کد خبر: ۶۵۲۲
تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۹
پپ
صفحه نخست » ایوان هنر

افشین علیار

در شبکه نمایش خانگی سریال ضعیف کم ساخته نشده است اما به نظر می‌رسد میدان سرخ ضعیف‌ترین سریالی است که در این شبکه عرضه شده است. پس از گذشت چهار قسمت از میدان سرخ هنوز نمی‌شود شخصیت‌های کلیدی سریال را شناخت یا مناسبات و موقعیت‌هایی که در این چهار قسمت نشان داده شده باور کرد. ابراهیم ابراهیمیان علاقه شدیدی به موقعیت‌های گانگستری و جنایی داشته، اما تمامی موقعیت‌ها در حد کلمه باقی مانده و عنصری به نام اتفاق و نیروی محرکه در درام نه دیده و نه احساس می‌شود. معمولا مرسوم است که تا قسمت چهارم یک سریال شخصیت‌ها و موقعیت‌ها و کشمکش‌های درام برای مخاطب مشخص شود اما میدان سرخ به دلیل نداشتن فیلمنامه استاندارد و کیفیت پایین قادر به جلو رفتن نیست. کارگردان در همان قسمت اول اشتیاق فراوانی به ایجاد بحران و رخداد‌های گانگستری دارد که این باعث می‌شود نتواند بستر مناسبی برای خط روایی ترسیم کند؛ اتفاقی که در قسمت اول رخ می‌دهد توجیه مناسبی ندارد و حتی تا قسمت چهارم خط روایی آنقدر گنگ است که نمی‌دانیم پاپ و عبد و تورج دنبال چه چیزی هستند و کارشان چیست، این عدم‌شناسایی به دلیل سطحی بودن فیلمنامه‌ای است که انگار نوشته نشده و آنچه تصویر شده بر اساس تخیل ذهنی کارگردان بوده است. وقتی علت و معلولی وجود نداشته باشد، زمانی که آدم‌های سریال به شخصیت مستقل تبدیل نشوند، چگونه می‌توانیم با سریال جلو برویم؟ کارگردان واژه اختلاس یا پول کثیف را فقط شنیده است و نمی‌توانسته از آن‌ها استفاده بکند. به یاد بیاورید موقعیت‌های پیش آمده در سریال تا چه حد گل‌درشت و تصنعی است. شیدا جنازه شوهرش را کف استخر پیدا می‌کند، ری‌اکشن او چیست؟ هیچی، یعنی آنقدر انتقال حسی مابین اتفاق و کاراکتر ضعیف است که مخاطب خنده‌اش می‌گیرد. در ادامه به یاد بیاورید در چه موقعیت هالیوودی شیدا را به بیابان می‌برند تا دخترش را به گروگان بگیرند! چگونه چنین موقعیتی به این اندازه کلیشه‌ای در فیلمنامه نوشته و اجرا شده و کسی به آن اعتراض نکرده! دختر نوجوان را گروگان می‌گیرند و در ادامه واکنش تصنعی شیدا را می‌بینیم. سه تبهکار در سریال وجود دارد که اساسا شکل به وجود آمده آن‌ها بیشتر خنده‌آور است تا خلافکار، یعنی چگونه می‌شود فرخ نژاد و داخ و مصفا سه ضلع یک باند تبهکاری باشند؟ هیچ کدام از آن‌ها توانایی چنین کاراکتری را ندارند، به طوری که حتی فیزیک بدنی و دیالوگی آن‌ها طوری نیست که بتوانیم باورشان کنیم، حتی مناسبات خانوادگی‌شان هم نتوانسته آن‌ها را به شخصیت تبدیل کند، همه چیز به سطحی‌ترین موقعیت‌های پیش آمده تبدیل شده است، مثلا تورج الماسی که دزدیده شده را به همسرش کادو می‌دهد که این کار ابله بودن یک کاراکتر تبهکار را نشان می‌دهد، حتی لوکیشنی که این سه تا در آنجا معلوم نیست چه کاری انجام می‌دهند از فیلم‌های هالیوودی کپی شده، هکر‌ها هم شبیه‌سازی شده‌اند و این نشان می‌دهد کارگردان تا چه اندازه تحت تأثیر سریال و فیلم‌های هالیوودی اینچنینی بوده است. اینکه چرا رضا یزدانی خواننده باید بازیگر باشد و نقشش را تا این اندازه مصنوعی بازی کند، مشخص نیست. یزدانی حتی نمی‌تواند اکت و دیالوگ قابل قبولی داشته باشد، چنین به نظر می‌رسد که بازی او به سریال تحمیل شده است. ابراهیمیان در سینما چهار فیلم بلند سینمایی ساخته که البته آن‌ها هم موفق نبودند، اما او در میدان سرخ نتوانسته در اجرای سکانس‌ها و نما‌ها موفق باشد، به طوری که در بیشتر کات‌ها منطق روایی رعایت نشده و این یکی از چند ضعف سریال است. همانطور که گفته شد بیشتر موقعیت‌هایی که در میدان سرخ به‌وجود آمده کپی دست‌چندم است. میدان سرخ گرفتار تقلید‌هایی شده که ایرانیزه نیستند و حتی انتخاب بازیگر هم هیچ کمکی به کیفیت اثر نکرده و تمامی بازی‌ها دچار ضعفی غیرقابل باور است. به هر حال میدان سرخ اثری بلاتکلیف و سردرگم است که حتی در چهار قسمت نتوانسته مخاطبش را حفظ کند.

جوان‌آنلاین

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: