کد خبر: ۶۳۷۵
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۴۰۰ - ۱۹:۱۴
پپ
روایت‌هایی از دیگر کشورها
صفحه نخست » ینگه دنیا

گردآوری و تنظیم: مریم سیادت

جهنم پناهندگان

بعد از کار رفتیم خرید، دو سه قلم خوراکی نیاز داشتیم. توی فروشگاه همون طور که من و همسرم داشتیم از روز کاریمون برای هم تعریف می‌کردیم، چند بار با یه خانم جوون چشم تو چشم شدیم. احساس کردیم ایرانیه.

موقع پرداخت، دو بار کانتر پرداخت رو عوض کردیم، و هر دوبار خانمه هم اومد پشت سر ما. چیز زیادی نخریده بود؛ یک کیلو سیب‌زمینی، یه دونه کدو، ربع کیلو گوجه، همه اجناسش هم برچسب تخفیف فوق العاده داشت. همه‌شون روی هم میشد ۱۸ کرون. میخواست با کارت پرداخت کنه، ولی نشد. معلوم بود کارتش موجودی نداره. بعد رو کرد به ما و گفت: «شما ایرانی هستید، آره؟ کارتم کار نمی‌کنه، میشه برام پرداخت کنید؟»
شوهرم بلافاصله پرداخت کرد.
من شروع کردم به برداشتن وسایل روی کانتر.‌ شهرام رفت پیش خانمه و بهش گفت: «پناهنده هستید؟». جواب داد: «آره، ولی هر چی دنبال کار می‌گردم، بی‌فایده است، پولی هم که میدن چیزی نیست، نمی‌رسونیم.»
شهرام گفت: اگه چیز دیگه‌ای میخوای برو بردار، من حساب می‌کنم، ولی ازت یه خواهش دارم. تو رو خدا، تو رو به هرچیزی که بهش اعتقاد داری، به اقوامت توی ایران دروغ نگو! نگو اینجا دولت، بهت خونه و کار و پول مفت داده! واقعیات رو بگو، تا کس دیگه‌ای به امید واهی به «چاه پناهندگی» نیفته. بگو کسی اینجا پول مفت نمیده! لطفا واقعیات رو بگو. اگه واقعیات رو نمیگی، لااقل از زندگی پناهندگی بهشت‌نمایی نکن. تا دیگرانی مثل تو، جوونیشون اینطوری در غربت نسوزه.
خانمه هیچی نگفت. سرشو پایین انداخت، گفت: ممنون. و به‌سرعت برق، غیبش زد.
یه چند سالیه که دانمارک خیلی تو بورسه. اینقدر از اینجا تعریف می‌کنن که حتی برنی سندرز، در مبارزات انتخاباتی خودش بارها از دانمارک به عنوان الگوی نظام اجتماعی دنیا نام برد و قول داد آمریکا رو شبیه دانمارک کنه لطفا دقت کنید، نمیگم من با این حرف‌ها صد درصد موافقم، نه! فقط دارم نقل‌قول می‌کنم، ولی لطفا باور کنید دانمارک واقعا جهنم پناهندگانه. الان برنامه دارن که پناهندگان سوری رو که ۵ سال اینجا بودن، برگردونند. احتمالا به‌زودی این برنامه رو برای پناهندگان کشورای دیگه هم انجام میدن.
لطفا، اگه تصمیم به مهاجرت دارید، فقط از طرق قانونی اقدام کنید. مهارت‌های زبانی و علمی خودتون رو تقویت کنید و با غرور و اعتماد و عزت‌نفس مهاجرت کنید! پل‌های پشت سرتون رو خراب نکنید و همیشه یادتون باشه: «کسی که به زبون مادری خودش، موفق نشده نمی‌تونه به یه زبون دیگه، به‌راحتی موفق بشه». پس هر داستانی رو از ایرانیان خارج از کشور باور نکنید.

Insta/ maryam.h2009

*********

وقتی نیمه شب با یک جنازه مسلمون روبرو میشی !

نیمه‌شب بود جنازه یه خانم مسلمون که از عزیزان اهل‌سنت هم بود رو آوردن مسجد، طبق آداب مسیحیت در تابوت قرار داده بودند، می‌گفتند بلد نیستیم حتی غسلش هم بدیم، مونده بودم چه کار کنم؟!

تا اینکه خانمم گفت شما به من یاد بده چکار کنم من خودم غسلش میدم، خانمم که تا حالا حتی مرده رو از نزدیک ندیده بود رفت غسلش داد و سه نفر خانم برزیلی دیگه رو فرستادم هم کمکش کن و هم روش غسل میت رو از او یاد بگیرند ـ حالا بگذریم یکی از خانما فشارش افتاد ـ ولی خانمم مثل شیر همه کاراشو انجام داد.
خدا رو شکر شهر ما قبرستان مخصوص مسلمونا داره و رفتیم در آنجا دفنش کردیم .
خیلی از مسلمونای به‌خاطر غرق شدن در فرهنگ برزیل فقط شاید جنازه‌شون از مسجد بگذره !

insta/alirahimiilam

**************

اثر هنری

این تصویر یکی از درس‌آموزترین صحنه‌هایی است که چشم‌های من در سال گذشته ضبط کرده است.
مدتی از این مسیر که در یک پارک هست رفت‌وآمد می‌کردم... هر روز آقایی را می‌دیدم که چند ساعتی می‌آمد اینجا می‌نشست و با سنگ‌ها هییت خارق‌العاده‌ای می‌ساخت و می‌رفت.
یک روز ایستادم و به او گفتم: این‌ها خیلی قشنگ هستند... شما واقعا هنرمندید. او که فهمیده بود می‌خواهم بدانم چرا این کار را می‌کند گفت: این‌ها را درست می‌کنم تا اگر کسی مثل شما از من پرسید که اینجا چه می‌کنم به او بگویم که اگر دوست دارد می‌تواند به خیریه فلان کمک کند. من کمک‌ها را اینجا جمع می‌کنم.

از او تشکر کردم و رفتم... رفتم اما با خودم گفتم که چقدر یک انسان می‌تواند اندیشمندانه دیگران را به کار خیر دعوت کند! چقدر زیبا به دیگران اجازه می‌دهد هنرش را ببینند. چقدر خوب روز رهگذران را می‌سازد... و چقدر گاهی سکوت می‌تواند فریاد باشد.
هر بار از دیدن صحنه کار کردنش آن قدر لذت می‌بردم که هیچ‌وقت در ذهنم نمی‌ماند که عکس بگیرم... و همین نشان‌دهنده تأثیر کار او بر یک رهگذر بود. این تصویر را یک روز عصر وقتی برمی‌گشتم از اثر حضورش گرفتم .


insta/

najmeh_bordbar

**********

اشتباهات هلندی

داستانی شده...

پس از چند ماه قرنطینه و سخت‌گیری زیاد و شروع واکسیناسیون در هلند، گفتند همین طور آمار داره میاد پایین تا رسید به روزی ۵۰۰ مبتلا.

بعد یک‌دفعه همه‌چیز باز شد. تمام فروشگاه‌ها، رستوران‌ها، باشگاه‌ها، ورزشگاه‌ها و حتی قانون ماسک در فضای بسته هم برداشته شد. دو هفته نشده که آمار شدید رفت بالا، شد روزی ۵۰۰۰ مبتلا...

حالا تولید‌کنندگان واکسن پیشنهاد دُز سوم را می‌دهند و می‌گویند این‌طوری دیگه اساسی واکسینه می‌شوید.

عجیب و جالب نیست؟؟

دوستانی پیام دادند که در ایران برخی با حسرت می‌گن ببین اروپایی‌ها رو... واکسنشونم زدن و الان دارن خوشحال در مسابقات ورزشی هم شرکت می‌کنن... حالا ما...

باید عرض‌کنم که شاید بی‌خبرند... بهشون اطلاع بدید که با اعتماد عمیق به واکسن و پس از محدودیت‌های زیاد و پایین اومدن ابتلاها در موج چهارم، دولت به یک‌باره همه ممنوعیت‌ها را برداشت.

حالا در کمتر از دو هفته در موج پنجم، آمار اخیر در حرکتی صعودی به ابتلای روزی ۸۵۰۰ رسیده و نخست‌وزیر هلند؛ «مارک روته» هم اومده در نشست خبری عذرخواهی کرده که در برداشتن محدودیت‌ها عجله کرده‌اند‌ و گفته در ارزیابی اشتباه کرده‌اند.

حالا باز بخشی از محدودیت‌ها دوباره برگشته.

Eitaa @ninfrance

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: