عاطفه میرافضل
در شماره قبل از سن و سال خیابان لالهزار
گفتیم. خیابانی
که در گذشته با نام شانزهلیزه تهران معروف بوده روزگار پرفراز و نشیبی را طی کرده
و قلب تپنده گردشگری تهران بوده و مجموعهای از سالنهای سینما، تئاتر و رستوران
را در دل خود داشته و نماد کاملی از نوگرایی و غربگرایی بهشمار میآمده است.
خیابانی که خلاف زندگی قبلیاش که پر
بود از کافه و نمایش این روزها پراز هیاهوی مغازهها، پاساژها و فروشگاههایی است
که از در و دیوارشان لامپ و لوستر و انواع چراغ آویزان است و اینکه چگونه خط واگن
اسبی آبادی این محله را بهعنوان بهترین و متجددترین محله مسکونی شهر کامل کرد و
همین امر موجب ترقی و پیشرفت لالهزار در آن دوران شد. در این شماره نیز
حقایق دیگری از این محله قدیمی را بازگو میکنیم.
جعفر
شهری در کتاب طهران قدیم آورده است: «طول لالهزار را بیکارهها هشتصد قدم تعیین
کردهاند. لالهزار از آنجا لالهزار شد که قسمت شرق آن تا فیلخانه و غرب آن یکسره
تا خیابان علاءالدوله، باغ خالصه پر دار و درختی بود و لالههای خودرو در آن میرویید
و با نردههای چوبیاش از جمله تفرجگاهها به حساب میآمد. ناصرالدینشاهِ فرنگ رفته درصدد تشکیل شانزهلیزه ایرانی،
خیابانی از وسط لالهها میکشد، حصار و نردههای آن خراب میشود و درختهای آن
افتاده زیر دیگهای آشپزخانهها میرود؛ و چون صورت نازیبا پیدا میکند زمینهای
آن میان اطرافیان او تقسیم میشود که قسمت قابلتوجهی از آن هم نصیب میرزا علیاصغرخان
«اتابک» شده (پارک اتابک) و بقیه با ساختمان و بیساختمان میان وارثان اولیه دستبهدست
میگردد.»
دکتر
محمد اسماعیل رضوانی نیز در مقاله سندی از تهران قدیم، درباره لالهزار نگاشته
است: «در مغرب لالهزار و در محل فعلی خیابان فردوسی و ساختمانهای بانک ملی و
بانک مرکزی و غیره باغ دیگری بوده است به نام باغ ایلخانی که دیرتر از باغ لالهزار
از بین رفته است. این باغ تعلق به ایلخانان بختیاری داشته است«.
طولی
نکشید که ازدیاد جمعیت، باغ لالهزار را تبدیل به یک محله مسکونی کرد اما محلهای
اعیاننشین. بعضی از فرنگیها در اینجا مسکن کردند، سفارتخانههایی که هماکنون
برجاست به وجود آمد. اشجار باغ قطع شد و دو خیابان ایجاد شد، یکی خیابان لالهزار
و دیگری خیابان سعدی.
کمکم
محلهای پرهیاهو و پرجمعیت شد. ناچار اعیان آرامشطلب زمینهای اطراف باغ نگارستان
(شمال میدان بهارستان) را مورد توجه قرار دادند. در نتیجه در اطراف خیابان
بهارستان فعلی و در دروازه شمیران، پارکها، باغها و ساختمانهای اشرافی ایجاد
شد. از جمله پارک امینالدوله که هنوز آثاری از آن برجاست. لذا بهای زمین در اطراف
دروازه شمیران به قدری ترقی کرد که یک زرع زمین به مبلغ دو قران خرید و فروش میشد
و مردم تهران این شعر را زمزمه میکردند:
اینجا رو
تهرونش میگن / اینجا که تونشستهای دروازه شمرونش میگن/ یواش بیا یواش برو که گربه
شاخت نزنه ...
لالهزار مهد تئاتر و نمایش
اوج بلوغ و رونق خیابان لالهزار در
دوره مشروطیت فرا رسید و پس از آن تا پایان قاجاریه لالهزار یکی از مهمترین
گردشگاههای تهران بود و به خاطر ترکیب خاصی که از تئاترها و رستورانها و ویترینهای
تماشایی به خود گرفته بود شبیه به شهر فرنگی شده بود که مثل یک مغناطیس قوی مردم
را به سوی خود جذب میکرد.
در دوره سلطنت احمدشاه قاجار و اوایل
پهلوی، پیش از رواج سینما که آغاز رونق و شکوفایی فعالیت تئاتر در تهران است،
بهترین تماشاخانههای تهران مانند تئاتر ملی، تئاتر دهقان، تئاتر نصر - تماشاخانه
تهران و تئاتر پارس و بعدا تئاتر حافظ نو و تئاتر یاس در خیابان لاله زار گشایش
یافتند. بدین ترتیب لالهزار کانون تئاتر و سینما و هنرهای نمایشی تهران شد.
در کتاب جعفر شهری از این خیابان در دوره پهلوی بهخصوص در دهه 20 و 30 بهعنوان مهد تمدن و نوگرایی و پاتوق روشنفکران و مراکز هنری و فرهنگی مانند سینما، تماشاخانه، مد لباس، خیاطی، پارچهفروشی، عکاسی، موسیقی و... نام برده شده است. هنوز هم وقتی چشمهایتان را میبندید میتوانید صدای موسیقی «شد خزان» بنان را از داخل یکی از کافههای خیابان بشنوید که در عبور ماشینها، آدمها و ساختمانها گم میشود. داخل یکی از کوچههای فرعی روی تابلو زردرنگ قدیمی و رنگورورفته نوشته شده: «خیاطی پاریس». به گفته یکی از کسبه قدیمی خیابان، سالهاست که خیاطی پاریس مانند بسیاری دیگر از مراکز قدیمی لالهزار، تعطیل و متروکه شده است.
غیر
از موسیقی و نمایش مغازههای لالهزار هم حرفهای تازهای برای گفتن داشتند. خیاطخانههای
بالای مغازههای کنار پیادهرو لالهزار، عکاسخانههای قدیمی مثل عکاسخانه پرتوی
بالای تئاتر سعدی، چاپخانههای کوچک در کوچههای فرعی که کارت عروسی و مجلس ترحیم
را با هم چاپ میکردند و معروفترین
چاپخانههای پررونق دهه ۱۳۲۰ – ۱۳۳۰ هجری
شمسی هنوز در آنها کار میکردند.
حالا اما از لالهزار قدیم جز خاطره چیزی باقی نمانده و شاید خوششانسترین
بنای لالهزار خانه امینالسلطان یا خانه اتحادیه در بنبست اتحادیه باشد.
خانه اتحادیه
«خانه و باغ اتحادیه« یا «خانه امینالسلطان» عمارتی مربوط به دوران قاجار است که در مرکز تهران جای گرفتهاست. خانه ـ باغ اتحادیه به عنوان تنها بازمانده از خیابان لالهزار قدیم و یکی از باارزشترین معماریهای دوره قاجار شناخته میشود.
این خانه به دلیل موقعیت مکانی بین خیابان فردوسی و لالهزار تهران قدیم، محل رفتوآمدهای میهمانان خارجی آن روزهای قبل انقلاب و نشستهای سیاسی هم بودهاست.
این اثر در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۸۴ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید. اما پس از چندی بعد «به حکم دیوان عدالت اداری ایران، خانه اتحادیه، به همراه خانه پدری پروین اعتصامی از فهرست آثار ملی خارج شده و در خطر تخریب قرار گرفتند. این خانه در مهر ماه ۱۳۹۴ توسط سازمان زیباسازی شهر تهران به قیمت ۲۸ میلیارد تومان خریداری و جز داراییهای شهرداری تهران شد.
این خانه ـ باغ زیبا متعلق به امینالسلطان، صدراعظم دوره ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمد علی شاه قاجار بودهاست، که پس از کشته شدن او، توسط «حاج رحیم اتحادیه» خریداری شد.
عمارت پیرنیا
یکی از دیدنیهای منطقه لاله زار عمارت مشیرالدوله (پیرنیا) است. مجموعه منزل مسکونی مشیرالدوله شامل عمارت مسکونی و حیاطی فراخ میشد که سالها پس از مرگ مشیرالدوله بخشی از این حیاط - که اکنون در حد فاصل عمارت اصلی و خیایان منوچهری قرار دارد - از عمارت اصلی تفکیک شد و به عنوان مطب پسر مشیرالدوله مورد استفاده قرار گرفت و بعدها هم از سوی ورثه به فروش رسید و بنای اصلی وقف دولت ایران شد که هماکنون به مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و طب مکمل اختصاص دارد. این عمارت در دو طبقه و یک زیرزمین بنا شده و دارای حیاطی بسیار بزرگ است. سفرهخانه، چایخانه (شربتخانه)، کتابخانه قدیمی مرحوم مشیرالدوله، اتاق نشیمن مرحوم داوود پیرنیا، چند اتاق استراحت و یک انبار بزرگ، بخشهای تشکیلدهنده این عمارت است. بخش چایخانه مزین به کاشیهای خشتی بزرگی منقوش به شخصیتهای اساطیری و تاریخی است که تنها قسمت کاشیکاری شده ساختمان به شمار میرود.
از نکات جالب توجه در این عمارت وجود بالابر یا آسانسوری است که از زیرزمین و مَطبخ (آشپزخانه)، غذاها و نوشیدنیها را به طبقات مختلف میرساند.
این خانه از جنبههای گوناگون حائز اهمیت است. حسن پیرنیا (مشیرالدوله) آثاری چون نخستین کتاب تاریخ ایران باستان، نخستین قانون مدون حقوق بینالمللی به زبان فارسی و فرمان مشروطیت را در این خانه نگاشته است. و بنابر وصیت خانم خانه که دخترش را در 18 سالگی و هنگام زایمان ازدست داده بوده، قرار میشود این خانه پس ازفوتشان به ام بیمارستانی و طبابت اختصاص یابد. برای همین در سال 1350 هجری شمسی به زایشگاه فرح سابق ملحق میشود و در حال حاضربه مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و طب مکمل اختصاص داده شده است.