یاسمین رضوی
متأسفانه اغلب ما گمان میکنیم وقتی از اعتیاد حرف میزنند، فقط نوع اعتیاد به مواد مخدر است که مضر و خانمانبرانداز است و به کار بردن کلمه «اعتیاد» برای دیگر وابستگیهای جسمی و روانی، صرفا بازی زبانی است و مشکلاتی در پی ندارد. اما باید بدانید که هر نوع اعتیادی مربوط به سلامت روان ما میشود؛ تفاوتی ندارد که اعتیاد به مواد مخدر باشد، اعتیاد به موبایل یا اعتیاد به کار. در هر صورت نیاز به درمان در ما جدی است.
اعتیاد به کار نیز مانند هر اعتیادی دیگری یعنی عدم توانایی در متوقف شدن. حتی شاید فرد دلش بخواهد که معتاد به کار نباشد، متوقف شود و زندگی تازهای داشته باشد، اما توانایی اینکه جلوی خودش را بگیرد ندارد. در این یادداشت میخواهیم درباره اعتیاد به کار صحبت کنیم. آیا شما هم یک معتاد به کار محسوب میشوید؟ اگر جوابتان مثبت است، چاره چیست و چه باید کرد؟ با ما همراه باشید.
چرا به کار معتاد میشویم؟
اعتیاد به کار غالبا رفتاری است که از یک نیاز سرچشمه میگیرد. نیاز به موفقیت، یا برای فرار از چیزی است، فرار از استرس یا مشکلات عاطفی در خانه، نیاز به دیده شدن و باز هم موفقیت و دوباره دیده شدن، معمولا افراد کمال گرا بیش از بقیه در دام اعتیاد به کار گرفتار میآیند.
کسی که به کار معتاد است، درست مثل کسی که به مواد مخدر اعتیاد دارد، از کار کردن احساس خلسه و به عبارتی «بالا» بودن دارد. این حس، که در نقطهای در ذهن اتفاق میافتاد، باعث میشود که فرد دوباره و دوباره به کار برگردد تا همان حس را تجربه کند. فرد معتاد به کار ممکن است نتواند جلوی خودش را بگیرد با اینکه زندگی یا سلامت جسمیو روحیاش تحتتأثیر است.
کار خوب است
در اغلب فرهنگها کار و تلاش یک رفتار مورد ستایش و فضیلت محسوب میشود، کسی که زیاد کار میکند و موفقیتهای زیادی کسب میکند، مورد تشویق قرار میگیرد، کسی که دائما اضافه کار میگیرد و وقتش را در اداره و شرکت و... با کار کردن میگذارد، فردی کوشا، جدی، مسئولیتپذیر و باوجدان کاری بیشتری به نظر میآید. در چنین فرهنگی تشخیص اینکه فرد به کار معتاد است یا نه، کار سختی است. چون فرهنگ کار او را خوب میداند و او دارد یک کار خوب انجام میدهد و توجیهش برای انجام آن این است که «کار بدی نمیکنم، تلاش کردن که بد نیست» به هر حال اعتیاد به کار چیز متفاوتی است که علائم خودش را دارد.
علائم اعتیاد به کار:
1ـ سپری کردن ساعتهای طولانی در دفتر کار، حتی بدون اینکه نیاز به حضور او باشد.
2ـ افراد معتاد به کار معمولا از خوابشان میزنند تا یک پروژه را به سروسامان برسانند، یا کاری را تمام کنند. این افراد کم و بد میخوابند.
3ـ موفقیت برای افراد معتاد به کار نقش حیاتی دارد و نسبت به آن دچار وسواس هستند. آنها هرگز نمیتوانند شکست را بپذیرند یا برای آن احتمالی در نظر بگیرند.
4ـ به دلیل وسواسی که در موفق شدن دارند، ترس زیادی نسبت به شکست دارند و همین وسواس و ترس است که آنها را در یک دورِ کار کردن و بیشتر کار کردن گرفتار میکند.
5ـ در مورد کار و نتیجه آن بسیار شکاک و بیاعتماد هستند که ناشی از اضطراب و ترسشان است.
6ـ قید روابط شخصی و خانوادگیشان را بهخاطر کار میزنند. بچههای این افراد پدر یا مادرشان را کم میبینند، دوستان زیادی مگر در محدوده کاری برایشان باقی نمانده است. چون آنها وقتی برای این قبیل روابط در نظر نمیگیرند.
7ـ در کارشان انتقادپذیر نیستند. چرا؟ چون آنقدر کار میکنند که به نظرشان دیگران حق ندارند این حجم تلاش آنها را زیر سؤال ببرند. بنابراین نسبت به کارشان حالت دفاعی دارند.
8ـ روابطش با همسرش خوب نیست، کار میکند، با فرزندش مشکل دارد، به کار پناه میبرد، رفیقش او را رنجانده، بیشتر کار میکند. در واقع این افراد از کار کردن به مکانیسمی برای التیام دردها استفاده میکنند.
9ـ احساس گناه و افسردگی میتواند به اعتیاد به کار منجر شود. برای فرار از این دو، برخی افراد به کار کردن زیاد میپردازند.
10ـ برای این که با بحرانهای زندگی روبرو نشوند کار میکنند. از دست دادن یک عزیز، طلاق، ورشکستگی و... ممکن است دلیلی برای اعتیاد به کار باشد.
11ـ خودشان را فقط در محیط کار کامل میبینند و بیرون از کار تعریف کاملی از هویتشان ندارند. معمولا زنان کارمند به این مشکل گرفتارند.
یک تست ساده
به این سؤالات پاسخ داده و آنها را با
1ـ هرگز
2ـ به ندرت
3ـ گاهی اوقات
4ـ اغلب
5ـ همیشه
دستهبندی کنید.
1ـ مدام فکر میکنم چطور وقت بیشتری برای کار کردن آزاد کنم
2ـ برای کاهش احساس گناه، افسردگی و اضطراب کار میکنم
3ـ خانواده و رئیسم از من میخواهند کمتر کار کنم، اما من اهمیتی نمیدهم
4ـ نسبت به آنچه از ابتدا برنامهریزی کرده بودم، بیشتر کار میکنم
5ـ وقتی بیمار هستم یا به هر دلیل دیگری نمیتوانم کار کنم، استرس میگیرم
6ـ به نفع کار، از اوقاتفراغت، وقتگذرانی با خانواده، رسیدگی به سلامتی، باشگاه رفتن و... میگذرم
7ـ آنقدر کار میکنم که سلامت جسمم به خطر میافتد
اگر به چهار مورد از این سؤالات پاسخ «اغلب» یا «همیشه» بدهید، ممکن است دچار اعتیاد به کار باشید.
چرا اعتیاد به کار مضر است؟
کار کردن در فرهنگ ما همیشه ستایش شده است. اما اعتیاد به کار چیزی نیست که بشود آن را تقدیر کرد. اگر بیش از حد کار میکنید تا آنجا که جسم و روحتان دچار خستگی مفرط میشود، بهزودی دچار فرسودگی شغلی خواهید شد. فرسودگی شغلی هم باعث استرسهای شدید، روابط آسیبدیده و حتی روی آورده به مواد مخدر میشود. همچنین کار زیاد، سیستم ایمنی فرد را ضعیف میکند و احتمال ابتلا به بیماریها را در او قوت میبخشد. پس قدم اول برای هر فردی که گمان میکند زیادی از حد کار میکند، این است که اعتیاد به کار را در خود تشخیص دهد و دنبال کمک باشد. تا کسی دنبال کمک گرفتن و درمان نرود، کسی نمیتواند کمکی به او بکند.
چه کنم؟
اگر ثابت شود که شما دچار اعتیاد به کار هستید، قطعا نیاز به درمان دارید. ممکن است درمان شما به پیچیدگی و عمق یک فرد معتاد به مواد مخدر نباشد. اما یک برنامه مدیریت رفتار زیر نظر یک فرد متخصص، لازم است.
کار را تعطیل کنید
ممکن است لازم باشد برای مدتی کوتاه، یکی دو روز، دست از کار کردن بکشید و در کارگاه و جلسات مشاوره شرکت کنید و تمرینهایی که به شما توصیه میشود را انجام دهید. همچنین متوجه میشوید که بدون کار کردن هم زندگی ادامه دارد.
همچنین ممکن است اعتیاد به کار پوششی باشد برای اختلالات روانی دیگری که از نظر دور نگه داشته شده و تشخیص داده نشدهاند. مثل وسواس فکری، اختلال دوقطبی، افسردگی و... تشخیص این نکته که اعتیاد به کار روی چه اختلال روانی سوار شده است، اهمیت زیادی دارد.
تغییر اندک در شغل
تغییر دادن شغل، خود به خود به مدیریت اوضاع کمک میکند.
تغییر در سبک زندگی
دور شدن از عوامل استرسزا و محرک
درمان مشکلات عاطفی
مسائل عاطفی و بحرانهای شخصی را حل کنید.