یاسمین رضوی
حتما شما هم بارها درباره قدرت «نه» گفتن و توانایی و مهارتی که لازم دارد، شنیده و خواندهاید. ما هم پیش از این در همین صفحه دربارهاش مفصل سخن گفتهایم؛ اینکه چرا باید «نه» گفتن را در خودمان تقویت کنیم و چطور این مهارت زندگیمان را دگرگون میکند و اگر تواناییاش را نداشته باشیم، کنترل زندگی از دستمان خارج میشود. اما «نه»گفتن یک روی دیگر هم دارد و آن «توانایی نه شنیدن» است. آدمهای زیادی هستند که خوب بلدند «نه» بگویند، میتوانند زندگی را طبق برنامههای خودشان پیش ببرند و در کنار آن به روابط اجتماعیشان هم بپردازند و مشکلی پیش نیاید و احساس اجبار و عدم اعتمادبهنفس هم نداشته باشند، اما متأسفانه همین افراد «نه» شنیدن برایشان بسیار سخت است. این یک شمشیر دو لبه است. همانهایی که خیلی خوب نه میگویند، سخت میتوانند نه بشنوند و اتفاقا آنهایی که قدرت نه گفتن ندارند، توانایی نه شنیدنشان بیشتر است. کمی که در این مسئله غور کنیم، متوجه میشویم که چرا چنین است، البته که نسخه همه یکی نیست. ما در این نوشتار میخواهیم درباره توانایی «نه» شنیدن صحبت کنیم. ضرورتش را بررسی کنیم و بگوییم چطور میشود این توانایی را تمرین کرد و به مهارتش دست یافت.
«نه»های معلق در هوا
چه کسی است که در زندگیاش «نه» نشنیده باشد؟ کیست که تا به حال به مانع و مخالفت برخورد نکرده باشد؟ از زندگی خصوصی و عاطفی تا دوران تحصیل و زندگی شغلی، «نه»ها همیشه وجود دارند. بیآنکه قدرت و یا تعدادشان کم شود؛ اینجا دنیاست و آدمها با هم متفاوتند و قوانین در کارند و توان ما محدود است و هزار و یک دلیل دیگر که باعث میشود ما در زندگی با موانع زیاد و «نه»های مختلف برخورد کنیم. توقع اینکه همیشه اوضاع بر وفق مرادمان باشد و دنیا و مافیهایش در خدمتمان، توقعی است که به جز سرخوردگی و ناآرامی چیزی با خود ندارد. میدانید که ریشه ناآرامیهای ما اغلب انتظارتمان است. وقتی انتظار دارید که همگان با شما موافق باشند، با نه شنیدن تشویش و ناآرامی به سراغتان میآید.
اینکه آگاهانه زندگی کنیم و بدانیم که موانع وجود دارند و آدمها ممکن است در هر زمینهای به ما «نه» بگویند، خان اول است.
همه ناراحت میشوند
از خودتان توقع فراانسانی نداشته باشید. کدام انسانی است که با مانع روبرو شود و ناراحتی به سراغش نیاید؟ این یک واکنش طبیعی است. ما میخواهیم کاری را به سرانجام برسانیم، میخواهیم فلان اتفاق در زندگیمان بیفتد و فارغ از حقیقت خوب و بد ماجرا، گمان میکنیم که به نفعمان است و ناگهان میبینیم که آدمها و قوانین و مشکلات، «نه»های بزرگی برای گفتن به ما در آستین دارند. این امر همه را ناراحت میکند.
میخواهید علوم انسانی بخوانید، پدرتان میگوید: در خانه ما کسی انسانی نمیخواند، نسل ما همه پزشک بودهاند و خواهند ماند. میخواهید با فلان فرد ازدواج کنید، مادرتان سفت و محکم ایستاده است که ما همکفو نیستیم و این ازدواج به صلاح نیست. به دوستتان میگویید: من برنامهریزی کردم که هفته آینده بریم سفر و او میگوید که برنامه های خودش را دارد و نمیتواند شما را همراهی کند و شما هم کسی دیگر را سراغ ندارید که با او به سفر بروید و هزاران هزار مثال دیگر از زندگی هر کداممان که مصداق روشن نه شنیدن و غمگین شدن است.
اگر از «نه» شنیدن ناراحت میشوید، دلیل این نیست که شما مهارت «نه» شنیدن را ندارید، بلکه شما در یک واکنش طبیعی قرار دارید. ناراحتی، غم و حتی خشم از پس «نه» شنیدن میآید. آنچه اهمیت دارد این است که شما نباید در این احساسات منفی باقی بمانید. اینکه رابطهتان با دوستان بهخاطر مخالفت با سفر به هم بخورد، یا گمان کنید که همیشه از دست مادرتان ناراحت باقی خواهید ماند یا دچار خشم فلج کننده از پدرتان باشید که نگذاشته شما سراغ خواستنیهایتان بروید، فقط شما را در چرخه ظالم و قربانی نگه میدارد و «نه»های بیشتری سر راهتان میکارد. پس خودتان را درک کنید و تلاش کنید که هرچه سریعتر با دلایل منطقی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد از احساسات منفی رها شوید.
ترس از نه شنیدن
اگر توانایی نه شنیدن را در خودتان تقویت نکنید به ترس از نه شنیدن خواهید رسید. یعنی آن قدر «نه» شنیدن آزارتان میدهد و از زندگی میاندازدتان که از ترس اینکه کسی با شما مخالفت کند، بهطور کلی قید خواسته و کارتان را میزنید. از ترس اینکه خانواده فردی که دوستتان دارد شما را نپسنیده و نخواهند، قید ازدواج را میزنید. از ترس شکست و نه شنیدن به هیچ کاری دست نمیزنید. آدمهایی که ترس از «نه» شنیدن دارند از موقعیتهای حساس که برایشان استرس به همراه دارد، فرار میکنند و خب مشخص است که چقدر زندگیشان با مشکل مواجه میشود و پیشرفتی در هیچ زمینهای حاصل نشده یا حداقل پیشرفت آن اندازه نیست که بشود اسمش را موفقیت گذاشت و موقعیتهای زیادی از دست میرود. این افراد وقتی که ازشان خواسته میشود کاری را انجام دهند یا خواستهشان را بیان کنند با این جملات به سراغتان میآیند: «اگه گفت نه چی؟» «اگه بگه نه و ضایع بشم چی؟» «خیلی شخصیتم خرد میشه اگر باهام مخالفت کنه» این جملات برای کسانی که ترس از «نه» شنیدن دارند، کلیدی اند.
حمله به نه
حس بد بعد از نه شنیدن که گفتیم گریزی هم از آن نیست و یک واکنش طبیعی است، میتواند به یک انرژی مثبت و یافتن راه حل بینجامد. حواستان باشد که وقتی کسی به شما نه میگوید، این نه را به کل شخصیت و وجود شما نگفته است، بلکه به یک خواسته شما نه گفته است. ذوستی که حاضر نشده برای هفته آینده به برنامه سفر شما پاسخ مثبت بدهد، کل دوستی و شخصیت شما را زیر سؤال نبرده است، بلکه تنها با یک پیشنهاد شما موافق نبوده و این حق اوست که بخواهد طبق برنامه خودش و شرایط و زندگیاش تصمیمی بگیرد.
چطور با نه شنیدن رشد کنیم؟
«نه» شنیدن باعث رشد شخصیت ما میشود. حتی در برخی مواقع باعث پیشرفتمان هم هست. کافی است که وقتی «نه» میشنویم به جای افتادن در ورطه غم و ناراحتی و خودزنی، این سؤالات را از خودمان بپرسیم:
1ـ چرا با من موافق نیست؟
2ـ حق داشت با من موافق نباشد؟
3ـ چقدر از این «نه» شنیدن به خودم برمیگردد و نقش من چیست؟
4ـ راهحل بعدی کدام است؟
پاسخ این سؤالات باعث میشود که شما به جای ناراحت و منفعل بودن، در جریان نه شنیدن تبدیل به یک شخصیت فعال باشید و ناراحتیتان از بین رفته و منطقی و مصمم به راهتان ادامه دهید و این باعث رشد شخصیت شما میشود.
وقتی از تصمیمت مطمئنی
یکی دیگر از نکاتی که در جریان نه شنیدن باید بیاموزیم این است که یک «نه» به معنای تمام شدن کار نیست. این «نه» میتواند موقت باشد و به زودی با تلاش و پیشگیری به «بله» و موفقیت تبدیل شود. یاد میگیریم که وقتی از سالم و منطقی و درست بودن تصمیممان آگاهیم برایش بجنگیم و بخاطرش از پا ننشینیم و به وادی افسردگی و بیانگیزگی وارد نشویم. گمان نکنید که یک «نه» معنیاش نه ابدی و قطعی است. اگر مطمئنید که به صلاحتان است با روشهای مختلف تلاش کنید.
تمرین کنید
خودتان را از موقعیتهایی که میدانید نه میشنوید کنار نکشید. در عوض سعی کنید که با قرار گرفتن در این موقعیتهای بیخطر، خودتان را امتحان کرده و تمرین نه شنیدن کنید. مثلا دارید از پارکی عبور میکنید به فردی که روی صندلی نشسته است میگویید: جای کسی است؟ میتوانم کنارتان بنشینم؟ و او میگوید: خیر، منتظر کسی هستم و اینجا را برای او نگه داشتهام. به گرمیاز او تشکر میکنید و بدون رو ترش کردن به راهتان ادامه میدهید. موقعیتهای چالشبرانگیز برای خودتان درست کنید و ببینید که از پسش برمیآیید. این موقعیتهای بیخطر شما را برای نههای بزرگتر آماده میکند. تمرین کردن همیشه راهحل خوبی است.