کد خبر: ۶۱۱۳
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۳
پپ
صفحه نخست » کنز

حجت الاسلام و المسلمین فرحزاد

یکی از شاگردان علامه طباطبایی می‌گوید من همراه علامه داشتم به منزل می‌رفتم، همراهی کردم همراه آقا سؤالاتم را بپرسم و رسیدیم در خانه علامه‌ره ایشان دست برد در جیبش کلید بیاورد. دیده کلید را جا گذاشته. در زده است. یک پیرمردی بود در خانه خدمت می‌کرد. یک مثلا چند دقیقه‌ای گذشت در باز نشد. ایشان دوباره در زدند. بار دوم در زدند. آن خدمتگزار از توی خانه یک حرف نامربوط و بلند زد. چه خبر است مثلا خبر مرگت که هی در می‌زنی که حالا صبر کن من دارم می‌آیم. آقا هم در را باز کرد و لبخندی به او زد. نه به روی او آوردند که چرا دیر آمدی. اینها به روی او آوردند. این چه طرز حرف زدن بود. ابدا. این فرمایش امیرالمؤمنین علی‌علیع‌‍السلام «من افضل اعمال الکریم غفلته اما یعلمون» بخش زیادی، خیلی جاها آدم باید تغافل بکند. نشنیده بگیرد، ندیده بگیرد بدی دیگران را. و الا همش باید افسردگی پیدا کند یا درگیری و انتقام‌جویی و این‌ها. بدی دیگران را هرچه بتوانی فراموش کنی به نفع تو است. یکی از چیزهایی که خیلی خیلی مؤثر هست تشویق است که ما از اعجاز تشویق و تشکر غافل هستیم که بچه‌های ما اگر کار خوبی کردند، اگر احسانی، محبتی، ادبی، نشان دادند، تشویق‌شان می‌کنیم. واقعا با همه‌ی وجودمان. آیت‌الله بهاء‌الدینی خدا رحمتشان کند بارها می‌فرمودند که من از بچگی که طلبه شدم فرمودند من نمی‌خواستم طلبه شوم. دوست داشتم بروم نجاری. دیده بودم منبت‌کاری و برنامه‌ریزی. دوست داشتم بروم نجاری. دیده بودم منبت‌کاری و برنامه‌ریزی را. ولی بابام خدا رحمتش کند خیلی مرد بزرگی بود. به من گفت سیدرضا من استخاره کردم که تو طلبه شوی خوب آمده است. گفتم چشم آقاجان. من طلبه می‌شوم. بعد گفت این شوق در من ایجاد شد و من آمدم طلبه شدم. گفت در بچگی از عواملی که در تربیت من بسیار مؤثر بود یک حاج شیخ ابوالقاسم قمی‌بوده که آیت‌الله بزرگ قم بوده و ایشان در کارها من را تشویق می‌کرد با اینکه من بچه بودم و پشتیبان من بود. آن تشویق‌های او من را شارژ می‌کرد. یکی هم حاج شیخ عبد‌الکریم حائری‌‍‌‌ره یک درس سیوطی‌ای که طلبه‌های سابق می‌خواندند من خدمت حاج شیخ رفتم، ایشان گفت چه می‌خوانی؟ گفتم فلان کتاب را می‌خوانم. اتفاقا آنجایی که من تازه مطالعه کرده بودم، خوب هم حفظ و بلد بودم، ایشان همین طور کتاب را باز کرد آنجا آمد از لطف خدا. من آنجا را خواندم و درست جواب دادم. خیلی خوشش آمد. یعنی طلبه‌ی بچه سن با این سن‌وسال، خیلی من را تشویق کرد. می‌گفت تشویق این‌ها اصلا انگیزه‌ام را ایجاد کرد. می‌گفت گاهی من قبل از اذان صبح چند تا درس و مباحثه داشتم. گاهی تا ظهر هفت هشت تا درس و مباحثه داشتم که الان طلبه‌های ما یکی دو تا بیشتر دیگر تاب‌و‌توان ندارند. خیلی هنر کنند دو سه تا. می‌گفت تشویق. مرحوم آقای فلسفی چرا واعظ شهیر شد؟ می‌گوید من بچه بودم یک منبر روی کاغذ یکی برایم نوشت رفتم در مسجد پدرم مرحوم تنکابنی خواندم. یکی از علمای تهران از حسن قضا آن شب به منزل پدر من آمده بود. یک بچه‌ مثلا چهار پنج ساله روی منبر با شجاعت حدیث بخواند، بعد شعر بخواند، بعد روضه بخواند. چهار پنج دقیقه. گفت من را بغل کرد، تشویق کرد بارک الله. چقدر خوب، چقدر عالی. اصلا می‌گفت مثل اینکه من پدر درآوردم. گفت تشویق این آقا یک نهیبی بود به مرکب من که من را ببرد جزء واعظ اول کشور بشوم. من یادم هست وقتی ایشان به بعضی از شهرستان‌ها می‌آمد اصلا مساجد جا نبود. میدان ورزش فوتبال می‌بردند. باز هم جا کم می‌آمد. من یادم هست قبل از انقلاب. منظورم این است که تشویق و تکریم خیلی خیلی مؤثر است. بچه‌ شما نماز می‌خواند، روزه می‌گیرند تشویقشان کنید

****

نام نیکو از خود به‌جای بگذارید

حجت الاسلام و المسلمین حسینی قمی

امیرمؤمنان‌سلام‌الله‌علیه می‌فرماید: «وَ لِسَانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ يُوَرِّثُهُ غَيْره» اگر از ما سؤال کنند ما که از این دنیا می‌رویم آیا بهتر است یک مالی به ارث بگذاریم برای وارثان خودمان یا نه، به‌جای اینکه یک ارثی بگذاریم، یک ارث کلانی بگذاریم، به تعبیر امیر مؤمنان «لسان الصدق» یک نام نیکو از خودمان به‌جا بگذاریم. حضرت می‌فرماید اگر انسان یک‌جوری زندگی کند، یک‌جوری با اموالش برخورد کند که بعد از مرگش به‌جای اینکه اموال انبوهی از او به ارث بماند، نام نیک از او به‌جا بماند، این بهتر است. همین ‌جا من توضیح بدهم اشتباه نشود. بارها ما عرض کردیم. یک وقت یک کسی هست مال زیادی ندارد. یک مال خیلی مختصری دارد، یک خانه مختصری دارد. این لازم نیست اموالش را خیرات کند. این وارثش گرفتار هستند، فرزندانی دارد، اولادی دارد، همسری دارد. این‌ها بعد از مرگ آواره نشوند. حساب این‌ها جداست اما اگر کسانی مال قابل توجهی دارند، بیش از حد نیازشان دارند، خانه‌های متعددی دارند، باغی دارد، ویلایی دارد، زندگی مفصلی دارند. وارثش هم نیازی ندارند. یا اگر هم به آنها ارثی برسد توسعه در زندگی است. حضرت می‌فرماید حواستان باشد. به جای اینکه این مال را به ارث بگذارید برای این وارثی که نیازی هم ندارد، یک کاری کنید نام نیکو از شما بماند. من جمله را معنا کنم. «وَ لِسَانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللَّهُ» نام نیکی که خدا برای انسان باقی می‌گذارد. کسی که ایثار می‌کند، کسی که انفاق می‌کند، خدا نام او را جاودانه می‌کند «يَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ يُوَرِّثُهُ غَيْره» حضرت ابراهیم خلیل الرحمن‌علیه‌السلام که قرآن کریم وقتی از او می‌خواهد نام ببرد می‌فرماید: «إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً» (نحل/ 120) ابراهیم خودش یک امت بود. ولی در عین حال از خدا چی تقاضا کرده؟ این آرزوی حضرت ابراهیم است، دعای حضرت ابراهیم است. «وَ اجْعَلْ لي‏ لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرين‏» (شعراء / 84) حضرت ابراهیم از خدا خواسته خدایا یک کاری کن بعد از ما نام نیکی از ما بماند. خداوند هم در سوره مبارکه مریم می‌فرماید ما این کار را کردیم. «وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» ما نامشان را با عظمت جاودانه گذاشتیم.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: