عاطفه میرافضل
داستان مسجد ضِرار درسی است برای مسلمانان در هر عصر و دوران. مسلمانانی که گاه با نگاهی ظاهربین و سطحینگر، بازیچه دستهای آلوده افراد به ظاهر حق به جانب میشوند. نفاق و منافق در هر رنگ و لباسی ممکن است ظاهر شود؛ حتی در کسوت حمایت جانانه از قرآن، احادیث و حتی خانه خدا. یادمان باشد در تاریخ نیز چه بسیار بودهاند مخالفانی که در لباس دین بر ضد دین تلاشها کردهاند. موضوع اتحاد میان مسلمانان بهقدری اهمیت دارد که حتی اگر ساختن مسجدی در کنار مسجدی دیگر موجب تفرقه و پراکندگی مسلمانان شود، مسجد تفرقهاندار، نامقدس است؛ خانه خدا نیست، بلکه کانون شیطان است.
بنای مسجد ضرار در مدینه
در سال نهم هجری، گروهی از منافقان که به ظاهر مسلمان بودند، نزد پیامبرصلیاللهعلیهوآله آمدند و گفتند: به ما اجازه دهید مسجدی در میان قبیله بنیسالم، نزدیک مسجد قبا بسازیم تا افراد ناتوان و بیمار و پیران از کار افتاده در آن عبادات خود را انجام دهند و در شبهای بارانی که گروهی از مردم توانایی آمدن به مسجد شما را ندارند، فریضه نماز را آنجا انجام دهند. پیش از آن جماعتی از بنی عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته، از رسول خدا خواسته بودند تا در آنجا نماز بخواند. رسول خدا هم مسجد را افتتاح نموده، در آنجا به نماز ایستاده بودند.
پیامبر که در این زمان با گروهی از مسلمانان عازم جنگ تبوک بودند، به آنها اجازه دادند. سپس آنها از پیامبر تقاضا کردند که شخصا در آن مسجد نماز اقامه کنند. پیامبر فرمودند: «من عازم سفرم، هنگامیکه بازگشتم، به خواست خدا چنین خواهم کرد.»
سازندگان مسجد ضرار ۱۵ نفر و بنا بر قولی ۱۲ تن بودند و رهبری آنان را «مُجَمِع بن جاریه» بر عهده داشت.
گفتهاند محرک اصلی ساخت مسجد ضرار شخصی به نام «ابوعامر» از اشراف اَوس و پدر حنظله بوده است. پیش از هجرت پیامبر از مکه به مدینه، فردی بود به نام ابوعامر ـ پدر حنظله «شهید معروف غزوه احد» که از راهبان مسیحی و از عباد و زهاد به شمار میرفت. هنگامیکه پیامبر به مدینه هجرت کرد و مسلمانان گرد او را گرفتند و در جنگ بدر بر مشرکان پیروز شدند، اقلیتهای مذهبی در جامعه جایگاه خود را از دست دادند و ابوعامر نیز که روزی از بشارتدهندگان ظهور پیامبر اسلام بود، اطراف خود را خالی دید؛ از اینرو به مبارزه با اسلام برخاست و با منافقان اوس و خزرج همکاری صمیمانهای را آغاز کرد. وی در ایام جاهلیت به رهبانیت گراییده و به «ابوعامر راهب» معروف شده بود. او پس از اسلام، برخلاف قبیله خود، کفر پیشه کرد و با پیامبرصلیاللهعلیهوآله مجادله نمود و روانه مکه شد و مشرکان را در جنگ با مسلمانان یاری میکرد. از این رو، پیامبر او را فاسق خواند. پس فتح مکه، به طائف و سپس به شام، رفت و مسیحی شد و در سال دهم هجرت در آنجا درگذشت.
نزول آیه و تخریب مسجد
این بنا با هدف تفرقه بین مؤمنان، ترویج کفر و پایگاهی برای منافقان ساخته شده بود اما سازندگان آن ادعا میکردند که آن را برای بیماران و گرفتارانی ساختهاند که امکان حضور در مسجد قبا را ندارند. آیات ۱۰۷ و ۱۰۸ سوره توبه در باره ساخت این مسجد نازل شده و نام ضرار از این آيات گرفته شده است. بنا بر آیه ۱۰۷ سوره توبه این مسجد با هدف ترویج کفر، تفرقه و اختلاف بین مؤمنان و پایگاهی علیه پیامبرصلیاللهعلیهوآله ساخته شده بود. اما بانیان آن ادعا میکردند که آن را برای بیماران و گرفتارانی ساختهاند که امکان حضور در مسجد قبا را ندارند.
همچنین بنا بر آیه ۱۰۷ سوره توبه قرار بود این مسجد پایگاهی برای فعالیتهای منافقان علیه پیامبرصلیاللهعلیهوآله باشد. «ابوعامر» برای هواداران خود در مدینه پیغام فرستاد که به زودی با لشکری از سوی هرقل، امپراتور روم، به مدینه خواهد آمد و پیامبرصلیاللهعلیهوآله و یارانش را بیرون خواهد کرد. او از هوادارانش در مدینه خواست، تا محلی را برای فعالیتهای آینده او آماده سازند و به جمعآوری سلاح و نیرو بپردازند.
سازندگان مسجد گروهی از منافقان مدینه و از قبیله بنی غنم بن عوف بودند که تصمیم گرفتند مسجدی بنا کنند تا در نماز جماعت مسجد قبا حاضر نشوند انگیزه آنان از ساخت این مسجد حسادت به قبیله بنی عمرو بن عَوف بود که در آغاز ورود پیامبرصلیاللهعلیهوآله به مدینه، مسجد قبا را در این شهر بنا کرده بودند و پیامبر در آن نماز خوانده بود.
پس از ساخت مسجد، بانیان آن نزد پیامبرصلیاللهعلیهوآله رفتند و از آن حضرت خواستند برای افتتاح این مسجد در آنجا نماز بخواند تا از برکت دعای پیامبر برخوردار شوند اما پیامبر، که عازم غزوه تبوک بود، درخواست آنان را به پس از بازگشت از سفر موکول کرد. هنگامیکه پیامبر از تبوک بازگشت و به جایی به نام ذی اَوان «یا آروان» نزدیک مدینه رسید، آیات «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ ۚ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ ۖ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿١٠٧﴾ لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا»؛ «و آنهایی که مسجدی اختیار کردند که مایه زیان و کفر و پراکندگی میان مؤمنان است، و (نیز) کمینگاهی است برای کسی که قبلا با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند یاد میکنند که جز نیکی قصدی نداشتیم. و خدا گواهی میدهد که آنان قطعا دروغگو هستند.»
پس از نزول آیه ۱۰۷ سوره توبه، پیامبر به «مالک بن دُخشُم» و «مَعن بن عَدی» «یا به برادر او عاصم بن عدی و به قولی دیگر، به گروهی از جمله وحشی، قاتل حمزه» امر فرمود تا این مسجد را ویران کنند و آتش بزنند و آنان نیز این بنا را با خاک یکسان کردند. مکان آن نیز، به دستور پیامبر، محل ریختن زباله و مردار شد.
به گزارش واقدی، «ابولُبابه بن عبدالمُنذر»، با چوبهای بر جای مانده از مسجد ضرار در کنار آن، خانهای ساخت. گفته شده است که در آن خانه نه کسی به دنیا آمد، نه کبوتری نشست و نه مرغی آشیان کرد.
درسهایی از ماجرای مسجد ضرار
چرا رسولالله با ساخت مسجد موافقت فرمودند؟
شاید اینکه پیامبر قبل از رفتن به تبوک با آنها مخالفت نکرد، بدان جهت بود که وضع کار آنها برای مردم روشنتر شود. از طرف دیگر شاید نمیخواستند فضای آرام مدینه در آن اوضاع و احوال دچار تشنج شود. با توجه به آیاتی که در اینباره نازل شده، معلوم میشود که منافقان با این عملشان، در واقع میخواستند مقدمات نابودی پیامبر اسلام و دین او را فراهم کرده، میان صفوف مسلمانان ایجاد تفرقه کنند و کانونی جهت فعالیتهای ضداسلامی خود فراهم کنند.
همانطور
که ذکر شد، «ضرار» به معنی زیان رسانیدن تعمدی است، آنها در واقع درست به عکس
آنچه ادعا داشتند، که هدفشان تأمین منافع مسلمانان و کمک به بیماران و از کار
افتادگان است، میخواستند به بدنه دین ضربه بزنند و هدف دیگر آنان تقویت مبانی کفر
و بازگشت دادن مردم به وضع پیش از اسلام بود: «همانطور که در آیه آمده؛ کفرا»
ایجاد
تفرقه در میان صفوف مسلمانان نیز هدف سوم منافقان بود که قرآن به آن اشاره فرموده؛
زیرا با اجتماع گروهی در این مسجد، مسجد قبا که نزدیک آن بود یا مسجد پیامبرصلیاللهعلیهوآله
که از آن فاصله داشت از رونق میافتاد. «تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ»
آخرین هدف آنها نیز این بود که مرکز و کانونی برای کسی که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود و پیشینه سوء وی بر همگان روشن بود، بسازند تا از این پایگاه نفاق، برنامههای خود را عملی سازند. «لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ». عجیب این است که تمام این اغراض سوء و اهداف شوم را در یک لباس زیبا و ظاهر فریبنده پیچیده بودند و سوگند یاد میکردند که ما جز نیکی قصد و نظر دیگری نداشتیم. «لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلَّا الْحُسْنی». گویا این آئین منافقان در هر عصر و زمان است که علاوه بر استتار در پردههایی از ظواهر زیبا و نمادهای دینی، متوسل به انواع سوگندهای دروغین برای منحرف ساختن افکار عمومی میشوند.
قرآن
اضافه میکند: خداوندی که از اسرار درون همه آگاه و غیب و شهود برایش یکسان است،
گواهی میدهد که بهطور مسلم آنها دروغگو هستند. «وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ
لَکاذِبُونَ». جالب اینجاست که در این بخش از آیه، انواع تأکیدها برای تکذیب
منافقان به چشم میخورد. «جمله اسمیه، کلمه إنّ» و نیز لام تأکید «لکاذبون».
همچنین آوردن «کاذبون» بهجای فعل ماضی، دلیل بر استمرار و ادامه دروغگویی آنان
است. به این ترتیب خداوند با شدیدترین وجهی سوگندهای غلیظ و شدید آنان را تکذیب میکند».
پینوشت:
منابع و مآخذ:
تفسیر نمونه، جلد 8، ص 1342
سیره ابن هشام، ج 2، ص 530
بحارالانوار، ج 20، ص 253