محمود سلطانی
بازي مهمترين نقش را در رشد كودك دارد. اين مطالب براي همه كساني كه كودك يا نوجوان دارند يا فرزند بزرگ دارند و حتي كساني كه ازدواج نكردهاند و كودك ندارند ، جالب خواهد بود. چون ما در زندگيمان هيچ كاري نمیكنيم جز بازي. تمام زندگي انسان از تولد تا مرگ ، فقط يك بازي است. پرورش كودك بخشي از اين بازي است. اگر بازي را بلد نباشيم و صحيح بازي نكنيم، آسيب میبينيم.
ما با دو نگاه به بازي مواجه هستيم: نگاه سنتي و نگاه مدرن
در دوره سنتي بازي و زندگي دقيقا يكي بوده و فقط كلمهاش را بد میدانستند. در دوره مدرن بازي را از زندگي جدا و آن را تبديل به يك پديده صنعتي كردند. اساس فرهنگ مدرن بر نگاه جزيينگر و خرد كردن مسائل است؛ اما نگاه سنتي نگاه كلينگر است. بحث خوب و بد كردن سنتي و مدرن نيست بلكه منظور ترسيم شكل و خصوصيات هر دو است.
در زندگي مدرن بازي از زندگي و وسايل بازي از وسايل زندگي جدا و تبديل به صنعت اسباب بازي شد. از اسباب بازي سوءاستفاده شد، الان هم میشود. بازي پايه و اساس شخصيت كودك را میسازد؛ بنابر اين اگر سيستمی بخواهد در انسانها تغيير ايجاد كند، میتواند با سرمايه گذاري روي بازي و اسباب بازي بچههاي آن محيط در فرهنگ آينده آن محيط دخل و تصرف كند.ما با بازي و در بازيها شخصيت كودك را میسازيم؛ اگر در آن دقت نكنيم ممكن است شخصيت مطلوبي براي كودك حاصل نشود.
در دوره مدرن بازيها تفكيك شدند مثل بازيهاي حسي، حركتي، خلاق، ادراكي، ميداني و... در نگاه هوش متعادل ما فقط «بازی» داريم و معتقديم همه بازيها روي همه جنبههاي رشد كودك مؤثر است. فقط كافي است كه ما فضاي بازي را براي كودكان فراهم كنيم. در دنياي مدرن به رشد اهميت داده شد و از بازي هم استفاده شد ولي نه براي رشد متعادل بلكه فقط براي يك بخشي از ذهن انسانها. چون رشد ذهني و حركت هميشه وجود دارد و هيچ زماني متوقف نمیشود بنابر اين ذهن منفعل به جاي حركت رو به بالا، دائم دور خودش میچرخد و مدام بزرگ میشود و ورم میكند مثل پشمك كه میچرخد و میچرخد و بزرگ میشود. ذهن منفعل فربه میشود و ذهن فربه توليد ندارد، فقط تكرار میكند.
...