یاسمین رضوی
برخلاف آنچه که برخی نشان میدهند که طلاق گرفتن رهایی است و آزادی و نجات از آنچه تا به امروز دست و بالت را بسته بود و باعث آزارت میشد و مهرت حلال و جانت آزاد میشود، این مسأله هرقدر هم با آرامش، توافق و اطمینان اتفاق بیفتد باز هم تبعات خود را دارد. جدایی دردناك است و این یك حقیقت تلخ است مسائل و مشکلات روحی و اجتماعی از راه میرسند و دامن افراد مطلقه چه مرد و چه زن را میگیرد و برای گذر از آن میبایست با روند آن آشنا بود و آن را به خوبی شناخت و مدیریت کرد. همانطور که نباید با نگاه فانتزی و غیرواقعی نسبت به ازدواج و زندگی مشترک قدم پیش گذاشت و تصمیم گرفت، نسبت به طلاق هم میبایست نگاه واقع بینانهای به دست آوریم تا بتوانیم اگر در نهایت راهی به جز آن برایمان نماند، بتوانیم مدیریتش کنیم.
طلاق و تغییر همه چیز
جدایی که رخ میدهد اولین اتفاقی که زندگی را تحتالشعاع قرار میدهد تغییراتی است که از گوشه و کنار خودشان را نشان میدهند. تغییرات ریز و درشت. آنهایی که به چشم همه میآید و آنهایی که هیچ کس جز خود شخص متوجهاش نیست. تغییراتی که سبب میشود فرد احساس سردرگمی کند. بهترین حالت این است که از این تغییرات در جهت بهبود اوضاع و درس گرفتن استفاده کنیم. هرطور فکر کنید پایان یک رابطه بلند مدت سبب آشفتگیهای روحی میشود، چطور میشود این آشفتگیها را مدیریت کرد؟
پذیرش
وقتی امضای آخر را میزنی، تمام وجودت پر از حسرت میشود. حسرت روزهایی که رفت و آرزو و امیدهایی که برای زندگی مشترک داشتی و حالا به اینجا رسیدهای، به نقطه صفر یا شاید منفی زندگی! فراموش نکنید که هیچ فردی، ازدواج نمیکند تا طلاق بگیرد، بلکه ازدواج میکند تا خوشبخت شود و باقی عمرش را با همسفر تازهاش طی کند پس طلاق برای همه احساس شکست و تنهایی خواهد داشت. احساس تنهایی و شکست اولین احساسی است که گریبان طرفین را میگیرد. در اولین قدم باید بپذیرید که در هر صورت تمام شده است. هزاران دلیل برای هزاران نفر ممکن است وجود داشته باشد که تصمیم بگیرند به زندگی خود پایان بدهند و شاید همه هزار نفر از خودشان میپرسند: چرا من؟ و بعد از دست خودشان و انتخابی که کردهاند شاکی و عصبانی شوند. دست از سرزنش خودتان بردارید و ناکامل بودن را بپذیرید. به خودتان حق بدهید که آسیبپذیر بوده باشید و سعی کنید با چشم باز مسائل گذشته را مداقه و تحلیل کنید.
خشمت را کنترل کن
دومین اتفاقی که پس از احساس تنهایی و دلسوزی درباره خودمان میافتد، خشمی است که متولد میشود. طرفین سرشار از خشم نسبت به همسر خود هستند و همین خشم و انکار باعث میشود نتوانند نقش خود را در جدایی ببینند و مدام در قالب یک قربانی خود را تصور میکنند که تحت ظلم قرار گرفته و هیچ اشتباهی نداشته یا در منصفانهترین حالت، کمترین اشتباه را از آن خود میدانند و دیگری را مقصر تام و تمام جایی میشمارند. راهکار این است که بپذیرید شما هم یک سر این رابطه بودهاید و هر اتفاقی که افتاده در آن دخیل بودهاید. اینکه مدام در حال تقسیم تقصیر باشید و در نهایت هم به این نتیجه برسید که او متهم اصلی است و شما را بدبخت کرده، تغییری در شرایط فعلیتان ایجاد نمیکند. شمردن اشتباهات طرف مقابل سبب میشود شما هرگز متوجه اشتباهات خودتان نشوید.
صحبت کنیم
اگر مشاوری دارید که در این امر تخصص دارد، حتما بعد از طلاق هم جلسات مشاورهتان را پیگیری کنید. با خودتان نگویید حالا که تمام شده، چه چیزی را میخواهم درست کنم که به مشاوره ادامه دهم. گاهی حتی مشاور یک کلمه هم حرف نمیزند، اما همین که شما مسائل را با او بازگو و مرور میکنید به شما این توانایی را میدهد که با دید بازتری به آنها نگاه کنید. همچنین مشاور میتواند نکاتی را به شما بگوید که در بازیابیتان مؤثر خواهد بود. علاوه بر این همه ما دوست یا آشنای نزدیکی داریم که در چنین مواقعی برایمان گوش شنوا باشد. این رفاقتها و دردودل کردنها سبب میشود کمتر احساس تنهایی کنید. البته این راهکار هم بستگی به این دارد که اطرافیان شما چقدر هوایتان را دارند و شما چقدر آدم برونگرا و اهل معاشرتی باشید. در هر صورت میتوانید برای کم کردن بار احساس تنهایی روی این گام حساب کنید.
دوره سوگواری
با وجود همه چیزهایی که گفته شد، شما حق دارید که دورهای را سوگواری کنید. گریه کنید و احساس تنهایی داشته باشید و هیچ چیز جز گذر زمان نمیتواند التیامبخش باشد. اما خبر خوب این است که داستان اینطور نمیماند و زمان که از سر مسأله بگذرد آرام خواهید شد. بنابراین حق سوگواری را برای خودتان قائل باشید و اجازه بدهید زمان بگذرد و از خودتان توقعات فراانسانی نداشته باشید. توقع نداشته باشید با گذشت چند روز تبدیل شوید به آن آدم مجرد قبل از ازدواج که پر شادی و انرژی بوده است. شما برای بازیابی نیاز به زمان دارید.
به آدمها پناه نبرید
احساس تنهایی پس از طلاق ممکن است فرد مطلقه را به سمت یک رابطه جدید بکشد. اما این بدترین راهکار است، چون شما هنوز آمادگی شروع یک رابطه دیگر را ندارید. بهتر است قبل از شروع رابطه تکلیف خودتان را روشن کنید، مسئولیت زندگی قبلی را بپذیرید، خودتان را بازیابی کنید، نقش خودتان را در خراب شدن زندگی سابقتان پذیرفته و آن را تحلیل کنید، باید بدانید کجا را اشتباه کردید و خطا رفتید، پس برای التیام دردتان از آدم دیگری استفاده نکنید که این انتخاب درستی نیست.
کاری به کارش نداشته باشید
ممکن است زمانهایی پیش بیاید که ناخودآگاه به دنبال سردرآوردن از زندگی همسر سابقهتان باشید. کجاست؟ با کیست؟ چه کار میکند؟ در چنین شرایطی یعنی شما از نظر روحی هنوز وابستهاید و نتوانستهاید جدایی را بپذیرید. در چنین شرایطی بهتر است از مشاور کمک بگیرید تا استقلال روحیتان را پس بگیرید. او را در شبکههای اجتماعی دنبال نکنید، اینکه هنوز شمارهاش را در تلگرام و صفحهاش را در اینستاگرام با دقت دنبال میکنید، نشانه بیاهمیتی نیست، بلکه نشانه وابستگی است.
گذر از انزوا
دوره انزوا و سوگواری را کش ندهید. همانقدر که به خودتان حق عزاداری دادهاید این حق را هم بدهید که زندگی کنید و آینده و زندگی جدید خودتان را داشته باشید. بنابراین خود را از انزوا خارج کنید. مهارتهای تازه بیاموزید، سرتان را شلوغ کنید. حرکت کنید و خودتان را به فکر کردن به گذشته و حرف زدن در مورد آدمی که دیگر نیست مشغول نکنید. اگر به خودتان کمک نکنید و مدام زخمهایتان را یادآوری کرده و آنها را تازه کنید، زندگی برایتان سخت خواهد شد.
کینه را کنار بگذارید
اول خودتان را ببخشید. بله، همانطور که گفتیم شما آن فرد صد در صد بیگناه داستان جدایی نیستید، اما مراقب باشید در کنار پذیرش خطاها به دام سرزنش مداوم خود و نبخشیدن نیفتید. خودتان را ببخشید و پس از آن همسر سابقتان را ببخشید. مطمئن باشید با بخشیدن، قسمتی از ذهن و روحتان مفهوم و طعم رهایی و آرامش را خواهد چشید. برخی از افراد گمان میکنند بخشیدن طرف مقابل، خیانت به تمام آزارهایی است که دیدهاند و اگر طرف مقابل را ببخشند به معنای این است که آنقدرها داستانشان دردناک نبوده است. چنین نیست. ببخشید و عبور کنید.
اگر فرزند دارید ...
اگر فرزند دارید، یعنی یک رشته ابدی تا همیشه با همسر سابقهتان خواهید داشت و این امر نیاز به کنترل و مدیریت دارید. از جمله اینکه: کودکتان را به جاسوس خانگی تبدیل نکنید، هر وقت که پیش همسرتان میرود در بازگشت از او نپرسید: خب چه خبر؟ مامانت بابات چیکار میکرد؟ کی تو خونه بود؟ با کی رابطه داره؟ و... این هم برای فرزندتان بد است هم برای خودتان.
خشم و عصبانیتتان را به فرزندانتان منتقل نکرده و مدام در حال بدگویی از همسر سابق نباشید. نه فرزندتان نیاز دارد که نسبت به پدر یا مادر خود بدبین شود نه شما نیاز به این همه خشم دارید. بالعکس سعی کنید درباره صفات خوبش جلوی بچهها صحبت کنید. همچنین به هیچ عنوان با کودک دردودل نکنید. کودک شما هنوز به آن حد از بلوغ فکری و عاطفی و ظرفیت روحی نرسیده است که بتواند بار احساسات منفی شما را به دوش بکشد.