کد خبر: ۴۷۴۷
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۵۹
پپ
روش‌های بخت‌گشایی دختران در تهران قدیم
صفحه نخست » زیرگذر تاریخ

عاطفه میرافضل

درشماره قبل از آداب مردم در ماه مبارک رمضان گفتیم و در آخر مطلب اشاره‌ای به سنت توپ مروارید و دوختن پیراهن مراد در این ماه داشتیم؛ رسمی برای رهایی دختران از تجرد، تشکیل زندگی و مادر شدن. ازدواج در روزگار قدیم هم درست مانند زمان حال اما و اگرهای خودش را داشت اما پیچیدگی‌هایش با زمان امروز متفاوت بود. سن ازدواج در گذشته پایین بود و حتی گاهی دخترها در خانه شوهر به بلوغ می رسدند. از طرف دیگر کم‌سوادی و سادگی سبب می‌شد مردم برای فراهم شدن شرایط ازدواج فرزندانشان به باورهای خرافی روآورند. رسم‌هایی که در این فرصت به آن‌ها می‌پردازیم.

ادوارد پولاک، پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه قاجار در کتاب « سفرنامه پولاک؛ ایران و ایرانیان» دختران را در خانواده‌ها گونه‌ای سرمایه خانوادگی برمی‌شمرد «یک دختر خوش بروبالا برای پدر و مادرش در حکم سرمایه‌ای است، زیرا کسی که بخواهد این دختر را به زنی بگیرد، باید «شیربها»یی در عوض بپردازد و از آن گذشته به نسبت زیبایی و رشد جسمی‌آن دختر باید مبلغ معتنابهی هم به عنوان «مهریه» تعهد کند. شیربها معمولا به حدود پانصد تومان بالغ می‌شود. به همین دلیل پدر و مادر در مواظبت، تغذیه و تهیه رخت و لباس دختران از هیچ دقت و کوششی فروگذار نمی‌کنند، حتی اگر سایر اهل خانه از این لحاظ دچار مضیقه بشوند؛ دلیل آن هم واضح است، چون تقریبا اطمینان دارند که همه‌ این مخارج روزی جبران می‌شود.»

روش‌های خرافی برای بخت‌گشایی

ـ یکی از اعتقادات تهرانیان قدیم، در بخت‌گشایی دختر، این بود که وقتی پنبه‌زنی را به خانه می‌آوردند، و مشغول کار می‌شد، پس از مدتی که کار می‌کرد، از او می‌خواستند که دست از کار بکشد و برای صرف چای به داخل خانه آید، در این زمان به سرعت دختر دم بخت را می‌آوردند و به طوری که پنبه‌زن نبیند، دختر را از میان زه و کمان پنبه‌زنی عبورش می‌دادند و اعتقاد داشتند که به زودی زه کمان هنگام کار پنبه‌زن پاره می‌شود و به این ترتیب بخت دخترشان هم باز می‌شود. حالا این که خسارت این پنبه زن بینوا را چه کسی می‌داد خدا عالم است.

ـ سرکتاب باز کردن، مادر دختر بی‌خبر از او نزد رمال و دعانویس می‌رفت و از وی می‌خواست برای گشودن بخت دخترش یک سرکتاب باز کند.

*توجه کنیم که سرکتاب باز کردن با استخاره گرفتن متفاوت است.

ـ تکان دادن سفره عقد بر سر دختر؛ اگرکسی پای سفره عقد می نشست ساییده شده کله قند بر سر عروس و داماد را که در سفره عقد جمع شده بود بر سر دختر خانه مانده یا دم بخت می‌ریختند.

ـ دختر بیچاره را به حمام یهودی‌ها می‌بردند و او را تشویق به فرورفتن در خزینه می‌کردند بعد دوباره او را به حمام مسلمانان می‌بردند تا از نجاست یهودیان پاک شود.

ـ هر وقت قرار بود، قصابی برای کشتن گوسفند نذری به خانه همسایه رود، مادر دختر چادر دخترش را برداشته، نزد قصاب می‌رفت و از او خواهش می‌کرد که پس از سر بریدن گوسفند، چادر دختر را از توی روده آن عبور دهد. با این امید که وقتی دختر چادر را سر کرد، به زودی بختش باز شود. دستمزد قصاب هم در این مأموریت جدا از پول، یک کله قند با‌ارزش بوده است.

ـ دوخت پیراهن مراد که شرحش در آداب ماه مبارک گذشت ولی اشاره‌ای به آن خالی از لطف نیست. روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان که روز قتل ابن‌ملجم است، زن‌ها آرایش می‌کردند و به مسجد می‌رفتند (تهرانی‌ها بیشترشان در مسجد شاه تجمع می‌کردند.) و با پارچه‌هایی که از قبل تهیه کرده بودند، بین دو نماز! پیراهن مراد را می‌دوختند و معتقد بودند که با پوشیدن این پیراهن کلیه حاجات آن‌ها (از جمله بخت‌گشایی دخترشان) برآورده خواهد شد. اگر کسی این پیراهن را که با پول گدایی دوخته می‌شد، می‌پوشید تا سال دیگر حاجت و مرادش برآورده می‌شد. داستان گدایی هم از این قرار بود که دختران دم بخت از روز اول ماه رمضان دور کوچه و محله‌ها به راه می‌افتادند و از مردم گدایی می‌کردند و شب بیست وهفتم از صبح زود، چرخ خیاطی‌ها را به مسجد سپهسالار می‌بردند و با پارچه سفیدی که از آن پول می‌خریدند بین نماز ظهر و مغرب مشغول دوختن پیراهن می‌شدند و بعد از آن زمان، پیراهن مراد را می‌پوشیدند!

ـ پلوی عروسی: پیر دخترها، قیمه پلو می‌پختند و ته مانده پلوی باقی‌مانده از عروسی را با آن قاطی می‌کردند و به فقرا می‌دادند که بختشان باز شود.

ـ حنای سر عروس: از حنای سر عروس در حنابندان کمی برمی‌داشتند و با رنگ و حنا قاطی می‌کردند و سر دختر خانه مانده می‌بستند. مادران از حنای سر عروس در مراسم حنابندان، به اندازه‌ای کوچک برمی‌داشتند و با نیت آن‌که دخترانشان عروس شوند بر سر آن‌ها می‌مالیدند.

ـ پشت و رو سر کردن چادر نماز.

ـ سبزه گره زدن که تا امروز هم ادامه دارد. دختران در این روز دو ساقه سبز را به هم هفت گره می‌زدند و نیت و حاجتشان را بیان می‌کردند. در هنگام گره زدن نیز دختران دلهره داشتند که مبادا گره پاره شود که در صورت پاره شدن، حاجتشان روا نمی‌شد.

ـ نذری مولودی. مادران تهرانی نذر می‌کردند که اگر دخترشان تا سال دیگر شوهر کرد، در ماه ربیع‌الاول که ماه جشن، سرور، ضیافت و عروسی‌هاست، جشنی به نام مولودی برای خشنودی حضرت زهراسلام‌الله‌علیها برپا کنند.

ـ باز کردن قفل: دختر و پیرزنی از خویشان قفلی را می‌بستند و سه، چهار راه دورتر از خانه‌اش رفته پیرزن از مردی که اسمش محمد یا علی بود، می‌خواست با کلید قفل را باز کند.

ـ آب هفت‌ گری: این آبی است که از هفت دکان که نام شغل شان به «گری» پایان می‌یافت، می‌گرفتند مثل آهنگری، سفیدگری، زرگری، شیشه‌گری، مسگری، ریخته‌گری و دواتگری. این آب‌ها را در شیشه‌ای جمع می‌کردند و روز جمعه پس از غسل و دو رکعت نماز، آب را با جام باطل‌السحر بر سر دختر می‌ریختند.

ـ گاهی دختر را از خانه موقتا بیرون می‌کردند و دوباره اورا می‌پذیرفتند تا بختش باز شود.

ـ توسل به منار: دختر خانه مانده در پای منار شمع روشن می‌کرد.

ـ توسل به توپ مروارید: استمداد از توپ مروارید برای مرادخواهی، ماجرای معروفی است. فقط که غیر از دختران شامل حال افراد دیگر جامعه هم می‌شد. در روزگار قدیم غیر از بست‌نشینی متهمین در مجاورت توپ مروارید برای فرار از کیفر سیاسی و جرایم عمومی و موارد دیگر در دوران قاجاریه یکی دیگر از کارکرد اعتقادی توپ مروارید، در میان تهرانیان توسل دختران به آن بود تا با دخیل بستن به آن و عبور از زیر لوله توپ بختشان گشوده شود. توپ مروارید، توپ مفرغ بزرگی روی دو چرخ بر بالای سکویی در میدان توپخانه (سپه سابق) قرار داشت که دختران برای بخت‌گشایی از زیر لوله توپ رد می‌شدند یا رویش سر می‌خوردند و برخی نیز در کنارش دخیل می‌بستند و اشعاری را زمزمه می‌کردند. توپ مروارید ماجراهای دیگری را نیز به خود اختصاص داده بوده که عده‌ای آن را منتسب به غنایم جنگی نادرشاه می دانستند که از هند به شیراز و سپس به تهران نقل مکان کرده. برخی نیز معتقد بودند این توپ، توپی است که در دوره صفویه، شاهان صفوی از پرتقالی‌ها غرامت گرفته‌اند، اما تاریخ ساخت آن توپ که رویش حک شده بود، زمان پادشاهی فتحعلی‌شاه قاجار را نشان می‌دهد.

ـ یکی دیگر از رسم‌های تهرانی‌ها در بخت‌گشایی دختران و حاجت‌روایی، گرداندن دختر خانه مانده به دورحوضچه پساب دباغخانه بود. این رسم تا دوران پهلوی هم که دباغخانه‌های تهران از داخل شهر خارج شده بود و به جایی حوالی منطقه پیروزی تهران منتقل شده بود نیز اعمال می‌شد.

پی‌نوشت

*‌ استخاره در لغت به معنای «طلب خیر کردن» است و در اصطلاح به معنای طلب خیر از خداوند در امور زندگی است. از امام صادق‌علیه‌السلام روایات شده: «اگر کسی از خدا طلب خیر کند خداوند به او خیر می‌دهد» (بحارالانوار، جلد91، صفحه226) و در روایت دیگری روش و چگونگی استخاره از امام صادق‌علیه‌السلام این‌گونه بیان شده: دو رکعت نماز بخوانید بعد استخاره کنید، طلب خیر کنید.» (وسائل‌الشیعه، جلد5، صفحه204) اما سر کتاب باز کردن یعنی این‌که با تفال به کتابی، به پیش‌بینی آینده بپردازیم. بعضی از شاهنامه، حافظ و یا مثنوی مولوی نیز استفاده می‌کنند. ظاهرا امروز برای باور‌پذیری بیشتر این کار، از قرآن نیز استفاده می‌کنند و با باز کردن قرآن، آیه‌ای را به فال نیک می‌گیرند، یا آیه‌ای را به فال بد می‌گیرند و روایات نیز ما را با آتیه‌بینی و پیش‌بینی آینده از روی قرآن از موضوعی نهی می‌کنند. مثلا هنگام امتحان مدارس، جوان‌ها استخاره می‌گیرند که ببینند قبول می‌شوند یا نه. در واقع سرکتاب باز کردن نوعی تفأل است. در استخاره انسان واقعا بین دو راه متحیر است و بعد از مشورت با اهلش و تفکر و تعقل... راهی نمی‌تواند پیدا کند و از خدا طلب خیر می‌کند. کسی که استخا‌ره می‌کند تنها خیر دنیا را درنظر نمی‌گیرد بلکه خیر دنیا و آخرت را توأمان در‌نظر می‌گیرد.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: