حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
خیلیها پرسیدند که آدامس جویدن در حالت روزه، روزه را باطل میکند یا نه؟ بله آدامس روزه را باطل میکند. بعضی نوشتند: چرا باطل میکند؟ آدامس چیزی نیست. چیزی را نمیبلعیم! مثال بزنم. من اگر این نگین انگشتر را یک ساعت در دهانم بمکم، چیزی از انگشتر من کم میشود؟ نه، این را خوردن و آشامیدن نمیگویند. ولی آدامسی که شما میجوید افزودنی دارد و از آن کم میشود. شیرینی و طعم دارد. بنابراین روزه را حتما باطل میکند. حالا چرا اینقدر این سؤال را زیاد پرسیدند؟ به نظرم بیشتر بهخاطر رفع بوی بد دهان پرسیدند. این راهحل دارد و خیلی آسان است. شما میتوانید مسواک بزنید. مسواکزدن در ماه رمضان اشکالی ندارد. به شرط اینکه آبی که در دهان میگردانید را همه را بیرون کنید. چیزی فرو نرود. حتی با خمیردندان و بدون خمیردندان مشکلی ندارد. فقط چیزی را فرو نبرید. همه را از دهان خارج کنید. بهترین راه برای خوشبو کردن دهان همین مسواک زدن است.
********
اجتناب از دروغ
خطبه 86 نهجالبلاغه خطبه بسیار زیبا و مفصلی است. نکات تربیتی خیلی زیادی دارد. حضرت میفرماید: «جَانِبُوا اَلْکَذِبَ» از دروغ فاصله بگیرید. «فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِیمَانِ» خیلی تعبیر لطیفی است. یعنی اگر شما بخواهی ایمان داشته باشی، ایمان در یک مسیر است. دروغ در یک مسیر است. اینها با هم در یک مسیر نمیتوانند قرار بگیرند. آن یک طرف و این یک طرف است و با هم قابل جمع نیستند. گاهی ما فکر میکنیم انسان میتواند مؤمن باشد و در عین حال بعضی گناهان را انجام بدهد. بعضی گناهان با ایمان قابل جمع نیست. سؤال میکنند مؤمن میتواند بخیل باشد؟ مؤمن است گاهی گرفتار بخل میشود. یا مؤمن میتواند ترسو باشد؟ مؤمن است، میشود. میشود مؤمن دروغگو باشد؟ فرمود: نه! در روایت دیگر داریم «ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ كانَ مُنافِقا» سه صفت است که اگر آدم داشته باشد، منافق است. منافق نه به آن معنایی که منافق در ردیف بدتر از کفار باشد. یکی این است که کسی که سخن میگوید، دروغ بگوید. یعنی فکر نکنیم بعضی از گناهان با ایمان ما قابل جمع است. حضرت فرمود: «فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِیمَانِ» ایمان از یک مسیر میرود و دروغ از یک مسیر میرود. این دو با هم قابل جمع نیستند. بعد عبارت لطیفی دارد که میفرماید: «اَلصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاةٍ وَ کَرَامَةٍ» آدمی که راستگو است بر ساحل نجات و کرامت است. «وَ اَلْکَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَةٍ» آدمی که دروغ میگوید در پرتگاه هلاکت و پستی است. این خطبه 86 نهجالبلاغه بود.
.............................
ابتلائات دوران غیبت
حجتالاسلام والمسلمین عابدینی
دوران ظهور دوران ابتلائات سخت است. تا بشریت به مرتبه خلوص خود برسد. اینگونه نیست که انسان با سادگی و راحتی جزء آن یاران اصلی شود و به خلوص برسد. آزمایشهای سختی باید محقق شود. همچنان که یار امام زمان شدن بالاترین افتخار هست، باید ابتلائاتی هم که محقق میشود طبق روایات ما بالاترین ابتلائات باشد. لذا با سنگینترین ابتلائات در دوران غیبت مواجه میشویم تا بالاترین اخلاصها محقق شود. اگر با این نگاه انسان به غیبت نگاه کند تعبیری که در بعضی روایات وارد شده خیلی زیبا و شنیدنی است که جریان غیبت حضرت جریانی است که مانند جریان خضر و موسی است. همچنان که خضر به علوم باطنی آگاه بود که موسی کلیم، رسول اولوالعزم الهی از آنها در غیبت بود و آشنا نبود و موسی کلیم آنها را به او تعلیم داد، تعبیر روایت این است که از امام صادقعلیهالسلام عبداللهبنفضل هاشمی نقل میکند. امام صادقعلیهالسلام فرمود: «ان لصاحب هذا الامر غیبة لابدّ منها یرتاب فیها کل مبطل» یک غیبت طولانی است که هرکس اهل باطل باشد از او رو برمیگرداند و به شک میرسد. بعد میگوید: من سؤال کردم: این حقیقت چرا اتفاق میافتد؟ حضرت میفرماید: «لامرٍ لم یؤذن لنا فی کشفه لکم» این یک اسراری در درونش هست که ما اجازه نداریم برای شما بگوییم. یعنی شما ظرفیت شنیدن آن را ندارید. بعد میگوید: من سؤال کردم «فما وجه الحکمه فی غیبة» حضرت فرمودند: «وجه الحکمه فی غیبات من تقدمه» همچنان که انبیای گذشته غیبت داشتند و حکمت غیبتهای آنها مستور بود، وجه حکمت حضرت هم مانند آنها مستور است. «ان وجه الحکمه فی ذلک لا ینکشف الا بعد ظهوره» وجه حکمتی که غیبت حضرت دارد آشکار نخواهد شد، مگر بعد از اینکه حضرت ظهور میکنند. حقیقت غیبت پس از ظهور نتیجهاش آشکار میشود. لذا کسی که در دوران غیبت زندگی میکند، وقتی به دوران ظهور میرسد میفهمد که حقیقت غیبت چقدر عظیم بوده است. تشبیه میکند «کما لم ینکشف وجه الحکمه فیما آتاه الخضر علیه السلام» (کمال الدین/ج2/ص158) همچنان که وجه حکمت کارهایی که خضرعلیهالسلام با موسی کلیم انجام داد مثل سوراخ کردن کشتی، مثل قتل غلام و اقامه جدار، به پا کردن آن دیوار، اینها در قرآن کریم آمده، مگر در وقتی که موسی میخواست از خضر خداحافظی کند، در همان وقت خداحافظی وجه آنها را بیان کرد و حقیقت آنها را آشکار کرد. بعد میفرماید: «يا ابن الفضل! إنّ هذا الأمر، أمر من أمر الله تعالي و سرّ من سرّ الله و غيب من غيب الله» غیبت از مباحث امر الله است. از مباحث خلق نیست. از مباحث امر است و از اسرار الهی است. از غیبت الهی است «و متي علمنا انّه (عزّوجلّ) حكيم» وقتی ما میدانیم خدای عزّوجل حکیم است، «صدقنا بأنّ أفعاله كلّها حكمة، و إن كان وجهها غيرمنكشف لنا» (کمال الدین/ج2/ص158) پس باید تصدیق کنیم اینکه افعال الهی همه از روی حکمت است تا اینکه در زمان ظهور وجه غیبت حضرت آشکار شود. لذا دوران غیبت یکی دیگر از مراحل عمر انسانهاست که به کمالی میرسند که اوج این کمال در زمان ظهور آشکار میشود و در آنجا انسان به این کمالاتی که در دوران غیبت بوده، میرسد. لذا در روایت زیادی وارد شده که ایمان در دوران غیبت، ثبات بر ایمان در دوران غیبت جزء بالاترین زمانهاست. حضرات معصومین مثل پیغمبر اکرم، مثل امیرمؤمنان، مثل امام صادق، میفرمایند: ما شدت شوق داریم به دیدار برادرانمان، وقتی از آنها سؤال میکنند: مگر ما برادران شما نیستیم؟ حضرات میفرمایند: شما اصحاب ما هستید و برادران ما کسانی هستند که در روزگاری میآیند که ما را نمیبینند اما به ما ایمان دارند. با اینکه ما را نمیبینند، به یک نوشتههایی که بر روی کاغذها هست، با همینها به ما ایمان میآورند. دورانی است که عقول بشریت به رشد خودش میرسد و از ظاهر عبور میکند.