عاطفه میرافضل
نام حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامه گرچه تداعیکننده سرگذشت شاهان، پهلوانان اساطیری و تاریخی است، در عین حال این شاهکار حماسی، ادبی فارسی دارای مضامین فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و دیگر مباحث از جمله نکات پزشکی است، نکاتی که برای خوانندگان گرامی بهویژه پزشکان و علاقه مندان شاهنامه خالی از لطف نیست. البته تذکر این نکته بدیهی ضروریست که اشارات پزشکی شاهنامه را با ویژگیهای دانش پزشکی عصر فردوسی و باورهای اساطیری موجود در آن عصر باید ارزیابی کرد. در این فرصت به چند نمونه جالب از این موضوعات به نقل از پارسی طب اشاره میکنیم.
* هنر پزشکی در دوران پادشاهی جمشید
فردوسی در شرح پادشاهی جمشید به کاربرد عطرها و فرآوردههای گیاهی به عنوان دارو و پیدایش صنعت طب چنین اشاره میکند؛
دگر بوهای خوش آورد باز / که دارند مردم به بویش نیاز
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب / چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
*سیمرغ به عنوان نماد پزشک و حکیم چارهساز
این مرغ افسانهای در شاهنامه نماد پزشک و حکیمی است که مشکلات عدیدهای ازجمله معضلات پزشکی را برطرف کرده، موجب آرامش میشود. بهعنوان مثال زال نوزاد سپیدموی را که از سوی پدرش سام طرد شده است، در کوه پرورش میدهد و سالها بعد وقتی همین زال از زایمان طبیعی همسرش رودابه در موقع به دنیا آوردن رستم ناامید و مضطرب است، سیمرغ با دادن مژده نوزاد سالم و نیرومند به او، ابرهای تیره غم را از خاطر او برطرف میکند؛
چنین گفت سیمرغ کاین غم چراست / به چشم هژبر اندرون غم چراست
ازین سرو سیمینبر ماهروی / یکی شیر آید ترا نام جوی
*
جراحی رستمزاد (سزارین (
مهمترین و مشهورترین
اشاره پزشکی شاهنامه، شرح تولد رستم از رودابه است که به علت درشت بودن جثه نوزاد
به دستور سیمرغ، موبد پزشکی او را با شکافتن پهلوی رودابه به دنیا میآورد.
فردوسی بیش از پنجاه بیت به تشریح جزئیات تولد رستم اختصاص داده است؛
بیاورد یکی خنجر آبگون / یکی مرد بینا دل پرفسون
شکافید بیرنج پهلوی ماه / بتابید مر بچه را سر ز را
چنان بیگزندش برون آورید / که کس در جهان این شگفتی ندید
سیمرغ در نقش جراح
درجنگ رستم و اسفندیار، با توجه به زخمی
شدن شدید رستم و رخش، خود سیمرغ شخصا به معاینه زخمها پرداخته و با تخلیه خون زخمهای
عمیق و با بیرون کشیدن پیکانها، زخمهای رستم و رخش را پانسمان میکند؛
نگه کرد مرغ اندر آن خستگی / بدید اندرو راه پیوستگی
ازو چار پیکان به بیرون کشید / به منقار ازآن خستگی خون کشید
بر آن خستگیها بمالید پر / هم اندر زمان گشت با زیب و فر
در همین نبرد است که سیمرغ با پی بردن به نقطه ضعف و آسیبپذیر اسفندیار رویین تن و راهنمایی رستم، جنگ با پیروزی رستم پایان میپذیرد.
*
هوشبری و به هوشآوری
فردوسی بارها به استفاده از داروی خوابآور
به منظور بیهوش کردن اشاره میکند. در تولد رستم، سیمرغ به موبد پزشک دستور میدهد
که پیش از شکافتن پهلوی رودابه، ابتدا او را بیهوش کند؛
نخستین به می ماه را مست کن / ز دل بیم اندیشه را پست کن
در داستان بیژن و منیژه هم به دستور منیژه، بیژن را با خوراندن داروی بیهوشی، مدهوش کرده وبه قصر منیژه میبرند؛
بدادند چون خورد می گشت مست / همان خوردن و سرش بنهاد پست
ودر قصر او را با گلاب، کافور، روغن و صندل به هوش میآورند؛
بگسترد کافور بر جای خواب / همی ریخت بر چوب صندل گلاب
بیاورد روغن مر او را بداد / که تا گشت بیدار و چشمش گشاد
*نوشدارو
و پادزهر
در اوستا «انوشا» و در زبان پهلوی
«انوش» به معنی بیمرگ آمده و در زبان فارسی هم «نوش» مقابل زهر آمده و واژه نوشدارو مترادف با انوشا، انوش، پادزهر است. این
نوشدارو تنها در خزانه پادشاهان یافت میشده و زخمیها را از مرگ نجات میداده
است. رستم هم پس از دریدن پهلوی سهراب وقتی به هویت او پی برده، برای درمان زخم
پسر از شاه کیکاووس تقاضای نوشدارو میکند:
ازآن نوشدارو که در گنج تست / کجا خستگان را کند تندرست
به نزدیک من با یکی جام می / سزد گر فرستی هم اکنون به پی
فردوسی اشارهای هم به پادزهر دارد و در وصف پزشک هندی که به درمان اسکندر مأموریت یافته بود، چنین میگوید:
ز دانایی او را فزون بود مهر/ همی زهر بشناخت از پادزهر
*گیاهان
دارویی
در پزشکی کهن داروها از گیاهان بدست میآمد
و واژه دارو از کلمه «دار» به معنی درخت ساخته شده است (به وجه تسمیه پرنده دارکوب
توجه شود) وکلمات drug انگلیسی و
drog فرانسه و داروی فارسی صورت تغییر شکل
یافته واژه «داروگ» در زبان پهلویست.
فردوسی درشرح پادشاهی انوشیروان به رفتن برزویه طبیب به هند جهت آوردن گیاهان طبی
چنین اشاره میکند:
چو برزوی بنهاد سر سوی کوه / برفتند با او پزشکان گروه
برفتند هرکس که دانا بدند / به کار پزشکی توانا بدند
گیاهان ز خشک و ز تر برگزید / ز پژمرده و هرچه رخشنده بود
در تولد رستم نیز موبد پزشک، به دستور سیمرغ مرهمی از کوبیدن گیاهی مخصوص و آمیختن آن با شیر و مشک و خشک کردن آن در سایه، ساخته و بر زخم عمل رودابه میگذارد:
گیاهی که گویمت با شیر و مشک / بکوب و بکن هر سه در سایه خشک
نکته ظریف این دستور، توصیه به خشک کردن مرهم در سایه است تا خواص آن در اثر نور آفتاب و گرما از بین نرود، توصیهای که امروز هم در نگهداری داروها به قوت خود باقیست، گیاه طبی پرسیاوشان نیز به روایت شاهنامه از خون سیاوش است؛
به ساعت گیاهی از آن خون برست / جز ایزد که داند که آن چون برست
*
قطره چشمی
در لشکرکشی کیکاووس به مازندران و جنگ
او با دیو سپید و کور شدن چشم سربازان ایرانی (احتمالا به وسیله گاز اشکآور تولید
شده از سیر) رستم دیو سپید را کشته و موبد پزشکان با چکاندن خون جگر دیو سپید در
چشم سربازان، آنها را درمان میکنند (تداعیکننده وجود ویتامین A
در جگر و تأثیر مثبت آن در بینایی)؛
چنین گفت فرزانه مردی پزشک / که چون خون او را بهسان سرشت
چکانی سه قطره به چشم اندرون / شود تیرگی پاک با خون برون
*
مهره التیام بخشی شاهان
شاهان ایران بربازوی خویش مهرهای داشتند
که هر زخمی را التیام میداده است؛
ز هوشنگ و تهمورث و جمشید / یکی مهره بود خستگان را امید
با این مهره است که کیخسرو زخم مهلک «گستهم» پهلوان نامی را درمان میکند (مهره کیخسرو)
*
اهمیت بیمارستان جندی شاپور
پس از اعدام مانی به جرم دعوی پیامبری
در شهر جندیشاپور، پیکرش را ابتدا در دروازه این شهر و سپس در جلوی دیوار
بیمارستان جندی شاپور که نقطه بسیار شاخص و مهم شهر بوده، آویزان میکنند:
بیاویختش از در شارسان / دگر پیش دیوار بیمارستان
*تأثیر
ژن و توراث در فرزند
حکیم طوس بارها به مقوله توراث تحتعنوان
نژاد و گوهر اشاره کرده وبه نقش ژن در خلقوخوی و اصالت فرد توجه داد:
چنین گفت کز پاک مام و پدر / یکی شاخ شایسته آید به بر
کرا گوهر تن بود با نژاد / نگوید سخن با کسی جز به داد
*نشانهشناسی
بیماری ( Albinismزالتنی)
در این بیماری ارثی چون رنگدانه سیاه
ملانین در پوست ساخته نمیشود، تمام موهای بدن سفید و پوست هم سفید مایل به
صورتیست. چون پدر رستم نیز دچار این اختلال بوده است، اورا زال (زال زر) مینامند.فردوسی
نشانه زالی را چنین بیان میکند:
ز مادر جدا شد بدان چند روز / نگاری چو خورشید گیتی فروز
به چهره چنان بود برسان شید / و لیکن همه موی بودش سپید
*شرایط
پزشک
یکی از شرایط پزشک موفق تندرستی خود
اوست؛
پزشکی که باشد به تن دردمند / زبیمار چون باز دارد گزند
*مشاوره
پزشکی
علاوه بر سیمرغ که در موارد حساس نقش
پزشک مشاور دارد، خود پزشکان هم گاهی با هم به مشاوره مینشینند؛
پزشکان فرزانه گرد آمدند / همه یک به یک داستانها زدند
ز هر گونه نیرنگها ساختند / مرآن درد را چاره نشناختند
حتی گاهی از اقصی نقاط دنیا پزشکان با هم تبادل نظر میکنند؛
پزشکان که از هند و از روم و چی / چه از شهر توران و ایران زمین
*
پزشک در نقش سفیر صلح
برای پیشگیری از حمله اسکندر به هند،
«کید»؛ شاه هند طبیبی دانا برای درمان اسکندر میفرستد، پزشک با درمان موفقیتآمیز
اسکندر، از موقعیت ممتازی برخوردار میشود و مانع حمله اسکندر به قلمروی «کید» میشود؛
ورا خلعت و نیکوییها بساخت / زدانا پزشکان سرش بر فراخت
*تأکید به دادن شرح حال درست از سوی بیمار؛
هر آن کس که پوشید درد از پزشک / زمژگان فرو ریخت خونین سرشک
*نقش
ورزش در تندرستی
ز نیرو بود مرد را راستی / ز سستی کژی
زاید و کاستی
*پرهیز
از پرخوری
نباشد فراوان خورش تندرست / بزرگ آن که
او تندرستی بجست
مکن در خورش خویشتن چارسو / چنان خور که نوزت بود آرزو
در مذمت شراب و تأثیر آن در گفتار وتصمیمگیری؛
کسی کو خورد داروی بیهشی / نباید گزیدن جز از خامشی
به مستی بزرگان نبندند بند / بویژه کسی کو بود ارجمند
*خشم
مایه پشیمانی و افسردگی؛
چو خشم آوری هم پشیمان شوی /
به پوزش نگهبان درمان شوی
اشارات پزشکی، دارویی و بهداشتی بالا در شاهنامه نکاتی است که نظرات را به خود جلب کرده، به احتمال قوی کسانی که انس بیشتری با این اثر بزرگ دارند، با نگاه جستجوگر کنجکاوتری میتوانند به نکات دیگری در همین مقوله دست یابند.
منابع:
۱ـ شاهنامه، حکیم ابوالقاسم فردوسی، به کوشش محمد دبیر سیاقی.
۲ـ کشفالابیات شاهنامه فردوسی، تدوین محمد دبیر سیاقی.
۳ـ تاریخ پزشکی و درمان جهان از آغاز تا عصر حاضر، محمد تقی
سرمدی، جلد اول.
۴ـ سخنرانی و بحث درباره شاهنامه فردوسی، جلد سوم، سخنرانی دکتر
محمود نجم آبادی.
۵ـ آیینها در شاهنامه فردوسی، تألیف محمد آبادی باویل.
۶ـ نامه باستان، دکتر میرجلالالدین کزازی.