کد خبر: ۵۳۲۹
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۱
پپ
صفحه نخست » یار مهربان

کتاب «بهشت تخریب» نوشته سردار حمید حسام به خاطرات مرتضی نادر‌محمدی، معاون گردان تخریب، لشکر 32 انصارالحسین یا به تعبیر هم‌رزمانش، شکارچی گردن کج، فرمانده جلوتر از فرمانبر، معبرگشای پابرهنه، تخریب‌چی روضه‌خوان می‌پردازد.

این کتاب دریچه‌ای به دنیای بهشت گونه تخریب‌چیان کم‌سن‌و‌سال باز می‌کند آنان که یکی از پرمخاطره‌ترین واحد‌های رزمی را برگزیده بودند.

خاطرات مرتضی نادر محمدی تنها روایت او نیست؛ بلکه آینه تمام‌نمای نسلی است که منظومه‌ای از حماسه و عرفان را وسط میدان مین از فاو تا مجنون و شلمچه در جنوب تا مهران و میمک و ماووت در غرب آفریدند.

نسل عارفان پانزده‌ساله؛ نسل آنان که اساس تخریب را تخریب هوای نفس می‌دانستند، نسل پابرهنه‌های جنگ، همان‌هایی که همچون اربابشان در گودی قتلگاه در خون خود غلتیدند.

برخلاف بسیاری از راویان بدقلق، راضی کردن آقا مرتضی برای گفتن خاطراتش کار دشواری نبود. اما او یک شرط اساسی داشت که برای یک غیر تخریب‌چی مثل من، دشوارتر از زدن معبر و عبور از میدان مین بود. شرطش این بود: «همه اتفاقات تخریب در هشت سال دفاع مقدس از زبان همه بازماندگان تخریب روایت شود و من یکی از آنان باشم.»

این کتاب پس از دو سال مصاحبه، تدوین و نگارش به سامان رسید. نویسنده در مقدمه کتاب به شیوه مصاحبه تاریخ شفاهی خود با این راوی اشاره می‌کند و می‌نویسد: «مرتضی از تهران به همدان می‌آمد و قبل از مصاحبه، عکس‌های هم‌رزمان تخریب‌چی شهیدش را مقابلش می‌گذاشت. گویی که قرار است برای آن‌ها درددل کند. از هر شهیدی که خاطره می‌گفت، گریه میان کلماتش فاصله می‌انداخت و من بیشتر و بیشتر به آن نگاه ژرف‌اندیش حاج مهدی کیانی می‌رسیدم که: «اگر از مرتضی بنویسی، از همه نوشته‌ای.»

برشی از کتاب :

هر طرف را نگاه می‌کردم پیکر شهیدی افتاده بود، تصویر گودال قتلگاه سیدالشهدا‌علیه‌السلام که در روضه‌ها شنیده بودم، برایم تداعی شد. یک آن فراموش کردم که برای برش و انفجار جاده به جزیره مجنون آمده ام. باید جاده را به شکلی برش می‌زدم که موج انفجار، پیکر شهدا را داخل آب نیندازد.

روی عرض هشت متری جاده به فاصله هر دومتر یک «خرج گود» گذاشتم. رو به شهدا و پشت به عراقی‌ها نشستم و انفجار اول را زدم. حالا باید گونی های «پودر آذر» را داخل چاله‌ها برای انفجار اصلی می‌ریختم.

تک‌تیرانداز دشمن برای زدن من از فاصله بیست متری کار دشواری نداشت. دو سه تیر، وزوزکنان از کنار سرم گذشت. ناگهان احساس کردم چیزی مثل پتک بر سرم کوبیده شد و خون از سر تا پیشانی‌ام دوید...

کتاب «بهشت تخریب» خاطرات مرتضی نادر‌محمدی، معاون گردان تخریب، لشکر 32 انصارالحسین به قلم توانای حمید حسام در قطع رقعی و 544 صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.

علاقه‌مندان جهت تهیه کتاب می‌توانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهید کاظمی(nashreshahidkazemi.ir) و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه 3000141441 کتاب را با تخفیف دریافت نمایید.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: