کد خبر: ۳۰۶۹
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۸
پپ
زندگینامه آقانجفی‌قوچانی به مناسبت سالروز وفاتش
صفحه نخست » زیرگذر تاریخ

عاطفه میرافضل

آقانجفی تلاش کرد به پدرش بقبولاند که همین مقدار تحصیل برای او کافی است و برای اثبات نظر خود به شعری از شیخ بهائی از کتاب نان و حلوا استناد کرد که؛ «علم رسمی سر به سر قیل است و قال / نه از او کیفیتی حاصل نه مال». پدرش ضمن نصیحت او با این بیان که؛ « والناس موتی و أهل العلم أحیاء»، او را در حالی که ۱۳ سال داشت، وادار به ادامه تحصیل و روانه شهر قوچان کرد. آقانجفی پس از سه سال تحصیل در قوچان، پیاده از راه سبزوار و نیشابور به مشهد رفت و در مدرسه‌های دو درب و پریزاد ادبیات و سطح را تا قوانین فرا گرفت. سید محمدحسن زاده خسرویه از توابع قوچان بود و در شب جمعه‌‌ای در ۲۶ ربیع‌الثانی ۱۳۲۳شمسی در ۶۸ سالگی در قوچان درگذشت. او در حسینیه خود به خاک سپرده شد و آرامگاهش اکنون زیارتگاه مردم قوچان است.

حیات

سید محمدحسن حسینی معروف به آقانجفی فرزند ارشد سید محمد نجفی است. پدرش فارس‌زبان و مادرش کرد بوده، زلال نام داشته است. او از مادرش یک برادر و چهار خواهر و از نامادری‌اش که زینت‌بیگم نام داشته چهار برادر داشته است. پدربزرگ آقانجفی سید جواد نام داشته و همین، علت انتخاب فامیل جوادی و جوادی‌مقدم توسط بعضی فرزندان اوست. پدر آقانجفی اگرچه اهل و ساکن روستا بوده و سواد مقدماتی داشته، ولی علاقه‌مند به تحصیل فرزندش بوده و مقدمات این کار را از سنین کودکی و از همان مکتب روستای خروه فراهم کرده، به طوری که آقانجفی قبل از هفت سالگی قرآن را نزد پدر ختم کرد. گرچه آقانجفی مریض و رنجور بوده، ولی از همان کودکی علاوه بر دانش‌اندوزی، کارهایی مثل نهالکاری، درودگری و پشته‌کشی و آبیاری می‌کرده است. او در مدتی کوتاه دروس فارسی و عربی مرسوم آن زمان را در مکتب‌خانه روستا به اتمام رساند.

در سال ۱۳۱۳ قمری (۱۸۹۵میلادی) در سن ۱۹ سالگی همراه یکی از هم‌درسانش پیاده از راه طبس و کویر به یزد و از آنجا به اصفهان رفت و در مسجد «عربون» ساکن شد. در اصفهان منظومه حاج ملاهادی سبزواری را نزد آخوند کاشی، رسائل را نزد شیخ عبدالکریم گزی و حکمت را نزد میرزا جهانگیرخان قشقایی فراگرفت. تحصیلات آقانجفی قوچانی در مشهد و اصفهان با دشواری بسیار همراه بود، چنان که گاه ناچار می‌شد برای گذران زندگی کار کند و یا برخی از کتاب‌های خود را به بهای اندک بفروشد، وی در سال ۱۳۱۸ و در سن بیست و سه سالگی پس از چهار سال توقف در اصفهان یا یکی از دوستانش که شاگردش نیز بود پیاده عازم عتبات عالیات گردید. چون به نجف رسید در حجره‌ای واقع در یکی از مدارس شهر ساکن شد و به حوزه درس آخوند ملامحمدکاظم خراسانی راه یافت. همین امر موجب شد تصمیم بگیرد برای ادامه تحصیل در نجف بماند. او به آخوند ارادت می‌ورزید، به گونه‌ای که در قیام آخوند و سایر علمای نجف به هواخواهی از مشروطیت، وی نیز از طرفداران مشروطیت شد. ایشان حقایقی از نقش روحانیت در جنبش مشروطه را در کتاب سیاحت شرق خود یاد کرده است.

آقانجفی در هجدهم ماه رمضان سال ۱۳۲۵ ه‍جری‌قمری با دختری منسوب به یکی از خانواده‌های ایرانی مقیم کربلا به نام سکینه بیگم ازدواج کرد و از وی در عراق دارای چهار دختر و یک پسر شد. دو دختر و پسر آقانجفی در عراق وفات یافتند که در وادی‌السلام دفن شدند و دو دختر دیگر را که دو قلو بودند با خود به ایران آورد.

کلام شیرین

آقانجفی در کتاب سیاحت شرق خاطرات زیادی از ناملایمات و خوشی‌های زندگی بیست ساله خود در نجف آورده که شیرین‌ترین خاطره مربوط به مرگ مرده شور نجف است: در جریان شیوع مرض وبای سال ۱۳۲۲قمری که بر اثر آن روزانه حدود چهار صد تن از مردم نجف می‌مردند، مرده شور نجف از مردن اشخاص خوشحال بود، زیرا از شستن هر نفر یک تومان می‌گرفت و از این راه حدود هشت، نه هزار تومان در آن زمان جمع کرده بود و به این خاطر دعا می‌کرد مرض وبا ادامه یابد ولی عاقبت خودش به وبا مبتلا شد و درگذشت..آقانجفی بعد از بیست سال زندگی در نجف از فوت پدرش در قوچان آگاه می‌شود و ناگزیر تصمیم به مراجعت به ایران می‌گیرد و در روز سوم رمضان المبارک ۱۳۳۸ ه‍جری قمری (۱۹۲۰میلادی) رهسپار وطن می‌شود. او پس از زیارت مرقد امام هشتم‌علیه‌السلام در مشهد و توقفی کوتاه در این شهر به درخواست مردم قوچان به آن جا وارد و در قوچان ماندگار می‌شود و متجاوز از بیست و پنج سال بقیه عمر را در مقام فقاهت و حاکم شرع در قوچان می‌گذراند و در ضمن به اداره حوزه علمیه دینی و تدریس در مدرسه عوضیه می‌پردازد.

بازگشت او به قوچان و سکونت در آن، به حوزه علمیه این شهر رونقی بسزا بخشید. آقانجفی در سال ۱۳۱۸شمسی، دو سال پس از فوت همسرش، ازدواج مجدد کرد و از همسر دوم خود به نام فاطمه بیگم دارای دو پسر به نام‌های علی و مهدی شد.

مهم‌ترین آثار

1ـ سیاحت شرق که از تألیفات مهم ایشان است و درباره سوانح عمر از ابتدای زندگی، گزارش تحصیلات و مشقات دوران تحصیلی، و مباحث و معارف اسلامی را به استناد آیات و روایات با قلمی ساده شرح داده است و خواننده را با نکات علمی و رویدادهای آن زمان آشنا می‌کند، رویدادهای تاریخی و انعکاس نهضت مشروطیت را در عراق به‌ویژه در نجف به تفصیل شرح داده است مسائل تعلیم و تربیت و تزکیه نفس نیز در این کتاب به چشم می‌خورد. این کتاب در1347 قمری نگارش یافته و در 1362 شمسی در تهران چاپ شده است. در مورد اهمیت این کتاب همین بس که از قول آقای مدرسی طباطبائی نقل شده که کتاب سیاحت شرق جزء السنه شرقی در دانشگاه پرستون ایالت نیوجرسی آمریکا تدریس می‌شود.

سیاحت غرب، در کیفیت عالم برزخ و سیر ارواح بعد از مرگ در 1312 شمسی نگارش یافته است و در1349 شمسی چاپ شده است.

احوالاتی از آقانجفی

· آقانجفی در مشرب و رفتار خود همیشه احترام بسیار زیادی برای اهل علم قائل بود. یک روز یک نفر از اهل علم نزد ایشان آمد و شروع به اهانت به ایشان کرد. آقانجفی هم سرش را پایین انداخته بود و چیزی نمی‌گفت. در همین هنگام یک نفر از مأموران دولت با لباس رسمی وارد شد و خواست بالاتر از آن مرد بنشیند. ولی آقانجفی فورا به او گفت: این آقا از اهل علم هستند و احترامشان واجب است. (یعنی نباید بالاتر از او بنشینی!) بعد از آن شخص اهانت‌کننده خجالت کشید و اتاق را ترک کرد.

· در ماجرای دیگری، یک روز برای آقانجفی خبر آوردند که طلبه‌ای مرتب به شما اهانت می‌کند. او هیچ واکنشی نشان نداد تا این که یک روز سوار الاغ شد و کم‌کم به سمت مدرسه طلاب رفت. سپس از الاغ پیاده شد و سراغ آن طلبه را گرفت و آرام وارد حجره او شد. به او گفت: تقی شنیده است که شما صحبت‌هایی راجع به او کرده‌ای. یا این تهمت‌ها را اثبات کنید یا تقی آن‌ها را تکذیب می‌کند. طلبه از خجالت سرش را پایین انداخت. آقا دست در جیبش کرد و مقداری پول درآورد و زیر تشک طلبه گذاشت و بیرون آمد.

· سال 1325 و در زمان مشروطه، روزی برای آقانجفی خبر آوردند که عدهای از مردم سده به نشانه اعتراض میخواهند به اصفهان بیایند. این مردم در مورد مقدار مالیاتی که باید بپردازند شاکی بودند. آنها برای رسیدن به خواستههای خود تصمیم گرفته بودند دسته جمعی به کنسولگری انگلیس در اصفهانبروند و آنجا تحصن کنند. در کنسولخانه انگلیس بنشینند تا به همه اعلام کنند که از لحاظ مالیات به آنها ظلم میشود. آقانجفی از طرفی خواسته آنها را بر حق میدانست و معتقد بود که خواسته آنان باید پیگیری شود. از طرف دیگر به هیچ وجه با مداخله بیگانگان موافق نبود و معتقد بود که به هیچ وجه نباید از خارجیها کمک خواست. جریان مشروطه اصفهان بسیار حساس بود که خدایی نکرده مردم مشروطه اصفهان نیز مانند برخی مشروطه‌خواهان تهران به سفارتخانه تهران پناه ببرند. خبر که به آقانجفی رسید، ایشان آنها را از رفتن به کنسولگری انگلستان منع کردند. سپس به آنها گفتند که بروید در مسجد شاه تجمع کنید. اهالی سده قبول کرده، هنگامی که به اصفهان رسیدند به پیشنهاد آقانجفی به مسجد شاه رفتند و با تجمع در خانه خدا پیام اعتراض و شکایت خود را به حکومت رساندند. بدین ترتیب مشروطهخواهان از انحراف و دخالت اجنبی مصون و سالم ماندند و آقانجفی به آنان آموخت که چگونه به نحوی صحیح اعتراضها و خواستههای درست خود را پیگیری کنند.

توصیه رهبر معظم انقلاب

· آثار آقا‌نجفی قوچانی، بارها مورد تمجید حضرت آیت‌الله خامنه‌ای قرار گرفته است. ایشان در دیداری به معرفی این دو کتاب آقا‌نجفی قوچانی پرداخته و مطالعه‌ آن را به حضار توصیه می‌کنند.

· «این کتاب زندگی مرحوم آقانجفی قوچانی که به اسم سیاحت شرق منتشر شده خیلی چیز جالبی است. من به برادران و خواهران توصیه می‌کنم کتاب را بخوانند. خود مرحوم آقا نجفی یک شخصیت بسیار ممتازی بوده، یک انسان معنوی بوده. مرحوم شهید مطهری ایشان را دیده بود در قم و به من می‌گفت ایشان اهل مکاشفه و اهل معنا بودند.

· کتاب دیگری ایشان دارد به نام سیاحت غرب که در احوال عالم برزخ و پس از مرگ نوشته شده به شکل داستانی. مرحوم مطهری می‌گفتند من احتمال قوی می‌دهم که این‌ها مکاشفات این مرحوم هست، که به این شکل در کتاب سیاحت غرب آن را ثبت کرده. یک چنین شخصیتی.

· آن‌جا منعکس است، که طلبه چه‌ جوری درس می‌خواند و چه ‌جوری تلاش می‌کند و چه‌ جور پای درس استاد می‌رود و استاد را انتخاب می‌کند و چه ‌جور عبادت می‌کند و چه‌جور گرسنگی می‌کشد، البته زمان آقانجفی با حالا یک مقداری فرق می‌کند، و ما نمی‌گوئیم صد در صد آن‌جور است، نه، خیلی چیزها هست که زمان مرحوم آقا نجفی نبود و خوب هست، امروز، هست. بهتر از آن هم هست. آن روز طلبه‌ها جهاد در راه خدا و مبارزه‌ در راه خدا را مثل امروز بلد نبودند و حضور در میدان‌های خطر را. و همت‌های اینچنین بلند که ناظر به اداره‌ دنیای اسلام است و حاکمیت اسلام در کل دنیای بشریت. از آن طرف هم البته تجرد و غنای نفس طلبه‌های آن روز شاید بیشتر بود. توجهاتشان یک مقداری بیشتر بود. طبعا جلوه‌های زندگی صنعتی یک تأثیراتی می‌گذارد روی روح‌ها و فکرها. اما عبادت دانستن درس و به عنوان یک کار عبادی یک وظیفه‌‌ شرعی و الهی درس خواندن، این یک چیز فوق‌العاده مهمی در حوزه‌های علمیه هنوز هم هست.»

· * مراسم سالگرد شهادت دکتر مفتح ۱۳۶۴/۹/۲۶


نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: