کد خبر: ۵۳۴۸
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۷
پپ
درباره فکر کردن
صفحه نخست » مشاوره



یاسمین رضوی

هرکسی که «سر» داشته باشد، حتما در آن سر چیزی به نام «مغز» هم دارد و کار آن مغز فکر کردن است. برخی از ما نظرمان درباره تفکر، همین قدر ساده و اشتباست. درست است که اغلب انسان‌ها لوازم سخت‌افزاری تفکر را دارند، اما این الزاما به معنای متفکر بودن نیست. بنابراین «تفکر» هم نیاز به آموختن دارد، چیزی که در سیستم آموزشی ما کمتر به آن توجه شده است، در حالی که هدف نهایی و پنهان تمام آموزش‌ها در نهایت باید مسلح شدن به تفکر باشد. درست است که برخی از انسان‌ها از هوش و نبوغ ذاتی برخوردارند و نسبت به دیگران در پردازش اطلاعات سریع و قوی‌تر عمل می‌کنند، اما این بدین معنا نیست که هرکسی از آی‌کیوی کمتری نسبت به نوابغ عالم، برخوردار است، توان متفکر شدن را ندارد. تفکر بر آموزش، یادگیری و تمرین استوار است.

چه کنیم تا متفکر شویم؟

خوب به خودتان نگاه کنید. به اطرافیانتان دقت کنید. آیا کسی را می‌شناسید که دلش بخواهد یا اعتراف کند که از «فکر کردن» و تفکر بدش بیاید و از آن بدی دیده باشد؟ کمتر با چنین چیزی روبرو می‌شوید مگر اینکه طرف مقابل شما دچار خطای شناختی شده باشد. به هر حال آدم‌های متفکر ویژگی‌های خاص خودشان را دارند که اگر می‌خواهیم اهلشان شویم باید آن‌ها را در خودمان پرورش دهیم:

1ـ پرسشگری کنید. سکوت، ترسیدن و در نهایت اطلاعات کردن از آنچه دیگران به ما دیکته می‌کنند، یعنی قفل زدن بر در ذهن و تفکر. پس از سؤال پرسیدن نهراسید. شاید مثل سابق نیاز نباشد هر سؤالی که دارید را از آدم‌ها بپرسید و با یک جستجوی ساده در اینترنت بتوانید پاسخ‌های متعددی برای سؤالتان پیدا کنید. مهم نیست که پاسختان از کجا تهیه می‌شود، مهم این است که شما اهل پرسشگری باشید.

2ـ چه بپرسیم؟ قرار نیست سؤالاتتان حتما در حد یک فیلسوف باشد. از پرسیدن سؤالات ساده خجالت نکشید. پرسشگری و در نهایت تفکر، از سؤالات ساده آغاز می‌شود؛ «کی؟» «کجا؟» «چرا؟» و...

3ـ مخالفت همیشگی به معنای داشتن تفکر انتقادی نیست. این خطایی است که اغلب ما در دو وجه دچارش می‌شویم؛ یعنی اینکه اگر کسی چند سؤال درباره ایده‌مان بپرسد و چون و چرا کند، گمان می‌کنیم با ما مخالف است و مستحق خشم ماست و درکی از تفکر ما ندارد. همین طور نسبت به تفکر دیگران گمان می‌کنیم با همه‌چیز و همه‌کس باید مخالفت کنیم تا نشان دهیم که آدم اهل فکری هستیم. چون و چرا کردن امر قبیحی نیست؛ اما هر مخالفتی هم نشانه تفکر نیست. باید بدانیم که مسئله‌ای که درباره‌اش می‌خواهیم فکر کنیم از کجا سرچشمه گرفته است یا منبع و مرجعش کجاست. آدم صاحب‌نظری آن را گفته است؟ آیا از شبکه‌های مجازی جمع‌آوری شده است؟ فردی که این مسئله را مطرح کرده است، آدم قابل اعتمادی است و تجربه ما می‌گوید این فرد همیشه اهل اطلاعات قابل اعتماد بوده است؟ و...

4ـ باید بتوانید میان پاسخ‌هایی که برای سؤالاتتان دریافت می‌کنید یک خط ارتباطی بکشید و وابستگی آن‌ها را به هم تشخیص دهید. در این مرحله نیاز به تفسیر و تحلیل اطلاعاتتان دارید، بعد از تحلیل داده‌ها، سؤالاتتان پیچیده‌تر خواهد شد.

5ـ اگر درک کلیت یک مسئله برایتان پیچیده و سخت است، از جزء جزء آن شروع کنید. این یعنی از جزء به کل رفتن برای درک بهتر مسئله.

6ـ اطلاعاتتان را با هم ترکیب کنید. این همان کاری است که یک نقاش یا نویسنده انجام می‌دهد

7ـ منفعل نبودن؛ تمام آنچه در بالا در باب ویژگی آدم‌های متفکر گفته شد، نشان‌دهنده یک خصوصیت است؛ «منفعل نبودن» یعنی ما با فعال بودن و منفعل عمل نکردن، اجازه نمی‌دهیم دیگران برایمان تصمیم بگیرند، اهل دلیل و برهان هستیم، ریشه عقاید و انتخاب‌هایمان در پرسشگری، پژوهش و دلایل محکم است.

8ـ بیش از گفتن بشنوید: متفکر بودن و رأی و نظر مستقل داشتن به معنای مدام حرف زدن نیست. کسی که اهل فکر است، اتفاقا بیشتر از حرف زدن می‌شنود، اما قرار نیست هرچه را می‌شنود، پذیرفته و عمل کند. می‌شنود، چون به یادگیری و تحلیل اعتقاد دارد. می‌شنود چون برای نظرات مخالف هم احترام قائل است و می‌داند که ریشه تفکر اتفاقا در نظرات مخالف است که ما را به چالش می‌کشد، نه آن‌هایی که همیشه با ما موافقند.

چرا نیاز به تفکر داریم

حتما خودتان دلایل بسیاری خواهید داشت برای ضرورت فکر کردن و منعل نبودن. اما می‌خواهیم درباره یک مارپیچ صحبت کنیم. «مارپیچ سکوت» نظریه‌ایست که می‌گوید: تکنولوژی‌های ارتباطی و رسانه‌های امروزی به‌قدری قدرت دارند که می‌توانند نظر و اعتقاد و افکار شما را به‌طور کلی تغییر دهند. اگر شما فردی اهل تفکر نباشید، خیلی زود تحت‌تأثیر قرار خواهید گرفت و زمانی که در معرض افکار مخالف با آنچه تا به امروز پذیرفته‌اید قرار می‌گیرید، دستتان خالی است و ممکن است ساکت شده و منزوی شوید. یکی از دلایل این سکوت ترس از تنها ماندن است. خاصه اگر صاحب‌نظری باشیم که کم‌ترین مدافع و همراه را دارد، حتی اگر بدانیم که نظرمان درست است، جرئت ارائه‌اش را نداریم چون از طرد شدن می‌ترسیم و دلایل کافی برای دفاع از خودمان نداریم. اما کسی که تفکر انتقادی دارد و نسبت به هر نظریه‌ای چون و چرا می‌کند و دلایل قانع‌کننده می‌طلبد، می‌داند که هر نظریه‌ای حتی اگر بیشترین مدافع را داشته باشد، نباید آن را بدون فکر پذیرفت. برای گیر نیافتادن در مارپیچ سکوت نیازمند تفکر انتقادی هستیم.

اگر... پس...

ما یک فرمول را با هم مرور می‌کنیم، فرمولی که شما را به فکر کردن وا می‌دارد. زمانی که بایک ایده یا گزاره روبرو می‌شوید آن را در فرمول اگر... پس... قرار دهید. به جای نقطه‌چین‌ها، گزاره و سپس نتیجه را قرار خواهید داد و این کمک می‌کند که قسمت‌های مختلف و حتی تاریک‌تر آن روشن شود. به‌عنوان مثال: اگر (قرار باشد ازدواج کنم) پس (باید کار مناسبی پیدا کنم)، اگر(لازم است کار مناسبی پیدا کنم) باید(مهارتی بیاموزم) و...

کتاب بخوانیم

کتاب‌ها کمک می‌کنند که فکر ما عوض شوند. آیا لازم است که ما فکرمان را تغییر دهیم؟ بله. در هر سطحی که باشیم نیاز داریم که افکارمان را بازبینی کرده و در صورت لزوم آن‌ها را تغییر دهیم. کتاب‌ها کمک بزرگی در این زمینه به ما خواهند کرد. کتاب خواندن تنها به معنای انباشت یک سری اطلاعات نیست، بلکه شما در پروسه مطالعه صبر کردن، فکر کردن، تحلیل و آنالیز اطلاعات و کنار گذاشتن تعصبات کورکورانه فکری را فراخواهید گرفت.

عجول نباشید

برای رسیدن به مهارت تفکر انتقادی، نیازمند پروسه‌ای طولانی هستیم. شما هر روز پیشرفت قابل ملاحظه‌ای خواهید کرد، اما این به معنای رسیدن به نتیجه صددرصدی نیست. به خودتان زمان بدهید و تمرین کردن را فراموش نکنید.

مشاهده دقیق

مشاهده دقیق ابراز کار آدم متفکر است. بعد از اینکه درباره چیزی که می‌خواهید راجع به آن فکر کرده و تصمیم بگیرید مطمئن شدید و مسئله را کامل درک کردید، لازم است که خوب و دقیق آن را ببینید. مشاهده تنها به معنای دیدن با چشم سر نیست، بلکه به معنای توجه کردن است. اطلاعات را ببینید، آن‌ها را دسته‌بندی کنید و جای اطلاعات تازه‌ای که قرار است در آینده پیدا کنید را باز بگذارید. توجه کردن باعث می‌شود که شما به مسئله‌تان اشراف کامل داشته باشید.

نتیجه اینکه همه‌مان پذیرفته‌ایم که از ساده‌ترین امور روزمره تا پیچیده‌ترین تفکرات انسان، نیازمند تحلیل و تصمیم‌گیری درست است که ریشه‌اش در تفکر انتقادی است. به خودتان نگاه کنید. اگر همیشه با همه موافقید، اگر اغلب مخالفید، اگر در مارپیچ سکوت گیر می‌کنید و نمی‌توانید نظرتان را ارائه کنید. اگر در تصمیم‌گیری دچار مشکل هستید یا مدام در انتخاب‌هایتان اشتباه می‌کنید، باید روی تفکر انتقادی‌تان کار کنید.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: