مریم سیادت
در حال پیادهروی در یكی از خیابانهای مسكونی ونكوور بودم كه یك پسر حدود ١٧ـ ١٨ ساله با لباس رسمی جلوی من رو گرفت و شروع كرد به معرفی خودش كه از فلان گروه فعال مذهبی وابسته به كلیسایی كه در همان خیابان قرار داشت هست و نشان كلیسا را هم به عنوان مثلا كارت شناسایی به من نشان داد و پرسید: در رابطه با گروه ما چیزی شنیدی؟ گفتم: نه و او توضیحاتی در رابطه با گروهشان و كارهایی كه انجام میدادند داد و بعد بدون مقدمه پرسید آیا به خدا اعتقاد داری؟ گفتم: بله و مسلمانم . او هم گفت: بسیار عالی و خداحافظی كرد.
كار اصلی این جوانها تبلیغ است . آنها در خیابانها با افراد مختلف به خصوص جوانها به بحث میپردازند و مردم را به خداپرستی و سپس به مسیحیت دعوت میکنند. حتی در مركز شهر و جاهای شلوغ نظیر ایستگاههای مترو میایستند و كتاب انجیل به زبانهای مختلف، حتی فارسی را به صورت رایگان به مردم میدهند.
برایم خیلی جالب بود چون كلیساهایی كه در ونكوور میشناختم معمولا در روزهای یكشنبه بسیار خلوت بودند.اما درسفری که به آمریکا داشتم قضیه برعکس بود. در فنیكس آریزونا واقعا با چهره جدید مذهبی در امریكای شمالی روبرو شدم. دو كلیسا در مركز شهر دیدم که در روزهای یکشنبه به طرز عجیب غریبی شلوغ بودند و شلوغی جمعیت من رو واقعا یاد نماز جمعهها در ایران انداخت. از همه مهمتر حضور كودكان و جوانان بود كه در بخشهای مختلف كلیسا حضور داشتند و در حال مشاركت در انجام كارهای كلیسا بودند. از لحاظ ظاهری چیزی شبیه به حضور و فعالیت مردم خودمان در مساجد!
...