عاطفه میرافضل
یکی از مهمترین تحولات سیاست خارجی ایران با روسیه، بعد از دوره دوم جنگهای ایران و روس و امضای قرداد ترکمنچای، در زمان سلطنت فتحعلی شاه و دوره دوم صدارت عبداللهخان امینالدوله، سفر گریبایدوف به عنوان سفیر روسیه به ایران، و قتل وی در تهران است. گریبایدوف برای اجرای مقرارت مربوط به عهدنامه ترکمنچای و حل اختلافات مرزی به ایران آمد، ولی به علت سوء رفتار و اهانت به مقدسات اسلامی ایرانیان که خواستار استرداد زنان گرجی و ارمنی که مدتها در ایران اقامت داشتند، مسلمان بودند و به ازدواج مردان ایرانی در آمده بودند، بعد از به سفارت بردن دو زن گرجی مسلمان که در خانه آصفالدوله بودند، به اتفاق همراهانش توسط مردم به قتل رسید. این واقعه معروف تاریخی را به نقل از پژوهشکده «باقرالعلوم» با هم مرور میکنیم.
زندگینامه گریبایدوف
الکساندر سرگییویچ گریبایدوفدر 1795م در مسکو متولد شد. در 1812 ترک تحصیل کرد و پس از 4 سال خدمت نظام در 1817 وارد خدمت وزارت خارجه شد. در 1823 نمایشنامه کمدی «ذوق بسیار بدبختی است» را نوشت و به عنوان یکی از شاهکارهای زبان روسی محسوب شد و گریبایدوف به اوج شهرت رسید. وی در سال 1826 پس از رفع اتهامی که موجب زندانی شدن او بود به مأموریت سیاسی گرجستان رفت و دختر جوانی از گرجیها را به همسری اختیار کرد.
گریبایدوف از مأمورین وزارت خارجه بود که در تمام جریان جنگ و مذاکرات صلح ترکمنچای شرکت داشت. او بیشتر اصرار میورزید تا غرامت دریافت نشود، روسیه دست از جنگ نکشد و آذربایجان اشغال شده را همچنان در اختیار داشته باشد.
مأموریت گریبایدوف
بعد از امضای عهدنامه ترکمنچای، گریبایدوف از طرف ژنرال پاسکویچ مأمور شد تا نسخه اصلی معاهده را به سن پطرزبورگ ببرد و به امضاء امپراطور برساند. امپراطور نیکلای اول، تزار روسیه، به توصیه پاسکویچ او را مورد تقدیر قرار داد و مبلغی به عنوان انعام به او پرداخت. امپراطور روسیه که از نفرت ایرانیان و عصبانیت آنها نسبت به دولت و ملت روس آگاه بود و میدانست که قرارداد ترکمنچای و شرایط ننگین آن برای مردم ایران قابل تحمل نیست، بنابراین سعی کرد به نحوی از شاه و دربار و دولتمردان ایران دلجویی به عمل آید تا از گرایش و تمایل ایرانیان به انگلستان کاسته شود. در اجرای این امر پاسکویچ، خواهرزادهاش گریبایدوف را به عنوان سفیر به همراه هیئتی روانه ایران کرد. و چون نخستین سفیر امپراطوری در دربار ایران بود با جلال و شکوه و تشریفات و احترامات بسیار به ایران اعزام گردید و هدایای بسیار و گرانبهایی به همراه داشت تا به شاه و ولیعهد و دیگر درباریان هدیه بدهد.
از دیگر موارد مأموریت گریبایدوف در ایران، نظارت بر اجرای مقررات مربوط به عهدنامه ترکمنچای و حل اختلافات مرزی و مبادله اسناد مصوبه عهدنامه ترکمنچای و... بود.
گریبایدوف در مسیر تهران
با رسیدن خبر ورود گریبایدوف به مرز، عباس میرزا (ولیعهد) میرزا نظرعلیخان افشار ارومی را که از اعیان آذربایجان بود به عنوان میهماندار تعیین و به مرز جلفا فرستاد. سفیر با احترامات فوقالعاده در آغاز سال 1244 هـجری قمری (اواسط 1828میلادی) به تبریز وارد شد. گریبایدوف مردی تحصیلکرده و دانشمند بود ولی در عرض راه تهران حرکات خشونتآمیز و ناپسندی مینمود و تعمد داشت خود را سفیر دولت فاتح در سرزمین مغلوب معرفی کند و به تحقیر و توهین ایرانیان بپردازد. خشونت مأمورین همراه وی فوقالعاده بود، در بازار و معابر با حالت مستی به مردم اهانت میکردند. در کل رفتار سفیر و همراهانش در بین راه بسیار زننده توصیف شده است.
گریبایدوف در آغاز یکی از اعضای سفارت را به عنوان کنسول مأمور رشت ساخت. این اقدام اولین اختلاف سفارت و دولت ایران را فراهم کرد زیرا حاکی از خودسری در عمل وی بود. گریبایدوف در سر راه تهران در قزوین توقف کرد. در این شهر جمعی اسیر بودند. او درصدد برآمده بود بدون مذاکره با مقامات ایرانی آنها را به ارمنستان و گرجستان بازگرداند. مردمی که در قضیه ذینفع بودند در صدد حمله به او بودند برای همین کارگزاران ایران زودتر او را به تهران هدایت کردند. گریبایدوف وارد تهران شد و وی در رسیدن به حضور شاه اجازه نداد تشریفات درباری ایران رعایت گردد. گریبایدوف هدایایی را که از طرف تزار روسیه به همراه آورده و شامل چهلچراغهای بزرگ و ظروف و ادواتی از سنگ و پشم و سماق بود به فتحعلی شاه تقدیم کرد.
اقدامات گریبایدوف
از موضوعاتی که گریبایدوف پس از ورود به تهران دنبال کرد، مسأله استرداد فراریان و اسرای قفقازی و گرجی به روسیه بود و بر طبق ماده 13 قرارداد ترکمنچای، اسرا میبایست ظرف چهار ماه برگردانده شوند. البته گریبایدوف قبلا در سال 1819 مأمور بازگرداندن 158 نفر از اسرا و فراریان روسیه از ایران شده بود. که بار دیگر با داشتن مقام بالاتری به این کشور آمده، سعی داشت بار دیگر باقیمانده مهاجرین، فراریان و اسرا را به روسیه بازگرداند.
در آن هنگام بسیاری از زنان گرجی و ارمنی در ایران به سر میبردند، که اسلام آورده، به ازدواج مردان ایرانی در آمده بودند و بعضی از این زنان در خانه رجال ایرانی زندگی میکردند. گریبایدوف برای بازگرداندن این زنان اصرار و پافشاری کرد و از دولت ایران درخواست کرد تا کلیه زنان گرجی و ارمنی مقیم ایران را به سفارت روسیه تسلیم کنند تا معلوم شود کدامیک مایلند به وطنشان مراجعت نمایند. نظر به اینکه زنان مزبور مدتها بود در ایران اقامت داشته و همسر ایرانیان شده بودند و دارای فرزندانی هم بودند، که هیچ یک به سفارت نرفتند.
البته چند تن از گرجیان و ارمنیان که در شمار همان اسیران آرزوی بازگشت به دیار خود داشتند و بازگشتشان به موانعی برخورده بود گریخته و به سفارت پناه برده بودند.
در ادامه حرکت نامناسب گریبایدوف که موجب تیرگی روابط او با دربار فتحعلی شاه گردید، پناه دادن میرزا یعقوب ارمنی خزانهدار و مباشر شاه بود که متجاوز از چهل هزار تومان پول و جواهر دربار را دزدیده و در سفارت تحصن کرده بود. دولت ایران تقاضای استرداد او را کرد ولی گریبایدوف به این بهانه که او ارمنی است و قصد مراجعت از ایران را دارد از تحویل او خودداری کرد.
گریبایدوف با اطلاعاتی که میرزا یعقوب ارمنی از حرمسرا و زنان گرجی داد، استرداد زنان گرجی و ارمنی را پیگیری کرد. گریبایدوف دستور داد به زور وارد خانه آصفالدوله، برادر زن فتحعلی شاه و دایی عباس میرزا، شده و دو زن گرجی را که مدتها به قید زناشویی در ایران به سر میبردند را بیرون بکشند و به سفارت ببرند. آصفالدوله ابتدا از سفارت انگلیس کمک خواست و چون آنها کمکی نکردند تشخیص داد که بهتر است از نیروی اسلامی جامعه و حمایت و نفوذ روحانیت و علما استفاده کند، و به همین منظور به نزد میرزامسیح استرآبادی (شاگرد میرزا ابوالقاسم قمی) مجتهد تهران رفت و چاره کار را خواست. حاجمیرزامسیح استرآبادی چندین مرتبه به سفیر روس پیام داد، ولی سفیر اعتنایی نکرد.
میرزا مسیح که مجتهدی صاحب نفوذ بود، از توهینی که به جامعه اسلامی شده نگران گردید و فتوا داد که نجات زنان مسلمان واجب و محاربه در این امر به منزله جهاد محسوب میشود. این امر باعث هیجان عمومی و تحریک احساسات مذهبی مردم تهران گردید. در روز چهارشنبه 6 شعبان 1244 (11 فوریه 1829) مردم دکانها و بازارها را بستند و از هر سوی به طرف سفارت روس حرکت کردند.
در زد و خوردی که بین مردم و قزاقان محافظ سفارت روی داد، در نتیجه تیراندازی، شش تن از افراد جمعیت کشته شدند. همین موضوع بر خشم مردم افزوده و جنازهها را به دست گرفته به مسجد بردند و نزدیک سی هزار تن از مردم به سفارت حمله بردند و آنجا را محاصره کردند. خبر هجوم مردم به فتحعلی شاه رسید و او علیشاه ظلالسلطان فرزند خود که حاکم تهران بود را مأمور کرد تا از وقوع هر حادثهای جلوگیری کند. کوشش و اقدامات دولت برای ایجاد آرامش و متفرق کردن مردم به جایی نرسید، مردم به سفارت حمله کردند و گریبایدوف و سیوهفت نفر از همراهان وی را به قتل رساندند. در این میان فقط منشی سفارت به نام مالتسف که پنهان شده بود از این کشتار جان سالم به در برد.
واکنش دربار ایران بعد از حادثه
پس از وقوع حادثه فتحعلی شاه و دربار به شدت وحشت زده و مضطرب شدند. فتحعلی شاه برای آنکه از عواقب وخیمی که ممکن بود در پی داشته و به انتقامجویی و تجاوز مجدد روسها به خاک ایران برای سومین بار منجر شود، جلوگیری کند، میرزا مسعود مستوفی انصاری را با دو نامه از عباس میرزا برای تزار و ژنرال پاسکویچ فرمانده سپاه روسیه در قفقاز (دایی گریبایدوف) به روسیه فرستاد و از این پیشامد اظهار تأسف و عذرخواهی نمود.
پیشنهادات دالگورکی به دربار ایران
ژنرال دالگورکی بعد از تحقیقات خود پیرامون این قضیه در ازای خون گریبایدوف به مقامات ایرانی 3 توصیه و پیشنهاد کرد:
1ـ یک تن از اهالی تهران که بیشترین نقش را در تحریک مردم برای قتل گریبایدوف به عهده داشته است، قصاص شود.
2ـ حاجی میرزا مسیح مجتهد که بیشتر از همه علماء مردم را بر علیه روسها تحریک نموده بود، از ایران اخراج گردد.
3ـ یک تن از شاهزادگان ایرانی برای عذرخواهی به سنپطرزبورگ برود.
برای اجرای پیشنهادات دالگورکی، به فرمان فتحعلی شاه، رضاقلی بیگ، که از رهبران شورشی بود و در روز حادثه با شمشیر خونآلود دیده شده بود، در میدان ارگ به قتل رسید. حاجیمیرزامسیح استرآبادی نیز به تقاضای شاه به طور مخفیانه از تهران خارج و به عتبات رفت. همچنین فتحعلی شاه، شاهزاده خسرو میرزا (پسر عباس میرزا) را در رأس هیئت مهمی به سن پطرزبورگ فرستاد.
سرانجام قتل گریبایدوف
هیئت اعزامی ایران در اواسط صفر 1245 هجری قمری وارد سن پطرزبورگ شد. خسرو میرزا مراتب عذرخواهی را که قبلا تهیه شده بود را قرائت نمود و تقاضا کرد تزار این واقعه را فراموش کند. نیکلای اول دست خسرو میرزا را گرفت و اظهار کرد که من برای همیشه این واقعه شوم را فراموش میکنم و ضمن صرف نظر از تعقیب قضیه برای نشان دادن حسن نیت خود نیم میلیون تومان از بقیه بدهی دولت ایران، بابت غرامت جنگ را بخشید و پرداخت آخرین قسط نیم میلیون تومانی را هم به پنج سال بعد موکول کرد.