فاطمه اقوامی
با همه فصول زندگی فرق دارد و همه ما از زمانی که دست راست و چپمان را میشناسیم آرزوی رسیدنش را داریم... کلی نقشه برایش میکشیم و در دلمان میگوییم بگذار برسد فلان کار را میکنم، به فلان جایگاه میرسم و... بله، دقیقا منظورم روزگار جوانی است که در بیان قدر و قیمتش سخنها و درافشانیهای زیادی شده... حالا فکر کنید دقیقا در اوج این روزهای طلایی یک حادثه که به ظاهر تلخ است، اتفاق بیفتد. چه میکنید؟! بعضی از ما زندگی را میبوسیم و میگذاریم کنار و دور هر چه کار و فعالیت است خط میکشیم و زندگی را به کام خودمان و دیگران زهر میکنیم... اما هستند افرادی که زاویه دیدشان 180 درجه فرق میکند، نه تنها از آن حادثه یک غول بی شاخ و دم نمیسازند بلکه با نشاط و امیدی مضاعف به آینده مینگرند و تا میتوانند از باغ جوانیشان میوههای موفقیت میچینند... درست مثل «عشرت کردستانی» بانوی ورزشکار کرمانی که این هفته مهمان مجله ماست تا برایمان حرفهای شنیدنی بزند... بخوانید و لذت ببرید از وجود چنین بانوان موفقی در گوشه و کنار سرزمینمان...
روزهای کودکیتان چطور گذشت؟
من درشهر زیبای کرمان متولد شدم. ما هفت خواهر هستیم که دوران کودکیمان به بازی با هم میگذشت. بیشتر خالهبازی و بازیهای دخترانه میکردیم و خیلی شیطنتهایمان آزاردهنده نبود. در حیاط بزرگ خانه پدری باغچه داشتیم و یکی از تفریحات ما گل بازی و ساختن ظروف گلی بود. همیشه خلاقیت به خرج میدادیم و اسباببازیهایمان را با این گلها درست میکردیم.
مادرم به مراسمهای مذهبی خیلی علاقه داشتند و ما هم به تشویق ایشان حتما به این مراسمها میرفتیم. در دوره نواجوانی هم در کلاسهای مختلف آموزش قرآن، احکام و... که برگزار میشد شرکت میکردیم. این علاقه به معارف اسلامی از همان بچگی تحت تربیت و تشویقهای خانواده شکل گرفت و باعث شد من در رشته معارف و علوم اسلامی تا مقطع لیسانس ادامه تحصیل دهم.
شغل مورد علاقه آن روزهای شما چه بود؟
تحت تأثیر مهربانی معلم قرآن دوران بچگی، همیشه دوست داشتم معلم مخصوصا معلم قرآن شوم.
...