زهرا صفایی زاده
فیلم یک قدم با اسمش فاصله دارد. فقط از اسمش میتوان آن را تما شا کرد و فهمید که دیگر زیر سقف گنبد آبی و کبود با قهرمانی یکه تاز و قوی خبری نیست. گونه فیلم اجتماعی است و در حال بررسی زن و جایگاه او دریک خانواده جمع و جورکوچک سه نفره در راستای باز تعریف مفاهیم امروزی شده است.
زیر سقف دودی قصه تمام شده آدمهای تمام شده و غیر قابل باز یافت است. نبودن یک قصه واحد، علیرغم کم تعداد بودن کاراکترها توجه ما را به گزارشی از اضمحلال یک خانواده جلب میکند. وجود خرده روایتها و داستانکهای ناقص از افراد داستان به ما اجازه ریشهیابی مسئله و تفکر در آن را نمیدهد. قصه کوتاه پدر، مادر و پسری عصبی به اسم آرمان باورپذیر نیست و هر تکه از آدمهایش را از گوشه و کنار شهر بدون شخصیتپردازی و ارتباط با هم، جمع کرده است. فیلم ابتدا از سیستم اقتصادی کند و در حال فروپاشی میگوید و بعد از خانواده فروپاشیده شدهای که طبق عادت و از سر نیازهای روزمره، زندگی را از سر باز میکنند و با هم زندگی میکنند! پرده بر میدارد و انگار که در یک رودروایسی با فرهنگ فروپاشیده یا اخلاق فروپاشیده در جامعهای که روسری بر سر زنان دارد و حتما! ایران است، قرار گرفته باشد، اقتصاد را بهانه قرار میدهد! اما چیزی که از اشاره پیداست این است که مشکلات اقتصادی بنیان خانواده اسلامی را از بین برده و مترسکهای روسری به سردستخوش بازیهای مردانه در یک جامعه مرد سالار مذهبی، هر کدام شکست خورده و بازی داده شده به گوشهای رانده میشوند. فیلم قهرمانی ندارد، در اصل به دنبال قهرمان منفعل و شکستخورده یعنی مادر داستان حرکت میکند و صادقانه میگوید: خانوادهای که مادر و زن در آن جایگاه ندارد، متزلزل و رو به نابودی است.
در فیلم زیر سقف دودی خانه پر تجمل آبی رنگ کسالت آوری دیده میشود. مادر، فرد کهنه و تنهایی است که بعد از سالها زندگی مشترک گیج است و قرصهای لاغری و اعصابش با هم قاطی شده، نمیداند در چه جایگاهی قرار دارد و میخواهد مشکلات زیادش را به تیپ و ظاهر خود نسبت بدهد یعنی فیلم تلاش میکند اینگونه برخورد کند.
...