زهرا کیایی
«ترس» ابزار کارآمدی جهت کنترلگری و پیشبرد اهداف است که همگان با آن آشنایی دارند و از آن سود میبرند؛ اگرچه میزان و شکل کاربرد آن به فراخور اشخاص و جایگاهها متفاوت است. کودکان به روش خود در کنترل والدین و والدین به روش مخصوص به خود در کنترل کودکان و پیشبرد اهداف تربیتیشان! همینگونه است در میان والدین مدرسه و دانش آموزان یا مدیران شرکتها، ادارات و... اما بیشترین و حرفهایترین استفاده از آن صاحبان قدرتهاست.
ترس چیست؟
هرگونه تغییر در محیط درونی و بیرونی سبب میشود که فرد برای بازگشت به حالت تعادل پیشین خود انرژی صرف کند و این عامل شکلدهنده پدیدهای به نام استرس و فشار است. به عنوان مثال زمانیکه شخص به یک بیماری مبتلا میشود و یا آنکه در محیط کاری خود با رئیسش بحث میکند؛ هریک سبب بهم خوردن تعادل طبیعی فرد است که تلاش او را برای بازگرداندن وضعیت پیشین در پی دارد و عامل استرس او خواهد شد. چنانچه این استرس فراگیر شود و فرد در حالات طبیعی بدن خود مدام نگران بیماری باشد و یا در محل کارش هر آن منتظر یک درگیری با رئیس، خواهیم گفت که او مبتلا به ترس شده است. تداوم این مشکل و شدت یافتن آن، عملکرد اجتماعی او را دچار آسیبهای جدی میکند و تعادل روانیش را بهم خواهد ریخت. در این حالت شخص مبتلا دچار انواع حالات اضطرابی شده و ترس و اضطراب مداوم و فراگیر، او را مبتلا به اجتناب از پدیده موردنظر و حتی عوامل مرتبط با آن میکند که در مثال ما رئیس و سپس اداره و محل کار و یا اجتناب از هر شی و پدیدهای که نسبت به آن ترس از بیماری و آلودگی میرود! به تدریج ترس، عامل محدودیتهای طاقتفرسا و تصمیمات آسیبزا خواهد شد که میتواند اخراج از کار و ترک روابط اجتماعی و پیآمد آن افسردگی و بیماریهای جسمی ناشی از ضعیف شدن سیستم ایمنی را در بر بگیرد. به این ترتیب ترس ساده اولیه، عملکرد فردی و اجتماعی فرد را مختل کرده و او را از دایره تحرک و زندگی ساقط میکند و به انزوا و ضعف و بیماری و درنهایت پوچی میکشاند. در این حالت تلاشی که شخص در جهت تأمین امنیت و سلامت خود در ابتدا آغاز کرده بود خود تبدیل به ابزاری جهت آسیبهای متعدد به خود میشود و به واقع آنچه را که شخص از آن واهمه دارد، خود به دستان خود ایجاد میکند! در فرهنگ ملی ما ضربالمثلی با همین محتوا «ترس را برادر مرگ» مینامد!
...