مقدمه:
اولش نگرانکننده نیست، با خودمان میگوییم: «با هم کنار میان» یا «دارن بازی میکنن» بعدتر که کار به جیغ بنفش، گاز گرفتن، هُل دادن و کتککاری رسید، دیگر دلمان شور میزند و مضطرب میشویم که ای بابا، این بچهها چرا مثل خروس جنگی مدام به جان هم میافتند و نچنچ میکنیم که پس کی قرار است اینها یاد بگیرند با هم کنار بیایند. فرقی هم نمیکند که دوتا بچه خودمان با هم درگیر شدهاند، یا با بچه فامیل و همسایه دچار دعوای سرسامآور شدهاند، مهم این است که باید بدانیم این شرایط نیاز به مدیریت دارد که گاهی بچهها خودشان از پساش برمیآیند و گاهی نیاز به پادرمیانی یک بزرگتر دارند. در اینجور مواقع چه باید کرد؟ آنقدر دخالت نکنیم که تا بالأخره کار به آسیب جسمی و روحی برسد؟ پادرمیانی کنیم و تقسیم تقصیر و مشخص کنیم حق با کی هست و با کی نیست؟ چه کنیم که فرزندانمان یاد بگیرند بیشتر با هم کنار بیایند و کمتر کارشان به دعوا و درگیری بکشد؟ در ادامه به این سؤالات پاسخ خواهیم داد.
واقعبین باشید
باید واقعبین باشید، حتی پیش از به دنیا آمدن کودکان، تصورتان از بچهها موجوداتی همیشه شاد و شنگول و همیشه در صلح و صفا نباشد. رابطه دو بچه تحت هیچ شرایطی در صلح جاودانه نخواهد بود. اگر شما تمام تلاشتان را هم برای برقراری آرامش در خانه کرده باشید، باز هم اختلاف سلیقه، خشم و حتی نفرت در رابطههای خواهر و برادری دیده میشود. پس، پیش از به دنیا آمدن فرزند دوم، آمادگی بروز اینگونه دعواها را داشته باشید تا بتوانید از پس مدیریت کردن اوضاع برآیید و درمانده و مضطرب نشود و احساس گناه نکنید که وای چقدر بد تربیتشان کردهام. بچهها بر سر موضوعات پیشپا افتاده هم با هم درگیر میشوند، اما چند ساعت بعد مثل عاشق و معشوق قربان صدقه هم میروند و بدون هم غذا نمیخورند و اگر به آن یکی بگویید بالای چشمت ابرو، این یکی مثل باران بهار گریه میکند. در میان بچهها این اتفاقات طبیعی است.
...