جلد دهم از مجموعه مدافعان حرم اختصاص به زندگی نامه شهید «حسن قاسمیدانا» دارد. این دفتر قصه حقیقی یکی از جوانان امروزی است که زندگی آسوده را رها ساخت تا قدم در راه حقیقی نجات بگذارد. او از روزمرگیهایش دل کند و چون سروی پراستقامت در برابر طوفان کفر ایستاد ... شهید «حسن قاسمیدانا» متولد شهریورماه سال 63 بود که در سال 93 داوطلبانه به سوریه رفت و در اردیبهشت همان سال به شهادت رسید. پیکر این شهید همزمان با سالروز وفات حضرت زینبسلاماللهعلیها در مشهد تشییع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.
بخشهایی از کتاب
با توجه به قابلیتهای رزمی حسن او را فرمانده شانزده تکتیرانداز کردیم. کارش خیلی استراتژیک و عالی بود چون باید تکتیراندازها یک هفته تمام یک جای مشخص مینشستند. حسن خیلی خوب میدانست که تکتیراندازها را کجا بچیند و نحوه چیدن و گرا دادنش نظم خوبی داشت.
آهسته پشت دیوار موضع گرفتیم و از صدای پا احساس کردیم دشمن پشت دیوار اتاق است. فاصله ما تنها یک دیوار 30 ـ 40 سانتیمتری بود. تکفیریها هم متوجه ما شده بودند و با صدایی وحشتزده و خشن گفتند: «مین؟ مین؟» به زبان عربی یعنی (تو کی هستی؟) میخواستند بفهمند که بالأخره خودی هستیم یا غریبه؟ حسن ضامن نارنجک را کشید و آن را داخل حفره دیوار پرت کرد و گفت: «شیعه علیبنابیطالب امیرالمؤمنینعلیهالسلام» نارنجک با صدایی بلند منفجر شد. ناله تکفیریها بهگوش رسید.
شناسنامه کتاب
کتاب «سروها ایستاده میمانند»، زندگینامه شهید مدافع حرم «حسن قاسمیدانا» است که به همت مریم عرفانیان و به کوشش انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است.