حجتالسلاموالمسلمین رنجبر
این دنیا، دنیای بیوفایی است. هیچ چیز به هیچ چیز وفا نمیکند. گل وقتی باز و شکفته میشود چه عطر و بویی دارد. یک ساعت، دو ساعت که گذشت این عطر و بو کنار میرود. یعنی عطر و بو به این وفا نمیکند. الان چه رنگی دارد. دو روز دیگر اینطور نیست. پژمرده و خشک میشود. این رنگ به این گل وفا نمیکند. هیچ چیز ماندنی و پایدار نیست. نوجوان است، ولی همیشه نوجوان نیست. جوانی وفا نمیکند دلیلش آدمهای میانسال است. میانسالی وفا نمیکند دلیلش آدمهای کهنسال است. کهنسالی وفا نمیکند دلیلش مردهها هستند. عالم، عالم بیوفایی است. نقطه مقابل این عالم هم وجود دارد و آن عالم وفاست. حافظ میگوید: آشیان وفا. وفا آنجا خانه کرده است. وفا در وفاست. همه چیز به انسان وفا میکند. باوفاست یعنی برای همیشه است. جاودانه است. لذا میگوید: حیف است پرندهای مثل تو در خاکدان غم، چه تعبیر لطیفی است. زمین خاکدان است. یعنی هرکجا بروی خاک است. شما یک نقطه پیدا کن که خاک نداشته باشد. روی این گل هم الان خاک نشسته است. منتهی دیده نمیشود. حافظ غم را تشبیه به خاک میکند. میگوید: این عالم خاکدان غم است. شما یک کسی را پیدا کن که غم و غصه نداشته باشد. امکان ندارد. کم و زیاد دارد ولی اینکه بیغم و غصه باشد، اصلا امکان ندارد. این عالم خاکدان غم است.
فال خوب
یک روایتی پیامبر دارد که خیلی میتواند در زندگی ما نقش داشته باشد. پیامبر فرمود: «تفعلوا بالخیر تجدوه» همیشه فال خوب بزنید. به آن دست پیدا میکنید. حافظ هم همین را ترجمه کرد. حال نکو در صفای فال نکوست. میخواهی حالت خوش و خوب شود، یک راه دارد. همیشه فال خوب بزن. بدبین نباش. خوشبین باش. یک وقت یک کسی خدمت پیامبر آمد. حضرت از او پرسید: اسم شما چیست؟ گفت: سهلابنعمر، تا گفت: سهلبنعمر، فرمود: انشاءالله کار بر ما آسان شود. یعنی از اسم او فال خوب زد. حال که خدا تو را فرستاده و یک چنین اسمی هم داری، معلوم است یک بشارتی خواسته با این اسم به ما بدهد. داریم وقتی پیک پیامبر نزد خسرو پرویز رفت، خسرو پرویز عصبانی شد و یک مشت خاک برداشت و به او داد و گفت: برو به پیامبر بده. حالا اگر ما این خاک را میدیدیم هرکدام یک تعبیری میکردیم. میگفتیم: خسرو پرویز خواست بگوید: من یک روزی شما را خاک بر سر میکنم. یک روزی شما را خاکنشین میکنم. یک روزی شما را به خاک و خون میکشم. بینی شما را به خاک میمالم. پیامبر تا دید، فال خوب زد. گفت: انشاءالله ما یک روزی خاک فارس را فتح میکنیم. همیشه در هر اتفاق و حادثهای فال نیک بزنید. بگردید و یک فال خوب بزنید. حافظ همیشه فال خوب میزند. لذا پایان این غزل هم همینطور است. میگوید: من میدانم خدا کریم است. خدا رحیم است. خدا غفار است. خدا به گذشتههای ما توجهی نمیکند. خدا به کرم خودش نگاه میکند. به همین خاطر از قول خدا به خودش میگوید.
**********************************
گناه وسواس
حجهالسلام فرحزاد
واقعا وسواس را به عنوان یک ناهنجاری، یک گناه شرعی، عقلی، عرفی، یکبار کسی تکرار کند، وسواس نیست. اما کسی که در طول ماه و سال، در نمازش، قرائتش، شست و شو، تکرار میکند و وسواس جدی است، باید این را گناه تلقی کند. واقعا خطرش جدی است. زندگی و فکر را مختل میکند. بدعت در دین ایجاد میشود و دیگران از ما الگوی بد میگیرند. وسواس از مرضهای مسری است و به بچهها و به اطرافیان ما سرایت میکند. گام به گام زیاد میشود و آرامش و خوشی و شادی و نشاط را از انسان میگیرد. واقعا فساد روح و جسم و دین و دنیا را دارد. «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ» حج/11
عواملی که غم را از بین میبرد
از چیزهایی که در شادی و زدودن غم بسیار مؤثر است، انس با خداست. در قالب دعا، نیایش، خلوت کردن با خدا حتی با زبان مادری آدم با خدا صحبت کند. بارها گفتیم اگر حال خواندن نماز شب هم نداری، وضو بگیر و رو به قبله بنشین و با خدا صحبت کن. انس با خدا یا دعا و قرآن و نیایش، مجالس ذکر و دعا و مشاهد مشرفه، عوامل دیگر مثل خوشبینی خدا و خوشبینی به حوادث و تقدیرات الهی به انسان خیلی آرامش میدهد. دوستان خوب که خیلی مفصل صحبت کردیم. در شاد کردن دلها خیلی مؤثر هستند. زهد در دنیا، هرچه انسان وابستگیاش به چیزهای فانی کم شود نشاط و شادیاش بیشتر میشود و علاقه به خدا و اولیای خدا و آخرت. تقوا، کسی که انجام وظیفه میکند با نشاط و سرحال است ولی کسی که در عمل کوتاهی میکند همیشه غصه دارد. ذکرهایی که دل را شاد میکند، صلوات، استغفار و توبه واقعی غمها را ریشه کن میکند. ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» زیاد گفتن، ذکر یونسیه، «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» انگشتر عقیق دست کردن. از چیزهایی که غم را میبرد و شادی آور است، قناعت است. «مَن قَنِعَ لم یَغتَمَّ» (میزان الحکمه، جلد9، صفحه583) اگر قناعت کردی، غم و غصه سراغت نمیآید. یکی دیگر از چیزهایی که نشاط آور است، نظافت و حفظ بهداشت است. تمیزی بدن و لباس و خانه، خانهای که به هم ریخته است، لباسهایی که کثیف است انسان را آشفته میکند. تمیزی خانه و زندگی و لباس و اندام نشاطآور است. از چیزهایی که غم و غصه را میبرد، رنگهای شاد است. مثلا رنگهای تیره کلا خوب نیست.