کد خبر: ۴۰۹۴
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۳
پپ
پیامدهای فردی و اجتماعی دروغگویی و تناقض
صفحه نخست » مقاله

دکتر زهراکیایی. روانشناس

هیچ‌کس را حتی اگر خود دروغگوترین و متناقض‌ترین فرد اجتماع انسانی باشد نمی‌شناسیم که در برابر سؤال: دروغ را خوب می‌دانی یا بد؟ به شما پاسخ مثبت داده؛ آن را امری مثبت و ارزشمند معرفی کند. این البته خاصیت دروغگوست تا در برابر همین سؤال شما نیز دانسته یا نادانسته دروغ بگوید! چراکه تناقض کلام با رفتار یا نقض یک رفتار توسط رفتاری دیگر یا تناقض کلام اکنون با کلام دیروزش تصویریست نشأت گرفته از نفوذ این ویژگی در تار و پود شخصیت و روان او و در نهایت آسیب‌های عمیق شخصیتی و روانی‌اش! روانشناسان اساسا این دوگانگی و بعضا چندگانگی را یکی از نشانه‌های تشخیص دروغ و شناخت دروغگو معرفی کرده‌اند. جستجویی در تاریخ انسان و ادیان در کتب مختلف نیز آنچه گفته شد را تأیید می‌نماید چرا که همواره دروغ در تمامی ادیان و بسیاری از آثارتاریخی به یادگار مانده از انسان از جمله تمدن ایران باستان تقبیح شده است و افراد یا مردمان دورغگو در آثار نویسندگان تاریخ تمدن باستان چون هرودوت و کسنوفانس مورد سرزنش و مردمان راستگو مورد ستایش واقع شده‌اند. علیرغم آن امروزه در میان انسان‌ها در اقوام و ملل مختلف، تناقض‌های رفتاری و گفتاری تنها یک نشانه بیماری در میان بیماران روان نیست بلکه به امری شایع در میان مردمان و مدیران و سیاستمدارانشان بدل شده است که این امر سبب نگرانی متفکرین و جامعه‌شناسان و روانشناسان از پیامدهای فردی و اجتماعی آن است؛ پیامدهایی که امروزه به شکلی نگران‌کننده سلامت و بقای انسان‌ها و جوامعشان را نشانه رفته است و آگاهی از آن‌ها ما را در شناخت و مقابله با آن کمک خواهد کرد.

آیا انسان دروغ و دروغگویی را دوست دارد؟

«دروغ معمولا بیانی خلاف واقع و یا کتمان یک واقعیت است و عملی است که فرد کم و بیش به طور عمدی سعی می‌کند گفتار یا عمل نادرست را در ذهن دیگران درست و حقیقی جلوه دهد» برخی نویسندگان معتقدند انسان دوست دارد به او دروغ گفته شود و از واقعیت گریزان است؛ والتاری1 نویسنده فنلاندی در رمان تاریخی معروف خود چنین می نویسد: «انسان هیچ‌گاه حقیقت را دوست نخواهد داشت حتی اگر هزاران سال بگذرد»؛ در نظرگاه فلسفه و روانشناسی نمی‌توان این ادعا را رد کرد چرا که اگزیستانسیالیست یا وجودگرایی که از جمله مکاتب بنام است بر این امر صحه می‌گذارد که انسان‌ها به خودشان دروغ می‌گویند چرا که اگر چنین نکنند و با واقعیات روبرو شوند مبتلا به اضطراب خواهند شد اما در ادامه سر منشأ همه مشکلات آدمی و آسیب های روانی را در همین عدم صداقت با خود و هستی معرفی می‌کند. در دیدگاه علمای اخلاق و دین، نهاد انسان با دروغ سازگاری ندارد چرا که حقیقت‌جویی از جمله صفات اوست2 و این بیان در تحقیقات علمی نیز خود را نشان داده است چرا که کودک تا قبل از 5 سالگی و نیاموختن دروغگویی از محیط، صداقت پیشه می‌کند و راستگویی را دوست دارد و در برابر دروغ‌های محیط لب به سؤال و اعتراض می‌گشاید. با این استدلال مشخص می‌شود که دروغگویی امری ناهماهنگ با هستی و طبیعت انسان است و در صورتی که اجتماع و خانواده و در نهایت انگیزه‌های دروغگویی که در ادامه خواهد آمد؛ موجب شود که انسان به خودش یا سایرین دروغ بگوید سبب پیامدهای آسیب‌زایی خواهد شد که مجبور می‌شود مسئولیت آن را به دوش کشیده و با آن‌ها روبرو شود.

شناسایی دروغگو و دلایل آن

پیرامون این امر مقالات و سخنرانی‌های زیادی توسط علمای اخلاق و دین و نیز پژوهشگران در دسترس است که در اینجا ضمن مختصر بیانی، از نگاهی نو نیز به آن می‌پردازیم: آنچه باید با دقت در نظر داشت آن است که دروغ‌گویی و تناقض گاه می‌تواند ناآگاهانه و در درون خود ما نیز وجود داشته باشد و برخی از آنچه که پیرامون شناسایی دروغگو گفته می‌شود به درون خود ما نیز مربوط می‌شود که باید با آگاه شدن از آن‌ها برایشان فکری اساسی کرد.

دروغگویی و تناقض نه فقط زبانی، بلکه به شیوه‌های غیرکلامی مثل سکوت، نگارش و رفتار نیز انجام می‌شود و در مورد انسان‌هایی به کار می‌رود که دل و زبانشان (رفتارشان) باهم یکی نیست که در اصطلاح سیاسی و دینی به آن‌ها اهل ریا یا منافق (اهل نفاق) گفته می‌شود.

5 مورد از نشانه های دروغگو را «پل اکمن3» روانشناس و متخصص زبان بدن در هیجانات، پس از تحقیقات چندین ساله اینگونه بیان می‌کند: «شخص دروغگو بی قرار است و مضطرب، کمتر پلک می‌زند چون نیازمند فکر بیشتر است، مردمک چشم او گشادتر است، تماس چشمی کمتری با شما برقرار می‌کند و در نهایت رفتارش در کل نسبت به سایر افرادی که می‌شناسید متفاوت است»؛ البته شناسایی افراد دروغگو از طریق عضلات صورت و حالات چهره و زبان بدن نیازمند تمرین و تجربه است اما می‌توان با کمی دقت و تفکر آن‌ها را شناسایی کرد. تحقیقات نشان می‌دهد که افراد دروغگو به دلیل همان ویژگی بی‌قراریشان که ذکر شد پرخاشگری و عصبیت بیشتری دارند به ویژه در برابر سؤالاتی که ممکن است باعث افشا کردن دروغشان شود! از مکانیسم دفاعی فرافکنی بسیار بهره می‌برند و به مخاطبان خود در جهت فرار از افشا شدن واقعیات درونیشان خطاب های ناروا می‌کنند و خود را در موضع مطالبه‌گر نشان می‌دهند تا از مطالبه شدن فرار کنند.

سایر ویژگی‌ها؛ عدم یکپارچگی و پیوستگی در کلام و جا انداختن برخی عبارات یا وقایعی که باید به آن در یک سخن اشاره شود، آشفتگی در برابر سؤالات غیرمنتظره، حالات متفاوت شخصیتی و رفتاری معمول فرد در زمان دروغ گفتن (با حالات معمول او متفاوت است)، حالات تقلبی بدن مثل لبخندهای مصنوعی، تغییرات ریز چهره که تنها یک ثانیه طول می‌کشد و گویای حالات واقعی درونی است که فرد تلاش دارد آن‌ها را پنهان کند در اصطلاح به آنان میکرواکسپرشن4 گفته می‌شود و مهم‌ترین ویژگی حالات متناقض رفتاری و هیجانی و کلامی است.

تناقض بین گفتار با رفتار آن است که فرد کلامی را به زبان می‌آورد اما در همان لحظه یا با فاصله کوتاهی تا چند روز گفتار خود را نقض می‌کند. تناقض گفتار با حالات بدن، تن صدا و یا چهره آن است که فرد پیرامون مسئله‌ای سخن می‌گوید که با زبان بدن و چهره او متناقض است مثل سخن گفتن پیرامون یک شکست بزرگ اما با تن صدایی شادمان و پرانرژی؛ تناقض گاه بین یک کلام با کلام دیگری است که در ضرب‌المثل می‌گویند: دروغگو کم حافظه است! در این حالت فرد کلامی را می‌گوید و به شکلی شگفت آورد و با فاصله‌ای چند دقیقه‌ای با کلامی دیگر آنرا نقض می‌کند.

نشانه‌های دروغ و دروغگو بسیارند و از موارد پیش گفته بسیاری از سازمان‌های اطلاعاتی در سراسر دنیا استفاده می‌کنند اما در کنار شناسایی دروغگو باید دلایل و انگیزه‌های آن را نیز مورد توجه قرار داد؛ در اینجا در عین اختصار و فارغ از دلایل دروغگویی در کودکان که البته در بسیاری موارد با بزرگسالان نیز مشترک است به بیان دلایل آن می‌پردازیم:

از جمله مهم‌ترین دلایل دروغگویی احساس ترس است؛ ترس از از دست دادن یک شغل یا موقعیت یا مقام و شهرت از جمله انگیزه‌های بزرگسالان است یا ترس از مورد آسیب واقع شدن توسط دیگران؛ احساس حقارت و خودکم‌بینی و کمبود به ویژه در قیاس با دیگران5 و در نقطه مقابل، روانشناسان دروغگویی را از نشانه‌های خودشیفتگی و خصایص ضداجتماعی‌گری نیز معرفی می‌کنند، جلب توجه دیگران یکی دیگر از انگیزه‌های بزرگ دروغگویی است که در شرایط سیاسی و انتخاباتی می‌توانید آن را در جهت جلب آرا ترجمه کنید و امروزه در سراسر جهان امری بسیار شایع و در برخی موارد شرط پیروزی بر رقیب محسوب می‌شود.

و نکته مهم دیگری که در اینجا باید بدان اشاره کرد آن است که دروغ‌گویی امری آموختنی و در ارتباط با جامعه و خانواده است نه براساس مدعای برخی فطری! ژنتیکی یا شخصیتی! و این مسأله خود می‌تواند از دلایل شیوع بیشتر و پیچیدگی افزون‌تر دروغگویی و دروغ در طول زمان در میان جوامع و انسان‌ها باشد.

دروغ در میان ایرانیان

هرودوت نخستین تاریخ‌نگار یونانی که آثارش تا به امروز باقی مانده است و کوسنوفانس شاعر و فیلسوف یونانی پیرامون راستگویی پارسیان سخن گفته‌اند؛ از جمله هرودوت می‌نویسد که مغان به کودکان پارسی کمانگیری، سوارکاری و راستگویی را یاد می‌دادند و در جایی دیگر می‌گوید ناشایست‌ترین کار نزد پارسیان نخست دروغگویی و سپس مقروض بودن است و آن دومی را به این دلیل ناشایست می‌دانستند که فرد وامدار ممکن است مجبور به دروغگویی شود اما کهن‌ترین نوشته تاریخی که در آن به دروغ پرداخته شده متن نوشته بیستون است و آن اولین متن سیاسی جهان است که در آن کلید واژه دروغ به شکل روشن به کار رفته است. داریوش که در زمان نگارش این کتیبه قدرتمندترین فرد زمین بوده است، جانشینان خود را برای فراماندهی درست اندرز می‌دهد و مبنای اصلی سفارشات خود را بر پرهیز از دروغگویی و رعایت راستی می‌گذارد و می‌گوید «خود را از دروغ بپای و مراقبت کن و دروغ زن را مجازات کن تا کشور ایران در امان بماند» و این نشان می‌دهد که دروغ آن عاملی بوده که سبب کشمش‌های سیاسی و شورش می‌شده است.6 هرچند در آثار سیاحان پیرامون ایرانیان در دویست سال گذشته اتهاماتی از دورویی و دروغگویی ایرانیان مشاهده می‌شود (جیمز موریه و برخی دیگر) اما بررسی تأثیرات روانشناختی نفوذ اقوام مهاجم و گذر وقایع دهشتناک تاریخی بر این مردم در سده‌های گذشته به راحتی یک روانشناس را به دلایل آنچه سیاحان از نگاه خود بدبینی و دورویی و دروغگویی ایرانیان قلمداد کرده‌اند (بدون قضاوت از درستی یا نادرستی آن) می‌رساند و آن چیزی نیست جز عامل ترس و ناامنی و استفاده ایرانیان از ابزاری دفاعی جهت حفظ بقا (تحقیقات دکتر «رابرفلدمن» روانپزشک دانشگاه ماساچوست در استفاده از دروغ برای دفاع از خود)! مکانیسمی که شواهدی از هوشمندی ایرانیان در استفاده از آن در مبارزه علیه دشمنانشان دارد چرا که تاریخ، کمتر سرزمینی را سراغ دارد که در برابر هجوم حاکمان تمدن‌سوز بماند و البته تمدن مهاجم را سوزانده تمدنی مستحکم‌تر بسازد (برخی مورخان چنین نوشته‌اند که چنانچه ایرانیان با این هجوم‌های بی‌رحمانه چنین هوشمندانه مواجه نشده و علم مقابله بر‌می‌افراشتند نسلی از آنان باقی نمی‌ماند)! برآیند سخن آنکه تمدن ایرانیان منطبق بر کتیبه‌ها و سنگ نبشته‌های آنان بر شعار راستگویی و صداقت بنا شده و باید دید مدعیان علاقه‌مندی به ایرانی‌گری و باستان‌گرایی تا چه میزان محتوای تمدنیشان را ارج می‌گذراند؟!

روانشناسی دروغ و پیامدهای فردی و اجتماعی آن

آنچه که در تعریف دروغ گفته شد عبارت «تغییر واقعیت» است؛ و آن کلید واژه‌ای مهم در آسیب‌های شدید سلامت روان و در تعریف بیماری‌های حاد شامل روان‌پریشی‌ها است و زمانی یک بیماری یا نشانه‌ای از یک بیماری قلمداد می‌شود که بدون علت و مداوم انجام گیرد؛ چنین فردی به شکلی پیوسته در حال قلب واقعیت است و به تدریج با باور کردن دروغ‌های پیاپی خود، دنیای حقیقی را آنگونه تصور می‌کند که می‌خواهد و دنیایی که می‌شناسد با واقعیت فاصله می‌گیرد پس سخنان او به عبارتی تبدیل به هذیان (سخنانی که اساس واقعی ندارد اما آن را واقعیت می‌داند) می‌شود! چنین فردی با اعتماد بنفس و ظاهری مناسب در میان مردم حضور دارد و با رفتار و گفتارش سعی می‌کند افراد پیرامون خود را نیز نسبت به دنیای دروغینش آگاه و سپس قانع کند! به این ترتیب می‌توان فرد دروغگو را مأمور تغییر واقعیت در انظار دیگران قلمداد کرد و بیماری شیک‌پوش و صاحب پست‌های شغلی و جایگاه‌های اجتماعی که به هر میزان این جایگاه والاتر باشد اثرگذاریش در تغییر و به خطا انداختن سایرین گسترده‌تر خواهد بود! سه خصیصه مشابه با توهم و هذیان و قطع ارتباط با واقعیت در یک «دروغگوی حرفه‌ای» قابل ردیابی است اما او در میان مردم زندگی می‌کند یعنی شبیه بیماری است که بیمار هم می‌کند یا به عبارتی واگیردار هم هست تا با توجه به ابزارهای نشر آن در عصر حاضر یکی از دلایل اصلی باشد تا برخی بزرگان، دنیای امروز را بیمارستان روانی بزرگ توصیف کنند و پروفسور هرینگتون، روان‌پزشکی را در درمان بیماری‌ها ناموفق وصف کند که نتوانسته در برابر سیر رو به گسترش نفوذ بیماری‌های روان در میان مردم بایستد!

از سویی دیگر شخصیت فرد دروغگو به دو نیم می‌شود که در منابع دینی آن را دورویی می‌نامند؛ یعنی آنچنان که پیش از این پیرامون تناقض گفته شد: گفتارش چیزی است و رفتارش چیزی دیگر؛ کلامش در یک زمان یا مکانی خاص با مکان و زمانی دیگر متناقض است! این تناقض گاه فشرده‌تر هم می‌شود و ممکن است آن را در یک ساعت گفتگو نیز مشاهده کنید و تقریبا او را به پریشان‌گویی می‌کشاند که بازهم خود از نشانه‌های بیماری‌های حاد روان است!

آزمایش‌های روانشناسی تجربی نیز نشان داده است كه بسیاری از دروغگوها نشانه‌هایی ازعدم تعادل روانی و ضعف شخصیت را از خود نمایان کرده‌اند و بسیاری از روان‌پزشكان دروغگویی دایمی را همیشه به عنوان نشانه‌ای از وجود مشكل روانی در نظر می‌گیرند كه می‌تواند شامل مشکلاتی مثل توهم و خیال‌پردازی و انواعی از بیماری‌های روانی چون اختلال شخصیت ضداجتماعی، مرزی، اختلال سلوک، خود شیفتگی روانی (تا در نزد مردم بزرگ و محترم جلوه داده شوند و مورد احترام قرار گیرند) باشد که البته شدت بیماری وابسته به شیوع دروغگویی در تار و پود زندگی افراد است و باتبع به هر میزان که شدت آن کمتر باشد آسیب روانی نیز ضعیف‌تر و محوتر خواهد بود چرا که همه ما شاید در زندگی خود چند مرتبه‌ای را دروغ گفته باشیم حال برخی نامش را با مصلحتی نامیدن اندکی تعدیل می‌کنند اما دایمی نبوده است و سعی در ترک آن داشته‌ایم پس نسبت به آن هوشیار بوده و تفاوت آن را با واقعیت می‌دانسته‌ایم و آنرا اصلاح کرده‌ایم.

از جمله پیامدهای دیگر دروغ‌گویی یا تغییر واقعیت؛ جدا کردن هر چیز از محل خود است؛ او دنیا را آنگونه که خود می‌خواهد می‌شناسد و معرفی می‌کند و در این تعریف جدید از دنیا هر چیز را از محل خود خارج می‌کند و در دنیای پیرامون خود عامل بهم ریختگی می‌شود، او با دادن اطلاعات غلط به سایرین آن‌ها را در مسیر نادرستی هدایت می‌کند حتی اگر به دنبال اهدافی درست باشند و این امر سبب می‌شود علاوه بر آنکه خود ذهنی آشفته دارد؛ دنیای پیرامون خود را نیز آشفته کند و شاید از همین روی است که داریوش بر کتیبه بیستون جانشینان خود را از دروغ پرهیز می‌دهد تا ایران ایمن بماند.

به این ترتیب پیامد دیگر دروغ ایجاد ناامنی است و امنیت در همه ابعاد از جمله امنیت روانی از جمله نیازهای اساسی نسل انسان است که در طبقه‌بندی اغلب روانشناسان اساس شکل‌گیری شخصیت سالم معرفی شده است (فروید و اریکسون و ...) و در صورت نبود آن رشد شخصیتی دچار آسیب‌های جبران‌ناپذیری خواهد شد. فرد دروغگو نه تنها در جایگاه فعلی خویش برای اطرافیانش دیگر قابل اعتماد و اتکا نخواهد بود بلکه با دروغ‌های خود سبب بی‌اعتمادی عمومی حتی به یکدیگر، آشوب و بهم ریختگی و ناامنی روانی و پیامد آن ناامنی اجتماعی خواهد شد.

جودیث ارولف نویسنده کتاب «راهنمای بقای همدلی7» می‌‌نویسد:

«قدرت زیاد یک رابطه در این است که شما بتوانید حقیقت را به دیگری بگویید و به هم اعتماد کنید و این درحالی است‌که به افرادی که دچار حالت روانی دروغگویی هستند، نمی‌توان اعتماد کرد. شما نمی‌توانید زندگی خود را روی آن‌ها پایه‌گذاری کنید. این چیزی شبیه یک کمبود روانی است و پاسخگویی ندارد. فردی که این مشکل را دارد درمورد کار خود معذرت‌خواهی نمی‌کند. آن‌ها می‌گویند تقصیر خودتان است. تنها راه برای فرار از چنگال یک بیمار دروغگو این است که به‌اندازه‌ی کافی قوی باشید تا بتوانید بگویید این تقصیر من نیست، این به نظر من حقیقت ندارد و من واقعا نمی‌توانم به شما اعتماد کنم.»

به این ترتیب دروغگو فردی غیرمسئول و بی‌تعهد و کم بهره از منطق و عقلانیت است و فردی نامطمئن و ناایمن محسوب می‌شود که خود با تناقضات و آشوب‌های درونی دست و پنجه نرم می‌کند و چنانچه به عنوان دوست یا تکیه‌گاه انتخاب شود هزینه‌های جبران‌ناپذیری را بر فرد تحمیل خواهد کرد؛ اکنون می‌توان به دلیل این کلام از امام علی‌علیه‌السلام پی برد که دروغگویی را زشت‌ترین بیماری توصیف می‌کند. از سوی دیگر می‌دانیم که کارکرد دین اقامه قسط است (به معنای قرار دادن هر چیز در جای خودش) و چنانچه گفته شد فرد دروغگو هر چیز را از جای خود خارج می‌کند پس دقیقا مقابل این کارکرد ایستاده است و خط مقدم مبارزه با دین خواهد بود پس می‌توان فهمید چرا در روایت متعدد دروغ سر منشأ همه بدی‌ها معرفی شده است و به شدت مورد تقبیح قرار گرفته است!

دنیای مدرن اما مشکل اساسی‌اش تنها آدم‌های دروغگو نیست! بلکه ابزارهای پیشرفته انتشار دروغ در ابعاد گسترده است؛ سلاحی که در ابعاد مختلف تبلیغات، موسیقی، فیلم، خبررسانی و شبکه‌های اجتماعی و غیره و از قضا در دستان صاحبانی ناسالم در سراسر جهان قرار گرفته است و پیامدهای پیش گفته را در ابعادی بسیار وسیع نشر می‌دهد!

بنابراین پرهیز از دروغ و دوری از دروغگو و ابزارهای نشر آن یکی از مبانی اساسی حفظ سلامت روان و دور ماندن از سایر آسیب‌ها و بیماری‌های فردی و اجتماعی است که از این بذر به ظاهر کم اهمیت حاصل می‌آید و هر فرد و اجتماع برای حفظ سلامتی و بقای خود و در عین حال رسیدن به رشد و توسعه؛ چاره‌ای جز برکناری از آن ندارد. شناسایی و طرد این افراد در زندگی فردی و اجتماعی مسئولیت مهم مردمان سرزمینی است که فرهنگ باستانی و دین توحیدیشان آن را بدان فرا می‌خواند.

پینوشت:

1. Mika Toimi Waltar

2. شهید مطهری در کتاب فطرت، حقیقت‌جویی را از جمله صفات فطری معرفی می‌کند.

3. Paul Ekman

4. Microexpression

5. لایکذب الکاذب الا من مهانه النفس «دروغگو دروغ نمی‌گوید مگر به خاطر پستی نفس خودش» (پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)

6. دکتر شروین وکیلی مدرس دانشگاه تهران (1389) در مقاله ای که در فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی به چاپ رسیده است به بیان مفهوم دروغ در ایران باستان می پردازد.

7. The Empath's Survival Guide

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: