فاطمه سعیدی
دنیای مردان جنگ، دنیای بیانتهای رنجها و گنجهاست. انباشتی از خاطرات و تجربیاتی که در هیچکجای دیگر جهان نمیتوان مشابهش را دید و با تمام وجود لمسش کرد. جنگ، این واژه بیرحم و خشن جز با قرار گرفتن در چارچوب «دفاع مقدس» این همه برکت و اعجاز پیدا نمیکرد. دفاع مقدسی که سختترین روحیات را در فراز و نشیب خود دستخوش لطافت و تحول کرد و تربیت انسانهایی را برعهده گرفت که امروز میتوان از هر کدام به عنوان اسطورههای تکرارنشدنی تاریخ نام برد.
مثل «حاج غلامعلی جلالیزاد» که این روزها دیگر تنها دیدار با خانوادهاش پنجشنبهها در بهشتزهراست. خواندن خاطرات هفتاد ساله او در کتاب «حاجی صلواتی» راه یافتن به ابعاد کمتر گفته شدهای از دوران دفاع مقدس است که پای هر کدام میتوان دقایقی طولانی خندید، به فکر فرو رفت و بغض کرد. خاطرات مکتوب مردی که سالها خود را وقف رساندن آذوقه و آرامش به اهالی جبهه کرده بود و بارها به هزینه خودش یا جمع آوری کمکهای مردمی این مسئولیت را انجام میداد تا دل رزمندگان شاد شود. خدمتی که ما آن را در بین اصناف و بازاریان به وفور میبینیم و میشنویم. خدمت به انقلاب از جنس هر آنچه در طبق اخلاص دارند.
حاجی صلواتی را بخوانیم پیش از آنکه او را به خاطر جراحات به جا مانده از جنگ و کهولت سن از دست بدهیم.
...