نوجوانی دوره متفاوتی نسبت به دیگر برهههای سنی است. این را دیگر همه میدانند که بحرانهای بلوغ بیشتر و عمیقتر از دیگر بحرانها گریبان فرد را میگیرند. در کار بودن هورمونها و کاهش و افزایششان، تغییرات فیزیکی و ظاهری و بیدار شدن حس هویتیابی، استقلال طلبی، استدلالخواهی و... سبب میشود که کودک بیسروصدای دیروزمان تبدیل به نوجوانی شود که روزانه چندین و چند بحث و گفت را در خانه راه بیندازد و تلاش کند شما را به عنوان والدینش راضی کند که بزرگ شده و صاحب رأی و نظر مستقل و متفاوت است و به خواستههای معقول و غیرمعقولاش دست پیدا کند. علاوه بر تمام اینها رشد سریع تکنولوژی که بر تمام وجوه زندگی بشر اثر گذاشته است، شکاف نسلها را عمیقتر از گذشته کرده و هرچقدر هم فاصله سنی کمی با فرزندتان داشته باشید، باز هم گاهی متوجه دغدغهها، عقاید و سلیقههایش نمیشوید یا درک آن برایتان صقیل میشود و بالعکس، نوجوان نیز به سختی میتواند والدیناش را درک کند. نتیجه همه اینها میشود بگومگوهای روزانه نوجوان با پدر و مادر بر سر مسائل مختلف. چطور باید این بگومگوها را مدیریت کرد. این گفت و شنودهای بیسرانجام را چطور به مسیری ببریم که تمام جوانب روحی و جسمی نوجوان و شأن و حرمت والدین در آن محفوظ بماند؟ در ادامه به این مسأله خواهیم پرداخت.
نوجوانی من، نوجوانی تو
شاید نوجوانی آرامی را پشت سر گذاشتهاید و چیز زیادی از آن روزها به خاطرتان نمانده. شاید نوجوانی پرتلاطمی داشتهاید و ترجیح میدهید دیگر هرگز به آن دوران فکر نکنید. در هر دو حالت لازم است درباره نوجوانی و اقتضائات و مختصاتش چیزهایی بدانید. وقتش رسیده که کتابهای فراوانی که در این زمینه نوشته شده است را نگاهی بیندازید. همهاش را نه، چندتایی را ببینید. مقالاتی که درباره بلوغ و نوجوانی است را بخوانید.
...