کد خبر: ۹۷۹
تاریخ انتشار: ۰۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۷
پپ
صفحه نخست » کاشانه


یاسمن رضوی

روزانه آدم‌های زیادی می‌میرند. همان‌قدر که با زندگی عجین و مونیسم، مرگ هم در کنارمان دارد به حیاتش ادامه می‌دهد. نزدیک، قابل درک و ناگزیر. آدم‌ها می‌میرند و خانواده‌هایی دارند. همسر، فرزند، پدر و مادر! خانواده‌هایی که می‌مانند و چاره‌ای جز پذیرش و کنار آمدن با مرگ و فقدان عزیزشان ندارند. مرگ نزدیک است، فقدان و از دست دادن برای همه ما به یک اندازه محتمل است. باید به آن فکر کنیم، نه آنقدر زیاد و طولانی که به ورطه منفی بافی و افسردگی بیفتیم، هدف‌دار و به اندازه، که اگر برایمان پیش آمد بدانیم چطور خود و فرزندانمان را از این وضعیت بحرانی سالم و با کمترین آسیب روحی، عبور دهیم.

کودکان معمولا با مفهوم مرگ و از دست دادن بیگانه‌اند. البته نباید ناگفته بگذاریم که این تنها مرگ نیست که کودک را با مسأله «فقدان» روبرو می‌کند، مهاجرت، طلاق و... نیز کودکان را ناگزیر به دست و پنجه نرم کردن با جای خالی عزیزانشان می‌کند. اما در این شرایط چه باید کرد؟ در فرهنگ ما موضع‌گیری در قبال مرگ، چندان صحیح نیست. ما به کودکان دروغ می‌گویم: «بابا رفته مسافرت» یا آن را انکار میکنیم و آنقدر به سکوت می‌گذرانیم تا خودش روزی متوجه بشود جریان نیست. در ادامه راهکارهایی برای رویارویی کودک با فقدان را برمی‌شمریم.

رفته سفر

پرکاربردترین دروغ به کودکانی که پدر یا مادرشان را از دست داده اند همین جمله است؛ «رفته سفر»! چرا نباید این جمله را با کودک بگوییم؟ چون سفر احتمال بازگشت دارد و کودک این را می‌داند و همیشه چشم انتظار کسی که قرار نیست بیاید، می‌ماند. این چشم انتظاری تا همیشه در ذهن، رویا و ایده‌آل‌های او اثرگذار است. علاوه بر این شما با گفتن یک دروغ به زعم خودتان مصلحتی مجبورید همیشه نقش بازی کرده و حقیقت ماجرا را انکار کنید. کودک بالأخره بزرگ می‌شود و واقعیت را می‌فهمد، آن وقت است که اعتمادش را نسبت به شما از دست می‌دهد.

...

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: