فائقه بزاز
گاهی به محض بیدار شدن از خواب موضوعی به ذهنتان میپرد.
همان موضوعی که تاثیرش را روی شما گذاشته یا فکرتان را مشغول کرده است و میان حجم
زیادی از مشغولیاتی که دارید در صدر آنها قرار دارد. حتی همین دلمشغولی و دغدغه
فکری برای شناخت بیشتر
خودمان هم لازم است.
بیتفاوتی به یک موضوع، نشان میدهد آن موضوع برایمان اصلا اهمیتی ندارد. در کل میشود
گفت امر «توجه» از ریزه کاریهایی است که دین و اخلاق رویش تاکید دارند. همان
لطافتی که کمتر به قلاب فهم دیگران میافتد.
بنابراین شناخت و ارزیابی عیار وجودیمان وقتی است که بفهمیم بیشترین
و عمیقترین توجه ما به چه تعلق میگیرد، و شاید مهمتر اینکه ما اصلا به چه
چیزهایی توجه نمیکنیم. توجه نکردن به یک موضوع، گاهی نشان از نداشتن قابلیت توجه
دارد. افرادی هستند که توجه و مشغولیتی در روابط محبتآمیز انسانی ندارند. چنین
کسانی رفته رفته قابلیت توجه به روابط عاطفی انسانی را از دست میدهند.
مثلا
نگرانی این که مبادا بوی ماهی سرخشده آشپزخانه ما شامه یکی از همسایهها را
نوازش دهد و او دسترسی به ماهی یا توانایی خریدن آن را نداشته باشد از همین ریزفهمهاست.
یا وقتی نماز میخوانیم و برای تمام کاسبهای محل یا همه معلمانی که حق بزرگی بر گردنمان دارند دعا میکنیم یا کمک کردن به خانمیکه با دستهایی پر از خرید سر راهمان قرار گرفته یا اینکه موقع پارک کردن ماشینمان حواسمان هست دیگران برای عبور و مرور آزار و اذیت نشوند، از همین نوع فهمیدنهای ظریف ستایش شده است.
میشود آن روی قضیه را هم در نظر گرفت. مثلا مدتی کتاب بیشعوری مد شده بود و همه به هم خواندنش را پیشنهاد میدادند. گاهی هم به عنوان توهین از آن استفاده میکردندو وقتی کسی ماشینش را جای بدی پارک کرده بود این کتاب را به عنوان هدیهای توهینآمیز زیر برف پاک کن میگذاشتند. اما محترمانهتر هم میشود با فهم لطیف افراد بیتوجه را متوجه کرد. مثلا کسی کاغذی به شیشه خودرویی گذاشته بود که رویش نوشته شده بود:«من یک معما دارم که نتونستم حل کنم، اینکه چطوری میتونم وارد خانه خود شوم، وقتی خودروی شما اینجاست؟!»
یکی از موضوعات مهم
سبک زندگی «توجه» است. توجه به امورات ریز زندگی زیر سایه رعایت موضوعات مهم و
بزرگ.
اگرچه ترديدي نيست كه دانايي بيشتر به انسان كمك ميكند هم باشعورتر باشد و هم فهيمتر. درواقع لزوما، فرد
تحصیلکرده یا با اطلاعات بالا انسان فهيمتر و باشعورتری نیست.
باور داشته باشيم اطلاعات انباشته شده در ذهن ما نشان دهنده فهم بیشتر نیست بلكه من زماني فهيمتر تلقي ميشوم كه خواه بر اساس هوش ذاتي يا به دليل تمرين بتوانم رابطه بهتر و دقيقتري ميان اطلاعاتم و احساسم ارتباطی موثر برقرار كنم . وقتی همه این مدل ریزفهمهای جذابی از زندگی داشته باشند دنیا گلستان میشود.