فاطمه اقوامی
شاید شما هم بارها شنیده باشید که میگویند دنیا را سفید و سیاه نبینید... به درست یا غلط بودن این جمله کار ندارم اما من به واسطه مهمان این هفته مجلهمان با دنیای سیاه و سفیدی آشنا شدم که پر از زیبایی و جذابیت است... رنگی در آن نیست اما زیبایی همه رنگها را در خود جا داده است... دلتان میخواهد ساعتها دست زیر چانه بگذارید و بر نقوش بی رنگ این دنیا چشم بدوزید... نقوشی که حسی ناب و بی نظیر در پس آن پنهان شده... حسی که زلفش به یک باور و عقیده محکم و راسخ گره خورده است...
بگذارید هر چه زودتر شما را با «سمانه سادات امیرحسینی» بانوی جوان هنرمندی آشنا کنم که هنرش را به خدمت گرفته تا عقیده و باوری را به تصویر بکشد... او با قلم توانای خود چهرههای شهدای مدافع حرم را با هنر سیاهقلم به تصویر کشیده است که به دلیل شفافیت و رعایت جزئیات در نگاه اول ممکن است آنها را با طرحهای دیجیتالی اشتباه بگیرید.
این نقاش جوان و چیرهدست حرفهای خواندنی دارد که مطمئنا از آن خواندنش لذت خواهید برد.
برای این که بتوانم رشته گرافیک بخوانم حتی غش و ضعف هم کردم
از بچگی خیلی علاقه شدید به نقاشی داشتم و فوقالعاده با آن انس داشتم. یادم میآید در کلاسهای مهدکودک همه بچهها روی کاغذ نقاشی میکشیدند و من اینقدر پیشرفت داشتم که در بخش جداگانه روی تابلو کار میکردم. این تابلوها را پدرم و مادرم روی دیوار میزدند و هر کس میآمد میگفتند اینها را دختر ما کشیده و این خیلی مرا تشویق میکرد و به من شوق و انگیزه میداد.
این خاطره را خودم یادم نمیآید ولی همه میگویند من برای این که بتوانم وارد هنرستان شوم و رشته گرافیک بخوانم حتی غش و ضعف هم کردم.
بعد اتمام دوره هنرستان وارد رشته گرافیک شدم اما بعد دانشگاه کمی مسیرم تغییر کرد و به سمت نقاشی رفتم.
نقاشی یک موجودی است که خیلی دوستش دارم
در کودکی که همه بچهها دوست دارند دکتر شوند یا معلم شوند. من هم از همان دوران هیچوقت به عنوان شغل به نقاشی نگاه نمیکردم. الان هم همینطور است. اصلا به عنوان شغل و کسب درآمد به آن نگاه نمیکنم. بلکه یک علاقه است. اگر بخواهم تجسمی بگویم نقاشی یک موجودی است که خیلی دوستش دارم. اگر با کسی که رابطهای با رنگ ندارد در مورد نقاشی صحبت کنم، فکر میکند واقعا درباره یک موجود زنده حرف میزنم.
...