کد خبر: ۱۵۱۳
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۰:۱۸
پپ
صفحه نخست » مشاوره

زهرا کیایی

خطاهای فکری و رفتاری که موجب آسیب‌های جدی و در نهایت ابتلا به بیماری‌های روان در هر فردی می‌شود اغلب آشکار نیستند؛ بلکه برای یافتن این خطاها در لایه‌های ذهن و دل، گاه نیازمند سال‌ها تفکر و مطالعه و مشاوره هستیم. خطاهای ما پس از گذر سال‌ها تبدیل به عادات و شخصیت ما شده است و از این‌رو علی‌رغم آن‌که عامل بسیاری از ناکامی‌های ما و شکست‌های فردی و اجتماعی‌مان است همچنان به ایفای نقش ویران‌گر خود ادامه می‌دهد چون ناشناس و ناپیداست! همه افراد در زندگی‌شان شرایط متعددی را سراغ دارند که خود را در مخمصه یک مشکل گرفتار می‌بینند و علی‌رغم انجام راه‌های متعدد در حل آن درمانده‌اند! مشکلاتی همچون ارتباط با همسر، ارتباط با فرزند نوجوان یا جوان، شکست‌های متعدد مالی، شغلی یا تحصیلی و اجتماعی و در همه این موارد خود را قربانی شرایطی می‌یابند که آنان را احاطه کرد و بر اقبال بد خود در همراهی و هم‌نشینی با همسر و فرزندان و فلان قوم و خویش یا دوست و رئیس نفرین می‌فرستند! حال آن‌ که آنچه را که نفرین تصور کرده‌اند نعمت؛ و چیزی را که تهدید می‌دانند فرصتی بد ظاهر اما کارآمد است!

آینه‌های نمونه!

صحنه‌ای که در بگومگوهای مکرر با همسرتان تکرار می‌شود! از کوره در می‌روید و خشم درونتان فوران می‌کند، او را فردی خودخواه تصور می‌کنید که در درک خواسته‌ها و نیازهای شما ناتوان است. بارها به ناامیدی رسیده‌اید و در اوج آن بر بخت خود نفرین فرستاده‌اید یا در خلوت خویش اندیشیده‌اید که اگر با فرد دیگری ازدواج کرده بودید هم اکنون چه شرایط بهتری را سپری می‌کردید! برخی در غلبه این شرایط و تکرار این افکار، به جدایی می‌اندیشند و برخی به انجام آن اقدام می‌کنند.

تصویری دیگر را به خاطر بیاورید از جدال‌های مکرر با نوجوان یا جوانتان! با خود می‌گویید نافرمان و گستاخ است، شاید بارها به خود گفته باشید که «حیف باشد آن زحماتی که من به پایت کشیده‌ام!» هر چند پس از گذشت اندک زمانی از این فکر یا گفته خودتان پشیمان شده باشید اما این شرایط در کنار نگرانی‌های مکررتان نسبت به رفتارهای او بارها رخ داده است و برای یافتن راه‌حل آن بسیار شکایت کرده‌اید و پرسیده‌اید!

هیچکس همانند خواهر یا برادرتان قادر نبوده است تا این میزان شما را به عصبیت و خشم برساند! و احساس درماندگی کنید! اختلافات‌تان تمامی ندارد! و دعواهایتان! گویی بالا رفتن سن تنها نوع آن را تغییر داده اما از تعداد و شدت آن‌ها نکاسته! با والدین‌تان هم به همین ترتیب و نمی‌دانید چه باید بکنید تا رابطه‌ای مثبت با والدین‌تان داشته باشید و از آن‌ها کناره نگیرید!

تمامی مواردی که در بالا گفته شد کم و بیش در زندگی همگان رخ می‌دهد و افراد را به خستگی می‌کشاند! نوجوانان و جوانان از والدینشان شکایت می‌کنند و والدین از فرزندانشان! زنان از همسرانشان و مردان از زنان‌شان! و همه این‌ها سبب می‌شود تا افراد در بیرون از خانه به دنبال دوستی بگردند که در تمامی ابعاد و شرایط متناسب با خواسته آن‌ها باشد! چراکه اگرچه انتخاب والدین یا خواهران و برادران به دست ما نبوده یا اگر همسری را به عنوان همراه همیشگی‌مان انتخاب کرده‌ایم به این راحتی قابل تعویض نیست اما انتخاب دوستان امری است انتخابی و آزاد که برخلاف قوانین خانواده قابل تعویض و تغییر است!

تصویر ناراستی‌های خود

فردی با تنی بیمار و رنجور یا آسیب دیده یک حادثه یا تصادف را تصور کنید که نزد شما می‌آید و شروع به توصیف بیماری‌ها و دردهای جسمانی خود می‌کند! او به شما گزارش می‌دهد که مدت‌هاست که دست او یا زانوانش درد می‌کند و متورم شده! یا قلبش بیمار است و دچار درد و ناراحتی است؛ شما به شیوه خودتان او را معاینه می‌کنید و می‌گویید به من نشان بده ببینم دقیقا کجای دست یا پای تو درد می‌کند و منطقه آدرس داده شده را با دستان‌تان می‌فشارید؛ آن‌گاه دقیقا زمانی که شما انگشتتان را بر منطقه بیمار یا زخم خورده فرد می‌گذارید فریاد او بلند می‌شود! درست است! این همان منطقه آسیب‌دیده است.

دردهای روح و روان نیز بر همین اصل است و فردی را که از مشکلات خود ناله می‌کند همان انسان رنجوری تصور کنید که از بیماری‌های تن خود شکایت داشت! مشکلات شخصی و خانوادگی افراد برخلاف ظاهر پرپیچ و خمش؛ همان گزارش ضعف‌ها و دردهای روانی خود ماست! کسی که از دعواهای مکرر خود با همسرش می‌گوید در حال گزارش نقطه ضعف شخصیتی و روانی خود است که در ارتباط با همسرش هویدا شده! به واقع روابط دورادور دوستانه و اجتماعی در اغلب موارد فرصت آن را نمی‌یابد که اندام آسیب دیده روان افراد را لمس کند تا فریادش بلند شود بلکه همواره در روابط نزدیک خانوادگی است که افراد قادر خواهند بود نقاط ضعف روان و شخصیت یکدیگر را کشف کنند و با لمس آن‌ها ؛ داد یکدیگر را در بیاورند! فرزندان شما به خوبی خواهند توانست منطقه بیمار و آسیب‌دیده شخصیت و روان شما را بیابند و بارها و بارها آن را بفشارند تا گاه خواسته‌هایشان را از طریق آن محقق کنند! یا آنکه ناخواسته دست به آن بزنند! و خواهران و برادران شما نیز به همین ترتیب!

در تعریفی روشن‌تر، شکایات ما گزارش دردهای روانی خود ماست که توسط نزدیکانمان کشف شده است و تنها آن‌ها هستند که می‌توانند به کشف آن بپردازند! در برابر هر تهدید یا مشکلی که در زندگی‌تان دچار ترس، سرگردانی، غم، خشم یا هر هیجان آسیب‌رسان دیگر شده‌اید، آن تهدید بر نقطه ضعف روانی شما انگشت گذارده و فرصتی برای خودشناسی و اصلاح را به شما هدیه کرده است!

به این ترتیب برخلاف توصیفی که افراد از مشکلات زندگیشان می‌کنند و از ناراستی‌ها می‌نالند باید گفت البته آن ناراستی‌ها از آن خودشان است و نه دیگران!

فرار از تصویر خود

به این ترتیب اقداماتی که برای فرار از روابط آسیب‌زای خانوادگی خود می‌کنیم؛ فرار از ناهنجاری‌های آدم‌هایی نیست که با آن‌ها زندگی می‌کنیم بلکه برعکس فراری است از تصویر ناراستی‌ها و نابهنجاری‌های خودمان! این نکته را تذکر می‌دهم که توصیفات فوق راجع به انسان‌هایی است که در زندگی خود و در مواجهه با مشکلات با «درماندگی» و «فرار» مواجه می‌شوند و تا زمانی که ما می‌توانیم با تسلط روانی به دنبال بهترین و عقلانی‌ترین راه‌حل‌ها بگردیم و آن را بیابیم ـ هرچند این فرآیند زمان زیادی را از ما بگیرد و سال‌ها به طول بینجامد ـ در حال فرار نیستیم بلکه در حال مواجهه با تصویری هستیم که در آینه روابط‌مان مشاهده کرده‌ایم و البته این بهترین نوع مواجهه است.

خودشکن آیینه شکستن خطاست!

احساس درماندگی و شکایت و فرار روانی از مشکلات زندگی خانوادگی که با رفتارهای متنوعی چون کمتر به خانه آمدن، یا دوری گزیدن از اعضای خانواده با کمتر صحبت کردن با آن‌ها یا پناه بردن به گوشی‌های موبایل و شبکه‌های اجتماعی یا مشغول کردن خود با دوستان در محیط اجتماعی یا با کار زیاد از حد در محیط‌های شغلی خود را نشان می‌دهد یا آن که با شرکت در مهمانی‌هایی که بیشتر دوست داریم و در برخی موارد در میان جوانان پناه بردن به قرص‌ها و مواد نشاط‌زا و از این‌گونه موارد نمونه‌های بارزی از رفتاری است که در این مقال آن را با «فرار روانی» یا «شکستن آیینه‌ها» توصیف کردیم! اعضای نزدیک زندگی ما که تنها در خانه و خانواده حضور دارند، آینه‌های ضعف‌های شخصیت ما هستند و شیوه برخورد صحیح با آن‌ها مواجهه با شرایط و یافتن راه‌حلی است که آسیب‌های درونمان را در کنترل ما در می‌آورد! به عنوان مثال باید راهی را پیدا کنیم که آنچه را که همیشه در رفتار همسرمان ما را به ستوه در می‌آورد دیگر خشمگین‌مان نکند تا در پناه عقلانیت بتوانیم راه‌حل درست را پیدا کنیم و نه بر اثر تجمیع هیجانات خشم و نفرت بر شدت آسیب خود و روابطمان بیفزاییم و مدام از رفتارهای نادرست فرد مقابل شکوه کنیم! شکایت مدام از اعضای خانواده و تلاش برای کنار گذاردن آنان دقیقا رفتار آیینه‌شکنانه‌ای است که در اغلب موارد حتی در صورت موفقیت در تغییر اعضای خانواده یا همسر، دامن‌گیر روابط نزدیک بعدی شما و آیینه‌های آتی نیز خواهد شد و بدون آن که اطلاع داشته باشید نقطه ضعف شخصیتی و روانیتان مسئول بسیاری از آسیب‌های محیط‌های اجتماعی، شغلی و تحصیلی شما است!

به واقع انتخاب دوستان توسط خودمان صورت می‌گیرد و ما افرادی را به عنوان دوست انتخاب می‌کنیم که در ارتباطمان با آن‌ها بیشترین آرامش را داریم؛ هرچند با این افراد نیز اختلافات و تفاوت‌های جدی داریم که از آن‌ها تنها زمانی آگاه خواهیم شد که در یک خانه همچون یک خانواده باشیم نه در روابط دوستانه! در حالی که رشد و اصلاح ضعف‌های شخصیتی و بیماری‌های پنهان روانی ما تنها در سایه تفاوت‌ها و اختلافات یا به عبارتی ناآرامی‌ها خود را نمایان می‌کند! و هر انسان دیگری به جای افراد موجود در خانواده شما اگر بیایند باز هم ضعف‌ها و اختلافات موجود داستان‌های گذشته را برایتان تکرار خواهد کرد! آنچه می‌تواند این دور باطل را بشکند و افرادی که به دلیل مرگ یا طلاق این امر را تجربه کرده‌اند به آن آگاهند؛ تغییرات شخصیتی خودمان است! یعنی اصلاح ضعف‌های روان خود به معنای خودشکنی و نه آیینه‌شکنی! یادمان نرود که روابط گوناگون ما از نوع فردی و خانوادگیش، آیینه شخصیت ماست و چهره واقعی‌مان را به ما می‌نمایاند!

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: