حسنی احمدی
مرد خود را به نزد علیابنابیطالبعلیهالسلام رساند. کمی ایستاد و بعد گفت: یا امیرالمؤمنین من عمل خلافی مرتکب شدهام حد الهی را بر من جاری کن. علی روی از مرد برگرداند و چنان وانمود کرد که سخنان مرد را نشنیده است. مرد دوباره خود را مقابل علی قرار داد و گفت: یا علی عمل خلافی مرتکب شدهام حد الهی را بر من جاری کن.
علی این بار هم اعتنایی به حرفهای مرد جوان نکرد و مشغول کار خود شد. مرد جوان وقتی برای بار چهارم سخنانش را تکرار کرد علی بسیار خشمگین شد نگاهی غضبناک بر چهره مرد کرد و گفت: چقدر زشت است که انسان گناهش را نزد دیگران بگوید.
علی چند لحظهای سکوت کرد تا کمی آرام شود سپس به مرد جوان گفت: چرا گناهت را به من میگویی؟ مگر بین خود و خدای خودت توبه نکردهای؟
جوان شرمگین سرش را به زیر انداخت، نمیدانست چه جوابی باید بدهد. علی دیگر توجه به مرد جوان نکرد و به مردمی که نظارهگر آنها بودند گفت: به خدا قسم اگر او بین خود و خدا توبه میکرد بالاتر از این بود که پیش من اعتراف کند و من حد الهی را بر او جاری کنم.