مریم سیادت
یک تخت و 9 کودک
با همسایه آلمانیمان ارتباط زیادی نداشتیم، در حد سلام و علیکی در راهرو. اما همین که فهمید منتظر به دنیا آمدن فرزندمان هستیم، در خانهمان را زد و گفت که دوستش یک تخت کودک اضافی دارد، چون فرزندش بزرگ شده و باید برایش تخت جدیدی بگیرند.
پیش خودم گفتم لابد فکر کرده ما خیلی در تنگنا هستیم. زیاد خوشم نیامد، اما قبول کردم. وقتی تخت را برایمان آورد، پرسیدم چقدر و چگونه پولش را بدهم. گفت: «لازم نیست. چون دوستش هم بابت این تخت پولی نداده. فرزند تو نهمین کودکی است که با این تخت بزرگ میشود.»
دیالوگ
این گفتگو را مدتی پیش در حال خرید در فروشگاه بزرگ لیدل در آلمان شنیدم:
نفر اول: عجب توتفرنگیهایی! قیمت خوب، کیفیت خوبی هم دارند!
نفر دوم: اما به نظر نمیاد تولید آلمان باشد!
نگاهی به روی بستهها کردند و با تأیید حرف نفر دوم، از کنار حراج خوب توتفرنگیها در فروشگاه رد شدند، بدون آنکه حتی یک بسته بردارند.
...