عاطفه میرافضل
قسمت اول
اگر کلمه بلژیک را در فضای نت جستجو کنید متوجه میشوید که این کشور لیست شادترینهای جهان قرار دارد. علت شاد بودنشان هم وضعیت شغلی روبهراه، زندگی خوب، درآمد بالاتر از متوسط و آموزش عالی عنوان شده؛ کشوری مهم، دوزبانه (فرانسوی و هلندی) که مساحت کل این کشور نصف مساحت استان خوزستان ایران است و با این حال جزء کشورهای مهم اروپاست و شهرهای مهمی را در آغوش خودش جای داده است. کشور وافلها و شکلاتهایی که طعم و مزه بینظیری دارند. اما این مملکت شاد و شنگول حقایق شوم، تلخ و سیاهی را نیز در اعماق تاریخ شوم خود جای داده است که جهانیان از آن کمتر خبر دارد.
دوران پادشاهی «لئوپولد دوم» پادشاه بلژیک، با قطع دست کارگران معادن پیوند خورده است. سربازان پادشاه، مأمور اصلی بریدن دستان برخی از کارگران معادن و حتی بریدن اندامهای فرزندانشان جهت تنبیه این کارگران بودند. لئوپولد دوم از ۱۸۶۵ تا ۱۹۰۹ میلادی پادشاه بلژیک بود. همزمان این کشور ۳۰ هزار کیلومترمربعی، »کنگو« یکی از بزرگترین کشورهای آفریقا با بیش از دومیلیون کیلومتر مربع را در استعمار خود داشت و با استثمار معادن الماس و دیگر منابع این کشور به یکی از ثروتمندترین کشورهای اوایل قرن بیستم میلادی تبدیل شد.
جبران حقارت
بلژیک به عنوان کشوری وابسته به فرانسه شناخته میشد که هم زبان و
فرهنگ خود را از فرانسه وام گرفته بود و هم از نظر ساختار سیاسی کاملا به آن
وابسته و محتاج بود. اما وابستگی بلژیک تنها به فرانسه منتهی نمیشد؛ انگلستان و
آمریکا دو کشوری بودند که بلژیک مستقیما تحتتأثیر آنها قرار داشت. حتی در جریان
ترور «پاتریس لومومبا» انقلابی استقلالطلب کنگویی که مبارزات او نهایتا در 1960
میلادی منجر به اعلام استقلال کنگو شد، مستقیما ردپای سرویسهای اطلاعاتی «ام. آی
6» انگلیس و «س.آی.ای»آمریکا مشهود است. شاید همین حقارت و وابستگی
«لئوپولد» پادشاه بلژیک را بر آن داشت تا با استعمار کنگو سرش را بالاتر بگیرد.
او فقط به کنگو نظر نداشت بلکه به مصر و فلسطین هم چشم دوخته بود.
بلژیکیها نتوانستند مصر را به دست آوردند و از فلسطین یا چین هم که در آن سرمایهگذاری
زیادی کرده بودند، چیزی عایدشان نشد. در عوض کنگو برای بلژیکیها بیش از آنچه تصور
میکردند سودآور شد. اگر در ابتدا فقط عاج فیل را به اروپا قاچاق میکردند اما با
اختراع خودرو و لاستیک، لئوپولد دوم کنگو را به عنوان ملک طلق خود به حساب آورد.
آغاز استعمار
در اواسط قرن نوزدهم میلادی رقابتی سخت در تقسیم و مستعمره قرار دادن کشورهای ضعیف، میان کشورهای قدرتمند اروپایی درجریان بود. تا آنجا که در سال 1884 میلادی به پیشنهاد صدراعظم آلمان؛ «بیسمارک» و با حمایت پرتغال نشستی در آلمان باعنوان کنفرانس برلین، میان چند قدرت اروپایی برگزار شد که موضوع آن تقسیم آفریقا بود!
لئوپولد دوم پادشاه بلژیک در این کنفرانس توانست سایر طرفها را متقاعد و کشور کنگو را که بیش از 80 برابر تمام بلژیک وسعت داشت، بهعنوان ملک شخصی خود ثبت و در اختیار بگیرد.کنگودر قلب آفریقا بود و مزایای اقتصادی واضح و آشکاری نداشت و به سبب جنگلهای بارانی، باتلاق و مالاریا، محیطی دشوار برای استقرار اروپاییان محسوب میشد و تا آن زمان کسی تمایل به استعمار آن نداشت.اما پادشاه بلژیک؛ لئوپولد دوم که کشف کرده بود کنگو دارای ذخایر عظیم مواد معدنی ازجمله الماس است بر منابع این کشور چنگ انداخت.
کودکربائی
بر اساس قانون پادشاهی بلژیک، ازدواج با سیاهپوستان ممنوع بود اما بسیاری از زنان آفریقایی از نظامیان و تجار بلژیکی بچهدار شده بودند. استعمار بلژیک وجود این فرزندان دو رگه را تهدیدی برای هویت نژادی خود میدانست و به این ترتیب دست به کودکربایی بزرگی زد. بر اساس گزارشها، بیش از ۲۰ هزار کودک از مادرانشان جدا شدند؛ کودکانی که هرگز از هویت خود، خانواده و پدرانشان باخبر نشدند.کودکان با نژادهای مختلف که از مهاجران بلژیکی و زنان محلی به دنیا میآمدند، به زور به بلژیک برده میشدند و تحت قوانین کاتولیک و نهادهای دیگر پرورش مییافتند. بدتر اینکه کودکان ربوده شده هرگز ملیت بلژیکی دریافت نکردند و فاقد ملیت باقی ماندند.
استعمار و رونق کائوچو
درآن زمان اختراع و افزایش روزافزون خودرو در اروپا، بازار کائوچو را پُررونق کرده بود. کمپانیهای اروپایی از شیرابه کائوچو نوعی لاستیک طبیعی تهیه میکردند که درساخت تایر خودروها کاربرد داشت. این ماده اولیه در کنگو فراوان بود. هر بردهای میبایست روزانه مقدار مشخص شدهای شیرابه کائوچو تهیه کرده، به استعمارگران تحویل دهد در غیر این صورت بلژیکیها جهت مجازات دهکدهها را میسوزاندند، دست و پاهای زنان و فرزندان بردهها را قطع کرده حتی در صورت تکرار کمکاری، اعضای خانواده برده را با شمشیر درجهت طولی به دو نیم تقسیم میکردند!
میراث سیاه
از لئوپولد دوم، پادشاه بلژیک که خود را بشارتدهنده تمدن و مسیحیت در آفریقا میدانست، همچون دیگر رهبران استعماری میراثی سیاه به یادگار مانده است. همان طور که در تصاویر دیده میشود، از جمله مجازاتهای متعارف در دوران او برای بردگانی که به اندازه کافی کار نمیکردند، بریدن دست و پای خود کارگران و فرزندانشان بود. لئوپولد همچنین تعداد قابل توجهی از بردگان سیاهپوست را برای تشکیل باغوحشهای انسانی به سرزمین خود منتقل کرد؛ باغوحشهایی که البته منحصر به بلژیک نبود و تا چند دهه قبل در بسیاری از پایتختهای اروپایی نظیر لندن، پاریس، اسلو و... وجود داشت.
شرم و خودکشی
لئوپولد دوم در طول دوران استعمار در کنگو، موجب نسلکشی و قتل و مرگ بیش از ۱۰ میلیون نفر از ساکنان این سرزمین شد. میلیونها سیاهپوست کنگوئی کشته شدهاند و صدها هزار کودک سیاهپوست از خانوادههای خود جدا شده و ناگزیر برای کار و تربیت توسط سفیدپوستان کاتولیک به خانوادههای بلژیکی سپرده شدند. جنایات لئوپولد دوم بهقدری فجیع و غیرانسانی بود که علیرغم نبود رسانهای قوی جهت انعکاس اعمال وحشیانه استعمارگران و با وجود تمام محدودیتها، جهان متوجه این جنایات شد و با اعمال فشار بر لئوپولد، او را وادار کردند تا کنگو را از لیست املاک شخصی خود خارج کرده، آن را تنها مستعمره بلژیک بنامد و از اعمال خشونت پرهیز کند.
افشای جنایات بلژیکیها در کنگو توسط کمیسیون بازرسان حقوق بشر به قدری شرمآور و ننگین بود که نماینده ویژه لئوپولد دوم که بهعنوان فرماندار کنگو نیز شناخته میشد نتوانست این رسوایی عظیم را تحمل کند و با چاقو گلوی خود را برید و به زندگیاش پایان داد.
فرصتطلبی و تجزیه کنگو
در هرصورت کنگو تا هزارونهصدوشصت تحت استعمار بلژیک باقی ماند و درد و
رنجی بسیار بیش از آنچه در تاریخ نوشته شده بر مردم این کشور تحمیل شد. پس از
اتمام استعمار و خروج بلژیک از کنگو، فقر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه
که ثمره سالها استعمار این کشور بود سبب ایجاد هرجومرج و قدرت گرفتن گروههای
چریکی و شبه نظامی شد که در نتیجه این نابسامانی سرهنگ «موبوتو» نیز از فرصت
استفاده کرده، ثروتمندترین ناحیه کنگو را تحت کنترل خود در آورد و و نام این منطقه
را زئیر نامیده، خود را رهبر این کشور معرفی کرد. زئیر تا سال 1997 میلادی به بقای
خود ادامه داد و پس از آن دوباره به کنگو پیوست.
سازندگی و رد خون
اگرچه بهتازگی پادشاه «فیلیپ» در این باره از خانواده این کودکان عذرخواهی کرده
است
تا مردم دنیا تصور کنند این وقایع مربوط به تاریخ صد سال گذشته بوده و
ربطی به امروز بلژیک و کشورهایی مانند آن ندارد. اما این وقایع با آنچه امروز در
حال رخ دادن است نیز ارتباطی نزدیک دارد و علیرغم گذشت بیش از ۱۲۰ سال
از حکمرانی لئوپولد دوم، هنوز در نقاط مختلف شهر بروکسل
پایتخت این کشور، آثار متعددی از وی مورد تجلیل قرار میگیرد. بلژیکیهای
سلطنتطلب نیز او را «پادشاه سازندگی» میدانند. چراکه با ثروت زیادی که به دست
آورد، بناهای زیادی در بلژیک بنا کرد.
این روایت ادامه دارد
جنایاتی که توسط سفیدپوستان نژادپرست انجام شده دلالت بر نوع نگرش آنان به رنگینپوستان دارد. از نظر آنان رنگینپوستان بشر نیستند و این قوم اجازه هر نوع معاملهای با انان را دارند حتی تنبیهشان به بدترین و فجیعترین شکل ممکن. همان اتفاقاتی که امروز زمینه بروز و ظهور واکنشهای مردمی در کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا را فراهم اورده است.
لئوپولد تنها یکی از مسببان برتری اجتماعی و ایدئولوژیکی سفیدپوستان و بهطور حتم سرچشمه شرارتهای کونگو بود. اگرچه لئوپولد در رأس سیستم بود و فرماندهان، پیادهنظام، و مدیران، مجری قوانین و دستورات او بودند، ولی تمامی اعضای این سیستم، سمبل ستمگری و شرارات هستند، ولی هیچگونه اطلاعاتی از آنها در دسترس نیست. در واقع، اقدامات رژیم سرمایهداری در آفریقا و منافعی که از نسلکشی مردم کنگو نصیب سفیدپوستان ثروتمند شد، و همچنین قربانیان این رژیم استعمارطلب، پنهان و نامعلوم ماندهاند فجایعی که تنها محدود به کشور بلژیک نمیشود و در کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز قدمتی دیرینه دارند.