نیلوفر حاج قاضی
یادم
هست دوران دبیرستان معلمی داشتیم که برای تلطیف فضا گاهی کلاس فیزیک را به فرصتی
برای درد دل بچهها تبدیل می کرد. آن روز موضوع در ارتباط با صمیمیت بچهها با
اقوام و فامیل بود. یکی از مادرش میگفت و دیگری از خواهرش . یکی از خاله میگفت و
دیگری از خواهرزادهاش. صحبت که به اینجا رسید به نوعی همه بچهها متوجه شدند که
چقدر نقش عمه در این میان مهجور مانده است. خانم معلم پرسید: « بچهها! اصلا بگید
ببینم کدام یک از بچهها خالهاش را بیشتر از عمه اش دوست دارد؟» 24 نفر از 25 نفر
کلاس دستشان را بلند کردند. جالب اینکه هیچکس نفهمید چرا آن یک نفر عمهاش را
بیشتر دوست داشت؟!
محبوبیت خاله
معمولا خاله از جایگاه خاصی برخوردار است. خاله محبوبیت ویژهای دارد. از ضربالمثلهای فارسی هم پیداست که «خانه خاله» یعنی جایی که میشود پا را حتی از محدودیت گلیم درازتر کرد. حتی برخی جاها آنقدر قوانین سختی دارند که برای هشدار به آدم میگویند: «اینجا خانه خاله نیست!»
تا حالا فکر کردید که چرا رابطه خاله و خواهرزاده رابطهای موفقتر از دیگر روابط قوم و خویشی است؟ شاید این موضوع به ارتباط بین خواهران برمیگردد. رابطهای که چه به کمک غریزه و چه به لطف عادت دوران کودکی، بسیار عمیق و قوی است. به خاطر همین محبت خواهران به خواهرزاده ها مثل این است که در حق کودکی خودمان لطف کرده باشیم. انگار خواهرزاده از پوست و گوشت خودمان است. ضمن اینکه معمولا مادرها با خانه مادری خود ارتباط نزدیکتری دارند و این مجاورت سبب میشود عوامل دیگری هم رد تقویت این رابطه کمک کنند.
روابط عاطفی مادر با دیگران و نگاه او به نسبتهای مختلف خانوادگی، اساس جهتگیریهای عاطفی کودک میشود و از آنجا که معاشرت خواهران با یکدیگر زیاد است و جزء معاشرتهای دسته اول است، خودمانی شدن و همدل شدن خاله و خواهرزاده به آسانی شکل میگیرد. در واقع همین اتفاق سبب نزدیکی بیشتر خاله و خواهرزاده میشود.
...