کوکب درخشان
عاطفه میرافضل
متولد شیراز بود و از شانزده سالگى علاقهاش به قران را با جمعآورى مستندات در روشهاى تدریس علوم اسلامى نشان داد. هم به خود و هم به جامعه کوچک اطرافش! آن روزگار شیوه تدریس به روش مکتب خانهای بود و کودکان روزهای دشواری را در مکتب خانهها میگذراندند تا با روشهای سنگین رایج و با استفاده از کلمات سخت و ثقیل ابجد قران را بیاموزند. مربی جوان هم در تقلا بود تا روشی ساده و جذاب را برای آموزش بچه ها بیابد.
بانو پوررنجبر اولین مبتکر آموزش در تاریخ فرهنگی این کشور است که شیوه آسان روخوانی قرآن را ابداع کرد و سالها بعد از او به واسطه افتاده حالی و گمنام بودنش برخی افراد همان شیوه را بنام خودشان در کتب مختلف با عنوان روخوانی آسان قران ثبت و ضبط کردند.تا قبل از ابداع این روش ندریس معمولا منحصر به مکتب خانهها بود که بر اساس یادگیری حروف ابجد و بسختی و مشقت؛ روخوانی از کتاب به کودکان آموزش داده میشد اما شیوه آسان مرحوم رنجبر که سالها وقتش را برای ابداع آن صرف کرده بود نقطه پایانی بر حضور پر رنگ و فراگیر مکتب خانهها گذاشت؛ آن هم در جامعه رو به پیشرفتی که مکاتب سنتی ، به نوعی معماران کهن فرهنگی آن بودند.
بانو کوکب در بیان آن سالها، گفته است: « یک روزبا خانم مرصعی قرار گذاشتم برای رفتن به منزلش .....وقتی رسیدم، پرسید: فلانی ناهار چی بخوریم؟ گفتم: یک نان و پنیر و خربزه کفایت است ؛ دفتر و قلم برداشتم و نشستم گوشه اتاق و مشغول شدم به تفکر برای تغییر راهِ یادگیری الفبای قرآنی. اوجِ بیداد مکتب خانهها بود و عمر کودکان در فراگیریِ واژههای سخت به هدر میرفت. یک آموزش اولیه گاه تا سه سال طول میکشید و باعث دلزدگی از یاد گرفتن میگشت.حدودِ غروب بود که دیدم چیزی شبیه پشم و کرک در دهانم قرار دارد و آن را میجوم.با تعجب به بیرون در آوردم و به مرصعی خیره شدم. او هم با عصبانیت به من نگاه میکرد و وقتی سوال کردم، این چیست توی دهانم؟پاسخ داد: از صبح گوشه اتاق نشستهای به فکر کردن. وقت ناهار یک عدد نان سنگک را یواش یواش لقمه گرفتم و با قاچ خربزه در دهانت گذاشتم تا تمام شد و تو نفهمیدی! از روی حرص همان طور که نشسته بودم، دستم را کردم توی تشک و به زور قدری پشم و کرک بیرون کشیدم و داخل دهانت گذاشتم! از ظهر تا به حال هم داری آن را میجوی و به رو نمیآوری! »...