حسنی احمدی
مرد کینه شیعیان را به دل داشت و با خود میاندیشید چگونه میتواند اسباب آزار جعفربنمحمدعلیهالسلام را فراهم کند. خود را به محضر فرزند زهرا رساند و نشست و در حالی که خنده شیطانی به لب داشت پرسید:
ـ ای جعفربنمحمد اگر روزی یکی از دوستان شما گناهی کند عاقبتش چگونه خواهد بود؟
صادق از کینه و عداوت مرد اطلاع داشت اما به نرمی پاسخ داد.
ـ خداوند به او یک بیماری عطا مینماید تا سختیهای آن بیماری کفاره گناهانش شود مرد کمی درنگ کرد و ادامه داد:
ـ اگر مریض نشد چه؟
جعفربنمحمدعلیهالسلام گفت: خداوند به او همسایهای میدهد تا او را اذیت نماید و این اذیت و آزار همسایه کفاره گناهانش شود.
ـ اگر همسایه بد نصیبش نشد چه؟
صادق این بار هم پاسخ داد: خداوند به او دوست بدی میدهد تا وی را اذیت نماید و آزار آن دوست کفاره گناهان دوست ما باشد.
مرد بلا فاصله پرسید:
ـ اگر دوست بد هم نصیبش نشد چه؟
جعفربنمحمدعلیهالسلام که همچنان آرام بود پاسخ داد: خداوند همسر بدی به او میدهد تا آزارهای آن همسر کفاره گناهانش شود.
ـ اگر همسر بد نصیبش نشد چه؟
صادق جواب داد: خداوند قبل از مرگ به او توفیق توبه عنایت میفرماید.
مرد معاند پوز خندی زد احساس میکرد توانسته جعفربنمحمدعلیهالسلام را شکست دهد پس با غرور پرسید:
ـ و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه کند چه؟
جعفربنمحمدعلیهالسلام در چشمان مرد خیره شد: و با صدایی با صلابت گفت:
ـ به کوری چشم تو ما او را شفاعت خواهیم کرد
مرد با شنیدن پاسخ فرزند حبیبم ناگزیر به سکوت شد و مجلس را ترک کرد.