عاطفه میرافضل
ابومسلم خراسانی از فرماندهان نظامی ایران و رهبر جنبش سیاهجامگان بود که توانست با براندازی حکومت بنیامیه، حکومت بنیعباس را پایهگذاری کند. گفتههای تاریخ درباره این شخصیت، مبهم است و حداقل علوی بودن ابومسلم خراسانی، تشیع وی و محبتش نسبت به خاندان اهل بیت، مورد تردید است. مطابق این دیدگاه؛ احادیث شیعی نیز از ابومسلم به خوبی یاد نمیکنند به ویژه امام صادقعلیهالسلام، با قیام مسلحانه ابومسلم خراسانی همراهی نکرد و شیعیان را از شرکت در قیام مسلحانه وی به انگیزه رضایت آل محمد و خونخواهی اهل بیت، منع فرمود.
عوامل پیروزی ابومسلم و بنیعباس
هر چند در دوره بنیامیه این خاندان موفق شدند از حیث کشورگشایی و گسترش قدرت سیاسی به پیشرفتهای قابل ملاحظهای دست یابند، اما در مجموع، حکومت بنیامیه به واسطه جنایات و اقدامات خلافی که مرتکب شده است، چهرهای منفی از خود به جای گذاشته است، برخی از اقدامات منفی این حکومت شامل: سختگیری نسبت به شیعیان، موروثی کردن خلافت، گسترش اندیشه جبرگرایی و رواج این عقیده که خواست الهی این است تا بنیامیه بهعنوان خلیفه در جامعه اسلامی حکومت کند و کسی حق اعتراض بر این خواست الهی را ندارد، رواج نژادپرستی و رفتار ناشایست با غیر عربها، تأویل قرآن و جعل حدیث؛ صرف درآمدهای دولت در مسائل تجملاتی و خوشگزرانی؛ میگساری و... مجموعه عواملی بود که سبب درگیریهای داخلی و در نتیجه ضعف داخلی و سقوط بنیامیه شدند.
اما نظرات موافق و مخالف با قیام ابومسلم خراسانی چنین است:
دیدگاه موافقین
موافقین با استناد به منابع تاریخی، ابومسلم خراسانی را امین آل محمد مینامند (1) و از او به عنوان سردار نامآور ایرانی که بیشترین نقش را در برافتادن امویان و برآمدن عباسیان برعهده داشت نام میبرند. چراکه افراد زیادی سعی در نابودی دولت اموی داشتند و در این راه، سپاهیان زیادی جمعآوری کردند، ولی موفق به این کار نشدند و در نهایت، شکست خوردند. ابنزبیر، ابناشعث، یزیدبنمهلب و حارثبنسریج از جمله شخصیتهایی بودند که در این زمینه گام برداشتند و تا حدی در اوایل نهضتشان موفقیتهایی داشتند، ولی سرانجام شکست خوردند و کشته شدند. ولی ابومسلم امپراطوری بزرگ اموی و بنیامیه را، که از اسپانیا تا مرزهای چین وسعت داشت، برانداخت. موافقین وی معتقدند: آنچه مهم است و در اکثر منابع تاریخی قید شده است انگیزه قیام وی برای سرنگونی امویان و قاتلان اباعبداللهعلیهالسلام و خونخواهی از بنیامیه، میباشد. البته در ابتدای قیام، آل بنیعباس نیز که قصد داشتند به قدرت برسد با او همراهی کردند ولی در ادامه به محض پیروزی، او را با فجیعترین شکل به شهادت رساندند. این دسته، معتقدند اگر وی با عباسیان همراهی میکرد، پس چرا وی به دست منصور عباسی به قتل رسید؟
از نظر موافقان، بستن مسجد «ربض» مرو، بدان خاطر که بر منبر آن حضرت علیعلیهالسلام را لعن کرده بودند، از دیگر دلایل تشیع ابومسلم خراسانی است. علاوه بر این، ساختن مسجد در مرو و نیشابور و سفر به حج در اوج قدرت همه گواه آن است که وی اعتقادات دینی اسلامی و شیعی داشته است.
همچنین مطابق نگاه ایرانی و تعصب ملیگرایی موافقان ابومسلم، معتقدند: ابومسلم خراسانی، میهنپرستی بزرگ و ایرانی واقعی بود که با استفاده از فضای آن روز و ضدیت با حاکمیت اموی به حمایت از عباسیان برخاست تا استقلال ایران را اعاده کند. همچنین، حرکت ابومسلم و تأثیرش بر شرایط سیاسی آن زمان، به مثابه اولین حضور ایرانیان بود و نهایتا مقدمهای شد بر حضور مقتدر ایرانیان در نظام سیاسی آن زمان.
دیدگاه مخالفین
مخالفین تقدیس شخصیت ابومسلم خراسانی، معتقدند: وی از ایرانیانی است که در عصر امام باقرعلیهالسلام و امام صادقعلیهالسلام با اهداف قدرتطلبانه و با وجود مخالفت ائمه معصومین زمان خود اقدام به قیام علیه بنیامیه کرد و با سپاهی به نام سیاهجامگان علیه بنیامیه شورید که نهایتا منجر به پدید آمدن حکامی به مراتب خونریزتر و ظالمتر به نام حکومت بنیعباس شد که تا سالها شیعیان اهل بیت پیامبر را در هر گوشه و کنار، در شکنجهگاهها و گوشه زندانها و یا در بیابانها و جنگلها، یا آواره بودند و یا زندانی و به جرم حب اهل بیت پیامبر کشته میشدند.
حتی برخی از کارشناسان تاریخ اسلام (2) پا را از این هم فراتر گذاشته و معتقدند: ابومسلم بهرغم آنکه یک شخصیت بزرگ تاریخی است اما هرگز حتی یک ایرانی وطندوست نبوده است. تا چه رسد به مسلمان شیعه! ابومسلم با اینکه شخصیتی مهم در تاریخ است و حرکت او موجب شد تا دولت اموی و حکومت بنیامیه از میان برود اما دو مشکل اساسی داشت: نخست اینکه او هیچگاه یک ایرانی وطندوست نبود و تنها عاملی در دست شماری از قبایل عربی خراسان بود که دوست داشتند امویان و بنیامیه سرنگون شده، حکومت دست گروه دیگری قرار گیرد. دوم آنکه ابومسلم هیچگاه یک شیعه علوی نبود بلکه شیعه عباسی بود که به امامان معصوم خیانت کرد و جانب عباسیان را گرفت، عباسیانی که اندکی بعد پس از تسلط بر امور، هم او را کشتند و هم امامان معصوم را.
ابومسلم و قتل مردم خراسان و علویها
همچنین، مخالفین ابومسلم خراسانی با استناد به منابع تاریخی، معتقدند که: بر اساس منابع متقن تاریخی، ابومسلم خراسانی، شمار زیادی از مردم خراسان و نواحی دیگر را به قتل رسانید. او حتی قیام شیعی شریکبنشیخ را هم سرکوب کرد و او و یارانش را به قتل رساند. (3) همچنین وی یکی از نوادگان جعفربنابیطالب به نام عبداللهبنمعاویه را به سبب اینکه رقیب عباسیان بود، به قتل رساند. هر چند وی جسد یحییبنزید علوی را که امویان کشته و بر دار کرده بودند، به زیر آورد و احترام کرد و بسیاری از کسانی را که در قتل او دست داشتند، کشت. اما با این همه، در ایام دعوت نیز اگر مردی علوی بر ضد امویان قیام میکرد و پیروزیهایی به دست میآورد و برای داعیان عباسی یا آینده عباسیان خطری به شمار میآمد، ابومسلم در سرکوب او درنگ نمیکرد. بهعنوان نمونه، همانطور که ذکر شد، عبداللهبنمعاویه علوی که در اواخر ایام امویان قیام کرد و برخی از شهرهای جبال و فارس را گرفت، چون به هرات رفت، به دستور ابومسلم گرفتار و مقتول شد، یا در زندان او درگذشت. بنابراین علوی بودن ابومسلم خراسانی، تشیع وی و محبت خاندان اهل بیت، مورد تردید است.
دیدگاه شهید مطهری درباره ابومسلم خراسانی
شهید مطهرى متفکر بزرگ اسلامی، نیز بهعنوان مخالفین تقدیس شخصیت ابومسلم خراسانی در کتاب «سیری در سیره ائمه اطهار»، چنین مىنویسد:
«البته ابومسلم سردار خیلى لایقى است، به مفهوم سیاسى، ولى فوقالعاده آدم بدى بوده، یعنى آدمى بوده که اساسا بویى از انسانیت نبرده بوده است. ابومسلم نظیر حجاجبنیوسف است... ابومسلم را مىگویند: ششصد هزار نفر آدم کشته. به اندک بهانهاى همان دوست بسیار صمیمى خودش را مىکشت و هیچ این حرفها سرش نمىشد که این ایرانى است یا عرب که بگوییم تعصب ملى در او بوده است.» (4)
امام صادق و قیام ابومسلم خراسانی
ابومسلم حداقل دو نامه به حضور امام صادقعلیهالسلام مىفرستد و در نامه دوم به صراحت مىنویسد: «هزار جنگجو در اختیار من است. به انتظار فرمانت هستیم.» (5) مضمون یکی از دیگر از نامهها چنین است: «من مردم را به دوستى اهل بیت پیامبرصلیاللهعلیهوآله دعوت مىکنم. کسى براى خلافت بهتر از شما نیست.»
و اما امام صادقعلیهالسلام در پاسخ به ابومسلم در بخشی از جواب به وی، چنین عنوان میکنند:
«نه تو از یاران من هستى و نه این زمان، زمان من است.» (6)
در سخن دیگرى از آن حضرت نیز همین مطلب ذکر شده است. معلىبنخنیس مىگوید: در زمانى که پرچمهاى سیاه ابومسلم خراسانی برافراشته شده بود و هنوز بنىعباس به خلافت نرسیده بود، نامههایى از عبدالسلامبننعیم، سریر و تعداد دیگرى خدمت امام صادقعلیهالسلام بردم. آنها نوشته بودند:
«ما موقعیت را براى خلافت شما مساعد مىبینیم. نظر شما چیست؟» امام صادقعلیهالسلام نامهها را به زمین کوبید و فرمود: «زهى تأسف و افسوس! من امام و پیشواى آنها (ابومسل و پیروان وی) نیستم.» (7)
چناچه، ابوسلمه از سردمداران قیام بنیعباس، که در ادماه حرکت بنیعباس از امام صادقعلیهالسلام ناامید شده بود، طبق دستور به خانه عبدالله محض از فرزندان اهل بیت، مىرود و نامه دوم را به او مىرساند. عبدالله خوشحال مىشود و صبحگاهان به خانه امام صادقعلیهالسلام مىرود. عبدالله به امام صادقعلیهالسلام مىگوید: «ابوسلمه نوشته است که همه شیعیان ما در خراسان آماده قیام هستند و از من خواسته است که خلافت را بپذیرم.» امام به عبدالله فرمود:
«چه زمانى اهل خراسان شیعه تو بودند؟ آیا تو ابومسلم را به آنجا فرستادى؟ آیا تو به آنها دستور دادى لباس سیاه بپوشند؟ آیا اینها که براى حمایت از بنىالعباس از خراسان آمدهاند تو آنها را به اینجا آوردهاى؟ آیا کسى از آنان را مىشناسى؟» (8)
به این ترتیب بارز است که احادیث اسلامی در منابع شیعی، نیز از ابومسلم به خوبی یاد نمیکند به ویژه امام صادقعلیهالسلام که با قیام ابومسلم همراهی نکرد و شیعیان را از شرکت در قیام مسلحانه وی به انگیزه رضایت آل محمد و خونخواهی اهل بیت، منع فرمود.
پانوشت:
1ـ مسعودی، مروجالذهب، ترجمه پاینده، ج 2، ص 275
2ـ حجهالاسلام رسول جعفریان، استاد تاریخ اسلام
3ـ ابن اثیر، الکامل فیالتاریخ، ج 5، ص373
4ـ شهید مطهری، سیرى در سیره ائمه اطهار، ص 122
5ـ مسعودی، مروجالذهب، ترجمه پاینده، ج 3، ص 268
6ـ اسد حیدر، الامامالصادق و المذاهبالاربعه، ج 1، ص 43
7ـ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج 11، ص 37
8ـ مسعودی، مروجالذهب، ترجمه پاینده، ج 3، ص 269