کد خبر: ۱۱۹۷
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۷
پپ
صفحه نخست » داستان دنباله دار


سیده مریم طیار

قسمت دوم

خلاصه قسمت قبل: فهیمه و شوهر مرحومش، سرایدار خانه‌ای بزرگ بودند و حالا که چند ماهی از فوت شوهر می‌گذرد، صاحبخانه جوابشان کرده و می‌خواهد یک سرایدار دیگر برای نگهداری از خانه بزرگش بیاورد. بیوه جوان که مادر دو فرزند خردسال هم هست، با فروش وسایل زندگی، پولی جور می‌کند برای اجاره یک زیرزمین که حتی حمام هم ندارد؛ ولی حتی آن زیرزمین محقر هم، اجاره رفته است. دوستش آمنه، مژده می‌دهد که زیرزمین مشابهی را برایش سراغ دارد و حالا ادامه ماجرا:

ـ به خدا فقط یه سقف می‌خوام که بالا سرم باشه.

این حرفی بود که فهیمه چمدان به دست و بچه به بغل، دم در خانه کوچک آمنه، به او زد. آمنه، گفت: «بیا تو، عزیزم. خدا بزرگه. درست می‌شه. گفتم که یه جایی رو برات سراغ دارم. نگران نباش.» و چمدان را از دست فهیمه گرفت و رفتند توی حیاط.

حیاط یک فضای کوچک بیست‌ متری بود و دور تا دور دیوارها، ظروف یک‌بارمصرف مشماپیچ‌ شده در بسته‌بندی‌های بزرگ، چیده شده بود؛ طوری که فقط یک راه باریک وجود داشت از پله‌های خانه تا دم در. فهیمه با تعجب به بسته‌ها نگاه کرد و پرسید: «اینا رو پس چرا این‌جا چیدین؟ مگه پایین جا نیست؟»

آمنه خندید و گفت: «طوری نیست. همین روزا، رفتنی‌ان. چیزی‌شون نمی‌شه.»

بعد باهم رفتند بالا و آمنه برایشان چای خوش‌طعم اصل شمال دم کرد و برای ایلیا و کوثر هم اسباب‌بازی آورد. با این‌که او و حبیب‌آقا، بچه‌ای نداشتند؛ ولی توی خانه‌شان، چندتایی اسباب‌بازی دخترانه و پسرانه نگه می‌داشتند برای بچه‌های مهمان‌ها.

فهیمه منتظر بود که آمنه از زیرزمینی که دیروز حرفش را زده بود، صحبتی بکند؛ ولی آمنه به جای آن، پرسید: «برای خرج و مخارجت فکری کردی؟»

...

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: