حسنی احمدی
مجلس پر بود از کسانی که آمده بودند برای دیدار علیبنموسی تا او را ببینند و با او گفتگو کنند. علیبنموسی در گوشهای از اتاق در کنار برادرش زیدبنموسی نشسته بود. در مجلس صدای همهمه گفتگو شنیده میشد که زیدبنموسی با صدای بلند و با حالتی فخرفروشانه گفت:
«آري ما از ذريه فاطمهسلاماللهعلیها هستيم، آتش بر ما حرام است، پدر ما امامموسيكاظمعلیهالسلام روزها را روزه ميگرفتند و شبها را به عبادت سپري ميكردند. ما از نسل برگزيدهايم...»
نگاهها متوجه علیبنموسی رضا شده بود که در حال گفتگو با مردم بودند و
تازه متوجه صحبتهای برادرشان شدند. رضا لحظهای کوتاه تأمل کرد و سپس رو به زید
کرد و گفت:
«اي زيد! آيا گفتگوي نقالان كوفه كه فاطمهسلاماللهعلیها خود را
از نامحرم حفظ كردند و خدا آتش را بر ذريه او حرام كرد ترا مغرور كرده است؟ به خدا
قسم كه اين تنها براي حسنعلیهالسلام و حسينعلیهالسلام و فرزنداني كه از فاطمهسلاماللهعلیها
به دنيا آمدند شأن و مقام است، اما اينكه موسيبنجعفرعلیهالسلام خدا را اطاعت
كند، روز را روزه بگيرد و در شب عبادت كند و تو نافرماني خدا كني، آيا در قيامت هر
دوي شما در عمل مساوي محاسبه ميشويد؟ همانا امامحسينعلیهالسلام فرمودند: براي
ما، در نيكي از پاداش دو بهره است و در بدي هم دو بهره از آتش. پس هركسي كه خدا را
اطاعت نكند از ما اهل بيت نيست و تو هر گاه خدا را اطاعت نكني از ما اهلبيت نيستي
مانند معناي اين آيه كه خدا فرزند نوحعلیهالسلام را از او نفي كرد. يعني گفت آن
پسر بدكاره پسر تو نبود و اين به آن معنا نيست كه فرد بد كار پسر حضرت نوحعلیهالسلام
نبوده يعني پسري كه به خدا كفر ورزد پسر اين پدر نيست. او به سبب معصيتش از پدر
نفي شد نه به دليل ديگر.»
جمعیت با چشمانی متعجب به دو برادر نگاه میکنند. زید سرش را پایین انداخته و علیبنموسی دوباره با مهربانی سرگرم گفتگو با مراجعان میشود.
منبع: عيون اخبارالرضا، صفحه 478