند ثمرات زیر را برای ما به دنبال داشته باشد:
1. شناخت
جبههبندیها
در
اندیشه رهبر معظم انقلاب این ثمره به این صورت بیان شده است: «من واقعا به شما
برادران و خواهران عزیز توصیه میکنم که با تاریخ آشنا شوید. تاریخ درس است؛ از
تاریخ بسیار درسها میشود آموخت و بسیار تجربهها میشود به دست آورد. عدهای سعی
میکنند حوادث روزگار ما را یک حوادث استثنایی ـ که به هیچ وجه از تاریخ قابل
استفاده نیست ـ وانمود کنند. این غلط است. رنگهای زندگی عوض میشود، روشهای زندگی
عوض میشود؛ اما پایههای اصلی زندگی بشر و جبههبندیهای اصلی بشر، تغییری پیدا
نمیکند.» (بیانات
در دیدار با جوانان در مصلای بزرگ تهران 1/2/1379)
2. درک شرایط و فهم وظایف
عبرتها
و درسهای تاریخی صحنه پیش روی انسان را روشن کرده و وظایف او را مشخص میکند.
رهبر انقلاب در اینباره میفرمایند: «من، یک وقت درباره عبرتهای ماجرای امام
حسین صحبتهایی کردم و گفتم که ما از این حادثه، غیر از درسهایی که میآموزیم؛
عبرتهایی نیز میگیریم. «درسها» به ما میگویند که چه باید بکنیم؛ ولی «عبرتها»
به ما میگویند که چه حادثهای اتّفاق افتاده و چه واقعهای ممکن است اتّفاق بیفتد.»
(بیانات در دیدار
جمعی از پاسداران5/10/1374)
در این رابطه رهبر انقلاب تاریخ را «شرح حال ما، در صحنهای دیگر» معرفی میکنند: «در تاریخ چیزی هست که اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم، باید دغدغه داشته باشیم. این دغدغه، مربوط به آینده است... تاریخ را با قصه اشتباه نکنیم. تاریخ یعنی شرح حال ما، در صحنهای دیگر... اگر ما شرحِ تاریخ را میگوییم، هر کداممان باید نگاه کنیم و ببینیم در کدام قسمتِ داستان قرار گرفتهایم. بعد ببینیم کسی که مثل ما در این قسمت قرار گرفته بود، آن روز چگونه عمل کرد که ضربه خورد؟ مواظب باشیم آنطور عمل نکنیم.» (بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولاللهصلیاللهعلیهوآله 20/3/1375)
3. هموارسازی راه آینده
چنین
ثمرهای را حضرت آقا اینگونه تعریف میکنند: «میخواهیم از راه شناختن تاریخ خود،
گذشته خود و برجستگان این تاریخ، خود را درست بشناسیم؛ امروزمان را درست بفهمیم و
راه فردامان را تشخیص بدهیم و باز کنیم... ما به گذشته که نگاه میکنیم، با این
چشم نگاه میکنیم. گذشته برای ما یک وسیله و آئینهای است؛ مایه عبرتی است تا راه
آیندهمان را هموار کنیم.»
4. کمک و راهنمایی به انسان
تاریخ مخصوصا برای جوانان این فایده را دارد که آنها را زودتر از معمول له سطح عصر خود میرساند، پنجرهها را بر روی آنها میگشاید و به آنها اجازه میدهد تا عواملی را که در جهان آنها حاکم بوده و هنوز هست بهتر بشناسند.
5. رهایی انسان از تکرار
آشنایی با تاریخ انسان را از بسیاری فریبهای حقارتآمیز، از بسیاری دلخوشیهای بیحاصل نگه میدارد و نگاه انسان را آنقدر تعمق میبخشد که ورای حوادث را ببیند. تاریخ با یادآوری اشتباههای بزرگ، جنایتها و بدبختیهای گذشتگان میتواند انسانیت را از تکرار آنها یا حداقل از به عمد مبتلا شدن به آنها دور نگه دارد.
6. آشنایی با میراث گذشتگان
میراث گذشته هر قوم، هویت آن را میسازد. بی توجهی به تاریخ و میراث، بیهویتی، جذب شدن به فرهنگ ملل دیگر و ناتوانی ملی در حل مشكلات را به دنبال خواهد داشت.
تضعیف حافظه تاریخی و خطر تحریف
از دست دادن حافظه درد بزرگی برای یک نفر محسوب میشود. وقتی شما گذشته خویش را به خاطر نمیآورید، در حقیقت هویت خود را از دست میدهید. حالا همین حالت برای جامعهای اتفاق میافتد که افرادش آگاهی و توجهی نسبت به تاریخ خود ندارد. به قول دکتر سعید جلیلی: «همان طور که انسانی در زندگی فردی خود با ابتلا به آلزایمر، زندگی مؤثر خود را از دست خواهد داد، در سطح ملی نیز ابتلای به فراموشی و آلزایمر تاریخی و سیاسی ممکن است باعث از دست رفتن حیات فعال یک ملت بشود.»
در فرمایشات رهبر انقلاب بارها تأکید بر حافظه تاریخی به چشم میخورد و ایشان نسبت به خطر تضعیف حافظه تاریخی تذکر داده و فرمودهاند: «حافظه تاریخی یک ملت نباید ضعیف بشود. اگر جوانهای ما در سرتاسر کشور این حوادث را ندانند، تحلیل نکنند، عمقیابی نکنند، در شناخت کشورشان و در شناخت آینده دچار اشتباه خواهند شد.» (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم 18/6/94)
اگر این حافظه تضعیف شود و افراد با تاریخ آشنایی نداشته باشند، راه برای تحریف تاریخ باز و حقایق و واقعیتها قلب میشوند و حتی جای جلاد و شهید را میتوان با هم عوض کرد. در این باره توئیت زیر یکی از کاربران فضای مجازی بسیار جالب و قابل تأمل است:
البته تحریف تاریخ قصه امروز و دیروز نیست و از قدیمالایام وجود داشته است. نمونههای بسیاری از آن را میتوان در حوادث تاریخ اسلام یافت. مثلا دستگاه دروغپراکنی معاویه آنقدر پرقدرت در زمینه تحریف تاریخ کار میکرد که وقتی حضرت علیعلیهالسلام در محراب مسجد به شهادت رسیدند برخی از مردم با تعجب بیان میکردند مگر علی هم نماز میخواند؟!
خلاصه آنکه مستکبران و دشمنان در طول تاریخ با تکیه بر ضعف حافظه تاریخی ملتها بسیار از حربه تحریف سود جستهاند. دشمنان انقلاب اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیستند و بهخصوص در سالهای اخیر با توجه به گسترش رسانهها بالأخص رسانههای مجازی این مسئله نمود بیشتری یافته است که حتما در حین خواندن این سطور نمونههای زیادی برای شما یادآوری میشود. بنگاه خبرپراکنی بیبیسی که در این زمینه گوی سبقت را از رقبای خود ربوده، در طی سالهای اخیر بارها دست به تحریف و دروغ پردازی درباره تاریخ وقایع انقلاب و دفاع مقدس پرداخته است. جعل سند در خصوص ارتباط امام با آمریکا!، سند وابستگی میرزا تقیخان امیرکبیر به دولت بریتانیا، انتشار دستنوشتهای بینام و نشان و ادعای گرفتن پول توسط آیتالله کاشانی برای شرکت در کودتا علیه مصدق، ادعای موقت بودن رهبری رهبر انقلاب در جلسه 14 خرداد 1368، ادعای جدید در خصوص اختلاف بین فرماندهان نظامی در جنگ و کنار گذاشته شدن فرماندهان منتقد در مستند کودتای خزنده و هزاران مورد مشابه دیگر از جمله تحریفاتی است که توسط دشمنان انقلاب در دستور کار این شبکه و شبکههای معاند دیگر قرار گرفته است و مطمئنا ادامه خواهد داشت.
تحریف تاریخ توسط دشمنان آنقدر جای تعجب ندارد اما قصه وقتی تلختر میشود که کسانی از داخل همسو با دشمنان دست به تحریف تاریخ بزنند مثلا شهریور ماه سال گذشته روزنامه سازندگی به مناسبت سالگرد آتشسوزی سینما رکس در آبادان، گزارشی با عنوان «حماقتی که فاجعه آفرید» را منتشر کرد که در آن برخلاف اسناد رسمی مردم و نیروهای انقلابی متهم به انفجار سینمای رکس شده بودند.
متأسفانه این روند استفاده از تحریف تاریخ و شخصیتهایی همچون امام خمینیره طی سالهای اخیر برای پیشبرد مقاصد سیاسی، ازسوی گروهها و احزاب مختلف روند به افزایشی داشته است تا جایی که برخی دولتمردان ارشد هم از بهره جسته کار را به جایی رساندهاند که از قیام عاشورا درس مذاکره گرفتهاند! ماجرای صلح امام حسنعلیهالسلام را طوری تعریف و تحریف کردهاند که بتوانند آن را با ماجرای برجام و مذاکره با آمریکا تطبیق دهند! و دقیقا در چنین بزنگاههایی است که که اهمیت دانستن تاریخ بیش از پیش خودش را نشان میدهد.
این مذاکره کجا مانند صلح امام حسنعلیهالسلام است؟
حجتالاسلام روحانی از امام حسنعلیهالسلام بهعنوان امام صلح و پیوند که با ایجاد وحدت برای حفظ اساس اسلام گام برداشت، نام برد و افزود: امام حسنعلیهالسلام در پاسخ به اعتراض برخی از اصحاب خود درمورد پیمان صلح ایشان، فرمود جامعه اسلامی که فقط شما ۱۰-۲۰ نفر نیستید. من در مسجد رفتم برای مردم سخنرانی کردم و دیدم اکثریت قاطع صلح میخواهند، صلح را انتخاب میکنم.
روحانی در ادامه افزود: امام مجتبیعلیهالسلام به ما میآموزد مرد جنگ باشیم به روز جنگ و مرد صلح باشیم به روز صلح. اگر در روز صلح جنگ کردیم و اگر در جنگ صلح کردیم هر دو خطا و اشتباه است. به موقع باید بایستیم و بجنگیم و به موقع هم باید صلح کنیم.
این جدیدترین مدل تحریف تاریخ است که به تازگی توسط شخص رئیس جمهور انجام گرفته است. البته در نگاه اول شاید چنین سخنانی بی عیب و نقص به نظر برسد چرا از نظر عامه مطالعهکنندگان تاریخ صلح حسنعلیهالسلام به معنای سازش و تسلیم فهمیده میشود و خیال میکند صلح امام حسنعلیهالسلام یعنی سازش با معاویه اما از کسی که سالها درس دین خوانده چنین تفکری بعید و عجیب به نظر میرسد.
حضرت آقا در کتاب انسان 250 ساله در توضیح این مطلب میفرمایند: «برای هیچ انسانی ـ نه هیچ مسلمانی یا هیچ شیعهای ـ سازش امام حسنعلیهالسلام با معاویه، قابل قبول نیست، قابل فهم نیست. ولی مسئله اینطور نیست،صلح به معنای سازش و تسلیم نیست. این همان متارکه است... صلح امام حسنعلیهالسلام به معنای متارکه موقت جنگ است برای آمادگی جهت ضربت زدن قاطعتر.»
رهبر معظم انقلاب در ادامه بیان میکنند: »امام حسنعلیهالسلام یک صلحنامه یا یک متارکهنامه بسیار قوی و محکم و جالب و حسابشدهای درست کردند. البته معاویه از بس دستپاچه بود که هر چه زودتر این جنگ را یک طوری تمام کند... نگاه نکرد که دیگر چه نوشتهاند... لذا هر چه حضرت نوشته بودند، این امضا کرد.»
حالا هر عقل سلیمی این صلحنامه را با توافقی که ماحصلش گلابیهای گندیده برجام است و هر روز نواقص و ضررهایش بیش از گذشته نمایان میشود در کنار هم بگذارد از این قیاس مطمئن تعجب خواهد کرد.
از طرفی حضرت آقا در بیان شرایط آن روز که منجر به تحمیل و امضای صلحنامه شد میفرمایند: «... شکل دو منازع خلافت برای مردم روشن نبود. امروز برای ما آسان است که چهره معاویه را آن چنان که بوده معرفی کنیم؛ امروز است که در جامعه اسلامی،کسی نمیتواند از معاویه دفاع کند و معاویهها محکومند در تاریخ؛ این برای امروز است و البته به برکت صلح امام حسن...»
این هم دلیل و برهانی دیگری است که خبط و خطای مقایسه امروز با روزگار امامحسنعلیهالسلام را مشخص میکند. آیا امروز چهره معاویه ـ شما بخوانید دولت آمریکاـ برای مردم ما مشخص نیست که ما مجبور باشیم تن به صلح بدهیم؟!
و اما نکته مهمتر که آقای روحانی عمدا یا سهوا چشم بر آن بستهاند نقش کسانی چون عبیداللهبنعباس به عنوان فرمانده لشکر امام حسن است که تطمیع معاویه در او اثر میکند و شبانه سپاه امام را بدون فرمانده رها میکند و به سوی لشکر دشمن میرود. امروز با وجود سردار سیلمانیها و دیگر جان برکفان ارتش، سپاه، بسیج و نیروهای مردمی چه نیازی است که تن به صلح و مذاکره با معاویه زمانه بدهیم؟!
و اما نکته آخر آنکه به بیان رهبر معظم انقلاب در کتاب انسان 250 ساله صلح امام حسن در واقع جنگ بود در شکل و شمایلی دیگر،نه سازش و تسلیم و تن به خواستههای دشمن دادن: «صلح امام حسنعلیهالسلام تبدیل جنگ از روی زمین بود به زیرزمین. امامحسنعلیهالسلام مبارزه را تمام نکرد، مبارزه را قطع نکرد،جای مبارزه را عوض کرد.»