یاسمین رضوی
شاید گمان کنید که خلاقیت و داشتن ذهن خلاق، برای کسی که زندگی روزمره دارد و به خانهداری و بچه داری مشغول است، چندان اهمیتی ندارد. یک زن خانه دار، باید کارهای تکراری را هر روز انجام دهد و برای تکرار، نیازی به خلاقیت نیست. اساسا خلاقیت، چیزی نیست که ما ایرانیها برایش چندان اهمیتی قائل باشیم، مگر اینکه بخشی از کارمان باشد، مثلا چالش اصلی هنرمند، داشتن خلاقیت است. شاید جالب باشد بدانید که داشتن ذهن خلاق به سلامت شما کمک میکند. خلاقیت، کمک میکند که دنیا را با روشهای جدید و متفاوت درک کنیم. همین کار باعث میشود که بهتر مسائل را حل کرده و سرگرم شویم و سرگرمی اثر مثبتی بر سلامت روان ما دارد. تصور کنید که امروز، بهجای اینکه مثل همیشه و با روشی ثابت خانه را مرتب کنید، سعی کنید که روشهای نو برای تمیز و منظم ماندن خانهتان بیابید. یا در پخت ناهار از روش جدیدی استفاده کنید. خلاقیت در تربیت فرزند هم جایگاه خودش را دارد. برخی والدین در هنگام مواجه با چالشهای فرزندپروری، چنان ذهن خلاقی دارند که روانشناسان کودک هم، ایستاده تشویقشان میکنند. حالا باید ببینیم که چطور میتوانیم ذهن خلاقی داشته باشیم؟ آیا ذهن خلاق هم مثل رنگ چشم، چیزی است که با ما متولد میشود و هرگز قابلیت تغییر طبیعی ندارد؟ یا اینکه میتوانیم با تلاش و تمرین به آن دست پیدا کنیم؟ و بهطور کلی چه نشانههایی در زندگی افراد وجود دارد که میگوید ذهنشان، خلاق است؟ با ما همراه باشید.
از ظرفیتتان استفاده کنید
نمیشود انکار کرد که برخی از افراد از دیگران خلاقترند. البته بیش از آنکه یک مسئله ذاتی باشد به محیط تربیتی و تجارب و دغدغههای فرد بستگی دارد. راهکارهایی وجود دارد که با تمرین آنها میتوانید ظرفیتتان را در مورد خلاقیت افزایش داده و ذهن خلاقتری برای خودتان بسازید.
انرژی و تمرکز
افراد خلاق معمولا از نظر جسمی و روحی انرژی زیادی دارند. در کنار انرژی، تمرکزشان هم بالاست. این افراد صبح از که خواب بیدار میشوند، مشتاق انجام کاری هستند که انتظارشان را میکشد. میتوانند ساعتها بر روی یک کار تمرکز کنند، بدون آنکه انگیزهشان را از دست بدهند. نقاشی را در نظر بگیرید که ساعتها روی تابلوی نقاشیاش کار میکند. یا سرآشپزی که برای یافتن یک دستور غذای تازه، ساعتها به کار ترکیب مواد اولیه مشغول است. البته این بدین معنا نیست که فرد خلاق همیشه ذهنش در مورد یک موضوع میاندیشد و به همان بسنده میکند، ذهن افراد خلاق بسیار کنجکاو است. در مورد موضوعات مختلف فکر میکند و قوه خیالپردازی خوبی هم دارند.
آیا خلاقها باهوشترند؟
چه کسی است که نخواهد بهعنوان فرد باهوش شناخته شود؟ همه ما دوست داریم خودمان و دیگران ما را بهعنوان آدمی باهوش یاد کنند. حتی در مورد خودمان گمان میکنیم که ضریب هوشی بالاتر از سطح معمولی داریم. افراد خلاق هم مثل همه ما تمایل دارند که باهوش باشند. اما تحقیقات نشان میدهند که الزاما هرکسی که ضریب هوشی بالاتری دارد، خلاقتر نیست. در واقع آنچه در خلاقیت نقش پررنگتری ایفا میکند، ضریب هوشی نیست، بلکه ویژگیهای شخصیتی است. فرد خلاق بیش از آنکه ضریب هوشی بالایی داشته باشد، قدرت و روحیه انجام کارهای سادهلوحانه را دارد. برای او مهم نیست که دیگران چطور قضاوتش میکنند، او برای رفتن به راههای جدید آماده است.
سختکوشی
شاید تصور کنید که فرد خلاق زندگی سرگرمکننده و بامزهای دارد و هر روز مشغول به کارهای جذاب و هیجانانگیز است. اما واقعیت این است که کار فرد خلاق ممکن است برای من و شما کسالتبار باشد. او علاقه و هنر خودش را پیدا کرده است و سخت بر روی پروژههایش کار میکند. سختکوشی، نکتهای است که اغلب به آن دقت نمیکنیم. فرد خلاق، در کنار تمام ویژگیهای شخصی و ذهنیاش، آدم سختکوشی هم است. خلاقیت واقعی ترکیبی از سرگرمی و سختکوشی است. ممکن است فردی را ببینید و با خودتان بگویید: این آدم چه زندگی جذابی دارد، چقدر نسبت به همهچیز بیتفاوت است و کار خاصی نمیکند و فقط در حال کیف کردن از زندگی است. اما در واقع او ممکن است نسبت به کارهایی که شما مدنظر دارید بیدغدغه باشد، اما برای رسیدن به هدفش، کاری که میداند را با سختکوشی دنبال میکند.
خیالپردازی
از خیالپردازی نترسید. آدم خلاق ذهنش را پرواز میدهد و همه شگفتیهای دنیا را تصور میکند. در خیالتان آزاد و رها باشید. این ویژگی آدمهای خلاق است که میتوانند در تخیلاتشان غوطهور شوند. اما نه آنقدر که ارتباطشان با واقعیت قطع شود و نتوانند زندگی واقعیشان را مدیریت کنند. فرد خلاق میتواند برای مشکلات زندگی واقعی، راههای تخیلی پیشنهاد بدهد، راههایی که باعث تمسخر یا تعجب دیگران میشود، اما او بالأخره راهی برای به واقعیت رساندن ایدهاش پیدا میکند.
درونگرا یا برونگرا؟
تصور غالب ما این است که افراد خلاق، با توجه به ویژگیهای شخصیتی که از آنها برشمردیم، برونگرا هستند و درونگراهایی که تمایل به سکوت و خلوت دارند، نمیتوانند آنقدر پرانرژی باشند و به کارهای نو و خلاقانه بپردازند. در واقع ذهنیت ما نسبت به آدمهای درونگرا، افرادی بیحوصله و منزوی است. اما در واقعیت نه برونگرا و نه درونگرا، اثری بر خلاقیت ندارند. هرکدام از این دسته میتوانند آدم خلاقی باشند. اما اغلب افراد خلاق، شخصیتی ترکیبی از هر دوی این خصوصیات دارند. یعنی افراد خلاق هم برونگرا هستند هم درونگرا. یعنی هم میتوانند اجتماعی باشند و از جمع ایده و الهام بگیرند هم در سکوت به تفکر و تخیل بپردازند و از آن طریق ایدههایشان را جذب کنند.
جمع اضداد
گفتیم که افراد خلاق میتوانند هم برونگرا باشند هم درونگرا. این افراد همچنین، هم متواضعند هم مغرور. یعنی چه؟ یعنی میدانند که آدمهای منحصربهفردی هستند با دستاوردهای قابل اعتنا، بنابراین به خود و کارهایشان افتخار میکنند. اما همزمان نسبت به دیگران هم حس احترام و تواضع دارند. کدام شاعری است که نسبت به حافظ و سعدی، تواضع نداشته باشد یا حتی نسبت به نوجوانی که شروع به سرودن کرده است؟
همجنسهای آرام
افرادی که ذهن خلاق دارند معمولا با همجنسهای خود روابط بهتری رقم میزنند. مردان خلاق، با مردان دیگر پرخاشگری نکرده و معمولا گروه دوستانه و اجتماعی آرامی دارند. زنان خلاق هم تمایل به برقراری ارتباط با دیگر زنان و دختران دارند و کمتر با همجنسان خود درگیر میشوند.
انتقاد و بازبینی
فرد خلاق، همان قدر که عاشق کارش است، نسبت به آن منتقد است. نقاشی را تصور کنید که تابلویش را کشیده است و به ستایش خود و کارش مشغول است. حتی حاضر نیست کمیاز نقاشی را تغییر دهد، اما فرد خلاق چنین نیست. او همان قدر که عاشق کارش است، به همان میزان هم با نگاه انتقادی به کار نگریسته و آن را بازبینی میکند. در واقع فرد خلاق، اولین منتقد خودش است.
حساسیت
عجیب نیست که افراد خلاق، نسبت به دیگران حساسیت بیشتری از خودشان نشان میدهند. در واقع آنها نسبت به نایده گرفته شدن، تمسخر یا حتی انتقادهای تند نسبت به خود یا کارشان، زودتر میشکنند و عکسالعمل نشان میدهند. در واقع فرد خلاق احساسات را با کیفیت بیشتری تجربه میکند. غم و خوشحالی را. اما این افراد معتقدند که تجربه خلاقیت، ارزش درد کشیدن را هم دارد. به هر حال آنها مدتها روی یک کار زمان گذاشته و با تمرکز بالا برای آن وقت و انرژی خرج کردهاند، اگر کار آنها دیده نشده یا تمسخر شود، احساسات ویرانکنندهای را تجربه میکنند.
سنت یا مدرنیته؟
شاید تصور کنید که فرد خلاق، هرآنچه که پایش در سنت باشد را پس میزند و مدام به راههای نو میاندیشد. اما چنین نیست. فرد خلاق میداند که دستاورد گذشتگان قابل اعتناست و باید آنها را فراگرفت و بهشان بها داد. اما به راههای جدید هم اندیشید. اصل ماجرا این است که خلاق بودن بدون داشتن هنجارها و سنتهای فرهنگی غیرممکن است. خلاقیت ترکیبی از سنت و مدرنیته است.