فائقه بزاز
فرقی نمیکند صحت داشته باشد یا از بیخ و بُن، بیاساس باشد. اثباتش با هر جان کندنی محال است حتی اگر چندین سند و مدرک برای اثباتش بیاوری با مقاومت روبرو میشوی. در عصر حاضر مردم به شرایطی گرفتار آمدهاند که فقط دو حالت دارند. یا هر خبری را بیچون و چرا میپذیرند یا محال است خبر موثقی را بپذیرند! بنیان این پدیده جدید را هم همین شبکههای اجتماعی؛ لعنتاللهعلیها گذاشتند. در کنار تمام کارآیی و موهبتهای باور نکردنی که در اختیار بشریت قرار دادند تا در نیم نگاهی با سرعتی اعجازآفرین پیامهای فوری از جایی به دورترین نقاط دنیا منتقل شوند اما زمینه شومی را هم برای سواد مصنوعی و دامن زدن به نادانی فراهم آوردند.
در خبری آمده بود؛ روزانه فقط در تلگرام بیش از ۳ میلیون مطلب منتشر میشود. در ساعت ۴ صبح که میزان مطالب منتشر شده به کمترین مقدار خود میرسد نیز ۲۵ هزار مطلب نشر مییابد. این میزان تولید محتوا در شبکههای مختلف اجتماعی در طول تاریخ بینظیر و فوقالعاده است و منجر به پدیده جالبی شده: «همه ما» راجع به «همه چیز» میدانیم اما با ويژگیهایی خاص.
همین موضع هم باعث شده هر وقت هر کسی از هر چیزی سخن میگوید ما وانمودمیکنیم که درباره آن میدانیم. هر موقع هم که بخواهیم مطلب جدیدی را با هیجان مطرح کنیم با نگاه سرد مخاطب مواجه میشویم یعنی که خبر داغ نیست! این روزها کمتر کسی با موشکافی اخبار را دنبال میکند و کمتر کسی دنبال منبع اصلی یک خبر میگردد. انگار فقط هیجان و شوک خبر است که برای مخاطب اقناعکننده است و صحت و سقم آن برایش اهمیتی ندارد. همین اتفاق بستری فراهم آورده تا به شکلی خطرناک به نوعی کپیبرداری از دانایی نزدیک میشویم، که در واقع الگوی جدید نادانی است. ما با سواد مصنوعی روبرو هستیم. سواد مصنوعی: نظرات ما از پرسهزدن در شبکههای اجتماعی سرچشمه میگیرند، نه مطالعه کتابها! این کپیبرداری از دانایی، در واقع الگوی جدید نادانی است.
اگرچه که برچیدن بساط تلگرام اتفاق خجستهای است تا پیامرسانهای داخلی پر و بالی بگیرند و پول مردم به جیب دشمن سرازیر نشود اما فقدان منابع دقیق مشکل اصلی نیست، تلگرام یا هر پیامرسان دیگری که جایش را بگیرد، مدرکگرایی بدون پشتوانه علمی و تخصصی، قهر کردن با مطالعه، تمام آن موضوعاتی است که دست به دست هم دادهاند تا نادانی ما را بپروراند و زیر سایه این خدایان شوم و رنگارنگ فرقهگرایی، ابتذال، ظلم، تزویر طلوع کنند.
همه چیزدانها وقتی باورپذیر میشوند که من و شما از آنها استقبال کنیم و تا زمانیکه ذائقه فرهنگی ما خوراکهای فکری استقبال کند عرصه برای جولانشان فراهم خواهد بود. فرهنگ را باید تغییر داد.