کد خبر: ۲۹۱۶
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۵:۳۳
پپ
درباره تب جدید دابسمش
صفحه نخست » ج مثل جوان

طیبه رسول‌زادگان

یک جمله معروف هست که می‌گوید: «مراقب افکارت باش که گفتارت می‌شود، مراقب گفتارت باش که رفتارت می‌شود، مراقب رفتارت باش که عادتت می‌شود، مراقب عادتت باش که شخصیتت می‌شود، مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می‌شود

ما در این‌جا بیشتر به آن بخش «عادت شدن رفتار و عوارض بعدی‌اش» کار داریم. به‌خصوص آن دسته از عادت‌هایی که ریشه‌شان، زندگی در فضای مجازی است و همراه با تب‌های ناگهانی، هر چند وقت یکبار ظاهر می‌شوند و مجازی‌ها را گرفتار خود می‌کنند. تب‌هایی که معلوم نیست یهویی از کجا سر و کله‌شان پیدا می‌شود و چطوری همه‌گیر می‌شوند؟ پدیده‌های اینچنینی گاهی آن‌قدر ناپیدا و مرموز شایع می‌شوند که ممکن است یک وقت به خودمان بیاییم و ببینیم که توی یکی از همان تب‌ها در حال غوطه ‌خوردنیم و اصلا هم حواس‌مان به طول و عرض ماجرا و عمق فاجعه نیست که نیست!

دابسمش یا دوبله برعکس هم یکی از همان تب‌هاست که اولین‌بار چند سال پیش فراگیر شد و حالا باز هم با شکل و شمایل به‌روزتری، به صدر تب‌های دنیای مجازی بازگشته! البته نسخه جدید این تب، هنوز که هنوز است با نسخه قدیمی‌اش وجه اشتراکات زیادی دارد و می‌شود گفت: فقط دارد دوره جدیدی را تجربه می‌کند.

غرق در تب‌های ناگهانی

یکی از ویژگی‌های تب‌ها، ناگهانی بودنشان است. یهویی و بدون اعلام قبلی پیدایشان می‌شود و ممکن است آرام و یا یهویی هم فروکش کنند؛ حالا می‌خواهند جسمانی باشند یا روحی، روانی و ذهنی! مهم این است که قوای فکری و جسمی شخص را درگیر می‌کنند و اگر هم نتوانند کار و فعالیت‌های دیگر آدم‌های تب‌گرفته را به تعطیلی بکشانند، لااقل می‌توانند سایر جنبه‌های زندگی‌ فردی و اجتماعی‌اش را به وضعیت نیمه ‌تعطیل درآورند تا بلکه بتوانند خودشان اوج بگیرند و به مرحله شکوفایی برسند! حالا چرا دابسمش با آن ظاهر جذابش، نتواند یکی از پایه‌های تب‌آفرین، به ویژه در بین جوان‌ها باشد؟ به‌خصوص برای کسانی که تب سلفی گرفتن را با همه فراز و فرودهایش از سر گذرانده‌اند!

اصلا چرا که نه؟ یک «لب‏زن» می‌خواهد و می‌تواند بیشتر و فراتر از یک عکس فکرشده یا فکرنشده ثابت و بی‌روح، هنرنمایی کند و با حضور برجسته صدا، حرکت و هنرهای نمایشی بهتر و بیشتر از گذشته دیده ‌شود! و لایک جمع کند! پس چرا نکند؟!

سارا در آن دوره که عکس‌های سلفی مد شده بود و حتی عده‌ای از دوستانش سلفی نگرفتن چندباره در روز را تا اندازه رفتاری ناپسند و دور از شأن یک دختر به روز، پایین آورده بودند، صفحه‌ای برای خودش در فضای مجازی ساخته بود و خودش را کاملا همرنگ و همپای جماعت کرده بود و روزی چند بار از خودش عکس‌های خودگرفت از زوایای مختلف و وضعیت‌های گوناگون به اشتراک می‌گذاشت. حالا که می‌تواند با لب زدن، بیشتر از گذشته خودنمایی کند، چرا نکند؟

بالأخره طرفدار جمع کردن هم خودش نوعی هنر است. نیست؟! حالا ابزار این جمع کردن طرفدار هر چیزی که باشد! می‌خواهد مسخره کردن رفقای کلاس زبان باشد که یواشکی مکالمه‌شان را توی تاکسی ضبط کرده! یا دیالوگ نه‌چندان مودبانه یک فیلم سینمایی خارجی! یا حتی به سخره گرفتن کسانی که مردم دوست‌شان دارند! یا حتی آداب و رسوم و گویش محلی بخشی از هم‌وطنان عزیزمان!

برای او مهم این است که به هر قیمتی که شده، دیده شود. فقط همین. حالا هر کسی که بیننده بود، بود! پسر همسایه بغلی یا مرد سبیل‌کلفت چهارتا خیابان بالاتر! یا غریبه‌هایی در آن سر دنیا! حیا و عفت هم که مدت‌ها قبل‌تر پر کشیده و رفته‌اند آن دور دورها! پس برایش کوچکترین اهمیتی ندارد که با چه ریخت و قیافه و پوششی جلوی غریبه و آشنا ظاهر می‌شود و این‌که آیا لب‌خوانی‌اش بدآموزی دارد یا نه؟ آیا با لب‌خوانی او، محتوای نامناسبی تبلیغ می‌شود یا نه؟ آیا بعدا بیننده می‌رود سراغ اصل جنس، تا ببیند آن فیلم یا موسیقی در اصل چه بوده یا نه؟

او می‌خواهد دیده شود. لایک جمع کند و خوشمزه و بامزه جلوه کند، آن هم با همین چیزهای پوچ و بی‌خودی! حتی اگر پایش بیفتد برای ضبط یک دابسمش یک دقیقه‌ای حاضر است پول کلانی خرج کند، رستوران لاکچری برود، غذای خاصی سفارش بدهد و با گریم مخصوص، لحظاتی جلوی دوربین رفیقش، ادای بازیگر توی فیلمی قدیمی را دربیاورد. فقط و فقط برای دیده شدن. برای بهتر و بیشتر جلب کردن چشم‌ها به سمت خود. در یک کلام: برای ارضای میل و نفس خود؛ و نه چیزی بالاتر و ارزشمندتر.

جابه‌جایی مرزهای خوشمزگی و لودگی

خندیدن و خنداندن ذاتا چیز بدی نیستند. اتفاقا شوخ‌طبع بودن یکی از صفات مؤمن است و لبخند به لب داشتن در مواجهه با دیگران، یکی از نشانه‌های خوشرو بودن است. بنابراین کسی نمی‌گوید عبوس باشید و ابرو در هم بکشید و لب به خنده باز نکنید. ولی درستش این است که خنده‌ها به جا، لبخندها در موقعیت‌های مناسب خودشان و به مقدار و میزان شایسته ظاهر شوند.

اصولا افراط و تفریط در هر چیزی، کار را به انحراف می‌کشاند و باید توجه داشت که هر کاری اندازه‌ای دارد. تفریح و سرگرمی حدی دارد و کار و فعالیت جدی هم اندازه‌ای.

و از طرفی، آیا به هر چیزی باید خندید؟!

بعضی دابسمش‌ها هستند که به سمت تحقیر یا تمسخر صاحب صدا پیش می‌روند و هدف‌شان صرفا خنداندن بیننده است. شبیه بعضی از برنامه‌های سرگرم‌کننده سابق تلویزیون که روی اشتباهات افراد یا زمین خوردن و سُر خوردن و زخم و زیلی شدن‌شان، افکت‌های صوتی می‌گذاشتند و شاید هنوز هم می‌گذارند و انتظار دارند بیننده برنامه از نحوه زمین خوردن آدم‌ها و دیدن اشتباه‌شان، قاه‌قاه بخندد و لحظاتی را به شادی بگذراند!

حالا دابسمش را می‌توان یک پله بالاتر از همان دیدنی‌ها در نظر گرفت که امروزه تبدیل به پدیده‌ای شده و جای وسیعی برای خودش باز کرده، به‌خصوص بین بعضی جوان‌ها.

واقعا کجای این کار باارزش است و چه سودی دارد؟ هر کسی که دلش بخواهد می‌تواند روی هر صدایی که مایل بود، ویدئوی خودگرفت بگذارد و بین مردم منتشر کند و هر چه بیشتر به سمت ریسه رفتن کشاندشان، لابد موفق‌تر بوده!

بعضی‌ها کار را به جایی می‌رسانند که مرزهای ادب را جابه‌جا می‌کنند و خانوادگی که چه عرض شود، حتی با دوستان صمیمی هم نمی‌شود به تماشای هنرنمایی‌شان نشست!

نکته مهم این است، کسی که کاری را مدام تکرار کند و تصاویرش را هم به اشتراک بگذارد و با لایک‌ها تشویق هم بشود، آیا ترغیب نمی‌شود به تکرار بیشتر؟! و آیا آن کار بین مردم، عادی جلوه نمی‌کند؟ چه بسا یکی از دلایل پایین آمدن سطح شخصیت و ادب بعضی افراد در گفتگوهای معمولی روزمره در کوچه و خیابان و تاکسی و پیاده‌رو به‌خاطر تماشای همین ویدئوهای سطح پایین باشد.

خنده گرفتن از بیننده، متاسفانه افراد را به این نتیجه غیر واقعی می‌رساند که لودگی همان خوشمزگی است! در حالی‌که می‌شود بانمک بود ولی با حیا هم بود. بانمک بود ولی با ادب هم بود. با نمک بود ولی وارد حیطه مسخره کردن و تحقیر هم نشد! باید گشت و راهش را پیدا کرد.

دابسمش‌بازهای خودشیفته

در بین دابسمش‌بازها، هستند کسانی که تعداد فالوئرها طوری گول‌شان می‌زند که هیچ جوری نمی‌شود واقعیت متضادی را بهشان فهماند. این‌که این تشویق‌ها باد هواست و به خودت نگیر و بچسب به زندگی‌ات و خودت را نباز!

ولی متاسفانه به مرور که تعداد بازدیدهای صفحه بالا می‌رود و تعریف و تمجیدهای الکی و توخالی افزایش می‌یابد، دابسمش‌باز بیچاره خیال می‌کند چقدر بامزه تشریف دارد و چقدر رفتارش پسندیده و زیباست و شاید اصلا فکر کند اِند رفتار صحیح، رفتار شخص شخیص ایشان است و لاغیر! شاید هم چنین فکری نکند، ولی همین که ببیند چندهزار نفر پسندیده‌اند و به رویش لبخند زده‌اند، ترجیح بدهد که در دنیای متوهم خودساخته باقی بماند و برای حفظ همان دنیای خیالی، بیشتر و بیشتر به هنجارشکنی و رفتارهای نامتعارف جلوی دوربین و انتشارشان بپردازد!

اصلا ممکن است کار به جایی بکشد که خیال ‌کند حالا که به این حد از طرفدار و هوادار دست یافته‌ و به مقام سلبریتی فضای مجازی رسیده، می‌تواند نقش جریان‌ساز را ایفا کند. حالا اگر این جریان‌سازی خداپسندانه بود یک چیزی. ولی متاسفانه غالبا خداپسندانه هم نیست و آن هم به هزل و هجو و بیهودگی صرف می‌شود.

یادمان باشد چیزی که شروعش از زشتی باشد، معلوم است که نمی‌تواند به زیبایی ختم شود. خودشیفته‌های فضای مجازی آیا ممکن است بتوانند روزی از این فضای غبارآلود بیرون بیایند بدون این‌که افسردگی گرفته باشند؟ این تب بالأخره فرو می‌نشیند ولی عمر است که در این فاصله سپری شده، آبروهاست که بر باد رفته و شخصیت‌هاست که تنزل پیدا کرده. آیا وقت گذاشتن برای دابسمش، چه در تولید و چه در تماشا، آن هم در حد نازل و هزل و هجوی‌اش، زیبنده آدم‌هایی با اهداف و آرمان‌های متعالی هست؟

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: