برای اکثریت ما هر روز، بیست و چهار ساعت و هر ساعت، شصت دقیقه و هر دقیقه، شصت ثانیه است. هشت صبح آغاز روز است و تا ساعت دو یا چهار وقت کار و پس از آن وقت امور شخصی و خانوادگی و هر وقت که خوابیدیم، دوازده، یک یا دو نیمهشب پایان آن روز است. ظهرها معمولا نهار میخورند و مقداری که از شب بگذرد شام. هر یک ساعت، مدت مشخصی است که میتوان در آن به مقدار همان یک ساعت کار، استراحت، مطالعه یا تفریح کرد. از شنبه تا چهارشنبه یا پنجشنبه روزهای کاری هفته هستند و پنجشنبه و جمعه وقت استراحت و تفریح و مهمانی، هر ماه 30 روز است و تفاوت ماهها در این است که برخی در فصول سرد هستند و برخی در فصول گرم. البته برخی از روزهای هر ماهی مصادف است با مناسبتهایی که بعضی از مناسبتها موجب تعطیلی آن روز میشود. پایان یا آغاز هر ماه وقت دریافت حقوق ماهیانه است و در هر ماه نیز علاوه بر تعطیلات معمول، دو روز و نیم مرخصی برای افرادی که استخدام هستند در نظر گرفته میشود. در این مقاله برگرفته از ماهنامه فرهنگی ـ تحلیلی سوره اندیشه تأثیر زمان بر سبک زندگی را بررسی میکنیم.
تمایز اوقات
معمولا برایمان عادت شده است که تفاوت اصلی در ساعات روز به «کاری» یا «غیرکاری» باز میگردد و تفاوت اصلی روزها در این است که تعطیل هستند یا خیر، و تفاوت آب و هوا در فصول مختلف، ماهیت ماهها را از یکدیگر متمایز میسازد. آغاز سال را جشن میگیرند، اما پای خاصیتی دیگر در میان نیست. اما همه ما با نوع دیگری از نگاه به ساعات و ایام و روزها و ماهها کم و بیش آشنا هستیم. و بهتر است بگوییم در میان این دو نوع نگاه، دچار نوعی دوگانگی شدهایم. اما برای اغلب ما نگاه فوق نگاه مقبول است که نگاه دوم را در آن حل میکنیم. مثلا ایام شهادت یا ولادت ائمهعلیهمالسلام را بسیاری از ما ممکن است یک سالگرد برای بزرگداشت، یادآوری، و بهانه و بستری برای آشنایی بیشتر و کسب معرفت نسبت به ائمهعلیهمالسلام بدانیم. در حالی که موضوعات مهمتری نیز در ارتباط با اوقات وجود دارد.
حاشیهنشینی سحر
اولین چیزی که در نگاه به ساعات روز و شب به چشم میآید این است که اوقات به شکلی تقسیم شدهاند که هرچند روز و شب در آن موضوعیت دارد، اما تقسیم اصلی تقسیم به روز و شب نیست. شاید در اولین نگاه مهمترین تقسیم را آنجا ببینیم که سحر را از بقیه اوقات متمایز ساخته است. سحر میانه دیروز و امروز است و شاید چندان مشخص نباشد که باید جزء شب محسوب شود یا روز. در خصوصیات سحر مطلب فراوان است و همین باعث شده که علاوه بر آنچه در معارف دینی در خصوص سحر بیان شده، در ادبیات و زبان ما نیز سحر جایگاهی ویژه داشته باشد. مفهوم سحر در اشعار شاعران ما یکی از مفاهیم محوری است و نتیجه یک جستوجوی ساده در آثار شاعری مانند حافظ با واژه سحر بسیار معنادار است. اما این مفهوم محوری در زبان گذشته ما، امروز از حاشیهنشینترین مفاهیم ماست؛ سحر سپری میشود و فجر اول یا کاذب طالع میگردد، پس از فجر کاذب، طلوع فجر صادق مقطع مهم دیگری در ساعات است، ما آن را با اذان صبح میشناسیم که بیش از آنکه برایمان اشاره به یک آسمان، و فجر و یک طلوع داشته باشد، تأکید به ساعت و دقیقهای خاص دارد. بین طلوع فجر تا طلوع خورشید خود زمانی است که از قبل و بعدش متمایز شده است، و خصوصیات ویژهای دارد از جمله اینکه روزی در بینالطلوعین تقسیم میشود و خرید و فروش در آن مکروه است و البته روزی را شامل سهمیه علم و معنویت نیز دانستهاند. خورشید طلوع میکند و فرصت برای نماز صبح به پایان میرسد.
پس از طلوع خورشید برای ساعات مختلف روز در معارف دینی اعمالی وارد شده است. وقت نماز ظهر و بعد با گذشت چند ساعت وقت نماز عصر، هرکدام حکایت از خصوصیاتی برای این اوقات دارد. در واقع میتوان گفت این خصوصیت وقت است که به تناسب با آن عملی باید انجام داد.
غروب از اوقاتی است که غربتش از سحر بیشتر است. سحر را اگرچه عموما به خواب میگذرانیم اما به هر تقدیر میدانیم که فضائلی دارد، اما غروب را حتی در این حد نیز نمیشناسیم. غروب در زندگی روزانه ما کاملا غایب است و هر کدام از ما نزدیک غروب مشغول هرکاری باشیم بدون اینکه احساس کنیم تغییری اتفاق افتاده است وارد غروب میشویم و زمان را سپری میکنیم تا هوا تاریک میشود. البته تاریکی هوا را به حساب میآوریم و این حس را تا حدی داریم که وارد فضای دیگری شدهایم. اما در نگاه دوم، غروب نیز وقت متمایزی است و اعمالی مخصوص دارد، مقارنه سپری شدن روز با سپری شدن ابعاد متعلق به انسان از نکات این نگاه به غروب است.
ساعات هم متمایزند و هم دارای روابط، سحر مدیر باقی ساعات است و بینالطلوعین خزانه آنها، کسی که سحر خوبی ندارد روزش به هم ریخته است و کسی که بینالطلوعین را از دست داده، دریافتش در بقیه ساعات ناچیز است.
خورشید که غروب میکند، کمی بعد هنگام مغرب است و اذان و نماز مغرب. ما نمیدانیم مغرب از نظر امور فلکی چیست، فقط میدانیم کمی هوا تاریکتر میشود و اذان مغرب گفته میشود، مثل طلوع فجر که چندان نمیشناسیمش فقط شنیدهایم یک روشنایی در ناحیه مشرق ظاهر میشود. با فاصلهای یکی دو ساعته وقت نماز عشاء است که نماز خفتن هم به آن میگفتهاند. اعمالی دارد بههنگام خواب و تأکید بر آن است که خواب در این ساعات اولیه شب باشد. دل شب تا قبل از سحر نیز اسراری است از جنس «میان عاشق و معشوق سری است» که اولیاء نماز شبشان را به تفاریق با ساعتی خوابیدن و برخاستن میخواندهاند؛ و بعد دوباره سحر.
تقسیمهای تفصیلیتری نیز برای ساعات از ابتدای صبح وجود دارد که ممکن است برای ما بسیار ناآشنا باشد. مثلا ساعات به دوازده قسمت تقسیم میشود و هر قسمت نسبتی با یکی از امامان شیعه دارد. بهعنوان نمونه بعد از طلوع آفتاب تا پایان سرخی آسمان به امام حسنمجتبیعلیهالسلام متعلق است و بعد از آن تا ظهر دو قسمت میشود که اولی به امام حسینعلیهالسلام و دومی به امام سجادعلیهالسلام منسوب است.1
زندگی مدرن در 3 شیفت
حال باید زندگی را در این بستر زمانی پیش برد و یا به تعبیر دیگر باید با آهنگ خصوصیات اوقات در هر شبانهروز، در هر هفته، در هر ماه و در هر سال بالا و پایین شد. اگر به خصوصیات زمان گوش فرا دهیم تا حد زیادی به ما میگوید که اکنون باید چه کرد و چگونه زیست. البته این خصوصیات عام است و از همین جهت عمومیت است که بسیار اهمیت دارد. «انَّ فِیاِختلافِ اللیلِ وَ النَهارِ لَآیاتً لاولیالاَلباب» آن سبکی از زندگی را که در آن شب و روز تفاوتی ندارد و تلاش بر آن است که از طرق مختلف شب را مانند روز کند، نفی میکند. و شاید به ما برای تحلیل اینکه در برخی از شهرها از جمله تهران، تا پاسی از شب تفاوت خیابانها با روز در این است که فقط کمی تاریک شدهاند، کمک کند و اینکه «وَ جَعَلنا النهارَ معاشاً و جَعَلنا الیلَ لباساً» نشان میدهد که چندان هم مایه افتخار نیست که سه شیفته کارها پیش میرود.
تقسیمبندی امور زندگی
با توضیحات فوق بهنظر میرسد بتوان برای دستیابی به یک تقسیمبندی از امور سبک زندگی که عمومیت و شمولیت داشته باشد، از این نوع نگاه به زمان بهره برد. در کنار آنچه از این نوع نگاه به زمان به دست میآید احادیثی وجود دارد که بخشهایی را به عنوان موارد ضروری که در هر نوع زندگی باید وجود داشته باشد بیان فرمودهاند. از جمله حدیثی از امام موسیکاظمعلیهالسلام که میفرمایند:
«تلاش کنید که زمان شما چهار بخش (ساعت) داشته باشد، بخشی (ساعتی) برای مناجات با خداوند، بخشی (ساعتی) برای امر معاش، بخشی (ساعتی) برای معاشرت با برادران و معتمدینی که عیوب شما را به شما میشناسانند (و یخلصون لکم فیالباطن) و ساعتی را برای لذتهای غیرحرام خود قرار دهید و به واسطه این ساعت است که توان پرداختن به آن سه ساعت دیگر را خواهید داشت.»2
یک نکته این است که صرفا نفرمودهاند به این چهار امر بپردازید؛ با خدا مناجات کنید، در امرار معاش بکوشید، تفریح و معاشرت داشته باشید؛ بلکه مقسم را زمان قرار داده و قسمها را براساس قسمتهای زمانی بیان فرمودهاند. یعنی زمانی را برای هر یک قرار دهید.
آنچه از این حدیث قابل برداشت است این است که این چهار بخش را باید در زندگی لحاظ کرد. اما آیا این حدیث در مقام بیان همه امور سبک زندگی ذیل این چهار دسته است؟ شاید بتوان گفت خیر؛ زیرا این حدیث امور لازم و بارزی را بیان نفرمودهاند؛ مثلا غذا خوردن یا خوابیدن یا کسب علم. البته ممکن است هر یک از این مصادیق را ذیل یکی از آن قسمتها قرار دهیم؛ مثلا بگوییم خوابیدن و غذا خوردن بخشی در لذت حلال و بخشی در امرار معاش قرار دارد، اما نگاهی دیگر نیز میتوان داشت و آن اینکه این حدیث اگر در مقام بیان جامع باشد، جامعیتی زمانی را درنظر دارد، به این معنی که امور را در ذیل این زمانها میتوان تعریف کرد؛ به عبارت دیگر زمان را به چهار بخش تقسیم میکنیم که محور هر بخش موردی است که در حدیث به آن اشاره شده است، سپس امور مختلف را در این چهار زمان توزیع میکنیم. در واقع میتوان گفت یک دلالت حدیث بیان اموری است که نیازمند زمان مستقل هستند، و امور دیگر را میتوان ضمن بقیه انجام داد. اما اگر کارهایی را ضمن هر یک از این چهار بخش انجام دهیم، آنگاه دیگر زمان مستقل به آن اختصاص ندادهایم!
پی نوشت:
1ـ جوادی آملی، عبدالله، 1391، مفاتیح الحیات: صفحه 752، قم مرکز نشر اسرا