کد خبر: ۵۱۹۵
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۳
پپ
صفحه نخست » کنز


حجه‌الاسلام و المسلمین عباسی

ما باید مایه‌ آرامش دیگران باشیم. بخواهیم مایه آرامش دیگران باشیم یک راه دارد که ذکر شویم. یعنی چه ذکر شویم؟ یعنی طوری شویم که مردم وقتی ما را دیدند، همسرمان ما را دید، یاد خدا بیافتد. اگر یاد خدا افتاد مایه‌ آرامش می‌شویم. سؤال: چطور ذکر خدا شویم؟ صبر کنیم، این مرحله سوم بحث است. بحث ما چه ربطی به روز ازدواج حضرت زهرا و امیرالمؤمنین دارد؟ ما در عالم معنوی‌تر از ازدواج حضرت زهرا و امیرالمؤمنین نداریم. چهارده معصوم داریم گل سر سبد عالم خلقت هستند. فقط یک زن و شوهر داریم که هم زن جزء چهارده معصوم است و هم مرد، امیرالمؤمنین علی‌علیه‌السلام و حضرت زهراسلام‌الله‌علیها. من خیلی خلاصه در مورد ویژگی‌های این زندگی صحبت کنم.
یکی از کلماتی که امیرالمؤمنین درباره حضرت زهرا می‌گویند، این‌قدر این کلام قشنگ است که آدم وقتی به عمق آن خوب فکر می‌کند یک هیجانی به او دست می‌دهد. حواسمان را جمع کنیم، این را امیرالمؤمنین می‌گوید. امیرالمؤمنینی که در معراج خدا با لهجه علی‌علیه‌السلام) با پیامبر حرف زد. وقتی پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم پرسید: خدایا این تو هستی که با من حرف می‌زنی یا علی؟ خدا پاسخ داد، به پیامبر نازنین‌اش که من به قلبت نگاه کردم آن موقعی که تنها شده بود، جبرئیل هم تنها گذاشته بود و نمی‌توانست بالاتر برود، به قلبت نگاه کردم و دیدم محبوب‌ترین فرد نزد تو علی است و من با زبان علی حرف زدم برای اینکه دلت آرام شود. امیرالمؤمنینی که مایه آرامش دل پیغمبر است این حرف را می‌زند. «لَقَدْ كُنْتُ‏ أَنْظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّي الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَانُ» من نگاه می‌کردم به فاطمه زهرا همه غم‌ها و غصه‌ها از دلم می‌رفت. چقدر حضرت زهرا باید ذکر الله باشد که امیرالمؤمنین غم و غصه‌ها را فراموش کند.
بعد از شهادت حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها، امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام دارند با همسرشان درد دل می‌کنند، «بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ‏ مُحَمَّدٍ كُنْتُ بِكِ أَتَعَزَّى فَفِيمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِكِ» دختر رسول خدا، آن موقع که مشکلات به من هجوم می‌آورد من با تو آرام می‌گرفتم. در مشکلات تو بودی مرا آرام می‌کردی، بعد از تو از چه کسی آرامش بگیرم؟ این مرحله دوم بود. سؤال: من می‌خواهم ذکر شوم، چه کار کنم؟ من باید کاری کنم که هرکس مرا دید یاد خدا بیافتد. باید رنگ خدا بگیرم. «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ‏ أَحْسَنُ‏ مِنَ‏ اللَّهِ صِبْغَةً» (بقره / 138) من می‌خواهم رنگ خدا بگیرم، از رنگ خدا قشنگ‌تر چه رنگی است؟

***************

همنشین کسی هستم که یادم کند


ابوحمزه ثمالی از امام‌باقر‌علیه‌السلام نقل می‌کند در کافی شریف، جلد 2، صفحه 496 است. «مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ الَّتِي‏ لَمْ‏ تُغَيَّرْ» در توراتی که تحریف نشده این نوشته شده که موسی(ع) از خدا سؤال پرسید: «أَنَّ مُوسَى ع سَأَلَ رَبَّهُ فَقَالَ يَا رَبِّ أَ قَرِيبٌ أَنْتَ مِنِّي فَأُنَاجِيَكَ أَمْ بَعِيدٌ فَأُنَادِيَكَ» خدایا تو نزدیک من هستی تا آرام با تو حرف بزنم و نجوا کنم یا دور هستی و داد بکشم صدایت بزنم؟ وحی رسید از جانب خداوند «فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا مُوسَى أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي» من همنشین کسی هستم که یادم کند. من می‌خواهم دیگران با دیدن من یاد خدا بیافتند، من باید همنشین خدا باشم؟ «من ذکرنی» یعنی دائم ذکر بگویم؟ امام‌صادق‌علیه‌السلام در کافی شریف جلد 2، صفحه 80 فرمودند: از سخت‌ترین چیزهایی که خدا بر بندگانش واجب کرده این است، «ذکر الله کثیرا» زیاد ذکر خدا داشته باشند. «ذِكْرُ اللَّهِ‏ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ لَا أَعْنِي سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» مردم حواستان را جمع کنید، اگر من گفتم: ذکر خدا، مقصودم این نبود که تسبیح دست بگیرید و «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» بگویید. «وَ إِنْ كَانَ مِنْهُ» البته این هم هست، اما مقصود من «وَ لَكِنْ ذِكْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ» در موقعیت موختلف حلال و حرام که قرار می‌گیریم یاد خدا باشیم. «فَإِنْ كَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ مَعْصِيَةً تَرَكَهَا» اگر موقعیتی که در آن هستیم طاعت خداست عمل کنیم. اگر معصیت است، ترک کنیم. خدا می‌گوید: بنده من، تو از من اطاعت کن، من تو را مثل قرار می‌دهم، هرکس تو را دید یاد من بیافتد.

**************************************************************************************************

جایگاه علمی امیرالمومنین‌علی‌علیه‌السلام

حجه‌الاسلام و المسلمین حسینی قمی

خطبه 144 از امیرالمؤمنین، «أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ‏ الرَّاسِخُونَ‏ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا» از خطبه‌های بسیار زیبای امیرالمؤمنین هست که حضرت جایگاه امام را بیان می‌کنند. کجایند نورهایی که گمان می‌کنند، قرآن توصیف می‌کند کسانی که علم و دانش دارند، خدا به آن‌ها داده، کجا هستند؟ امام باید اعلم مردم باشد. دروغ می‌گویند، هرکس بگوید من علم الهی را دارم غیر از اهل‌بیت دروغ می‌گویند. و الا اگر واقعیت را نگاه کنند، تنها کسی که این علم در اختیارش هست، اهل‌بیت‌علیهم‌السلام است. ابن‌عباس می‌گوید: هرچه من تفسیر قرآن دارم از امیرالمؤمنین است. آیاتی که تفسیر کرده و جمع‌آوری کردند، چند جلد است. ابن‌عباس می‌گوید: علم من، تمام اصحاب پیامبر، علوم همه را روی هم بریزید، با علم امیرالمؤمنین مقایسه کنید، مثل قطره در برابر دریاست. علم من و همه اصحاب مثل قطره است در برابر امیرالمؤمنین!
این داستان را مرحوم کلینی در کافی شریف نقل کردند. یکی از اصحاب امام‌باقر‌علیه‌السلام داستانی نقل می‌کند، یک رفیقی داشتم به نام ابن‎‌ابی‌لیلا، قاضی دوران بنی‌عباس در تشکیلات عباسی‌ها بود. با رفیقم که قاضی بود، رفتیم مسجدالنبی دیدیم امام‌باقر آن طرف مسجد نشستند. رفتیم خدمت حضرت، حضرت احوالپرسی کردند. حضرت فرمودند: تو که قاضی هستی و قضاوت می‌کنی، حضرت فرمود: چطور قضاوت می‌کنی؟ گفت: من هرچه از پیامبر به من رسیده، از علی‌بن‌ابی‌طالب و دیگران هرچه می‌دانم طبق آن‌ها قضاوت می‌کنم. حضرت یک سؤال پرسیدند: شنیدی که پیامبر فرمود: هیچ‌کسی درجه علم و دانش‌اش به قضاوت امیرالمؤمنین نمی‌رسد. حضرت فرمود: چطور می‌توانی احکام قضاوت را از غیر از امیرالمؤمنین بگیری؟ رنگش تغییر کرد! در این روایتی که تمام منابع عامه نقل کردند، مرحوم علامه امینی در الغدیر نقل کردند. پیامبر خدا فرمود: در قضاوت هیچ‌کسی به دانش امیرالمؤمنین نمی‌رسد. در کنرالعمال هست، پیامبر هزار باب به من تعلیم کردند، از هر بابی هزار باب دیگر باز می‌شد.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: