کد خبر: ۶۴۷۶
تاریخ انتشار: ۰۸ آبان ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۱
پپ
همه بلاهایی که منافقین بر سر زنان آوردند
صفحه نخست » زیرگذر تاریخ

عاطفه میرافضل

شعارها و مطالب نشریه‌هایشان می‌گفت که قرار است حقوق پایمال شده زنان توسط مردان را به آن‌ها برگردانده شود و نقش زنان را در دموکراسی و مسائل اجتماعی تعیین شود. شعارهایی که بزرگ بود و فریبنده برای آن روزهای اوایل انقلاب که جوان‌ها پر از شور و احساسات آرمان‌گرایانه بودند. اما مصیبت‌هایی که زنان در «سازمان مجاهدین خلق» کشیدند در کمتر گروه و فرقه‌ای اتفاق افتاده است. در این گزارش به نقل از مشرق، به تمام بلاها و شکنجه‌هایی که سازمان مجاهدین خلق به اسم مبارزه و آرمان‌خواهی در حدود پنجاه سال بر سر زنان سرباز خود آورده است پرداخته‌ایم. بلاهای و مصایبی که زنان را به عروسک خیمه‌شب‌بازی عده‌ای برای رسیدن به اهداف سیاسی و نظا‌می ‌تبدیل کرد.

سازمان مجاهدین تا سال ۱۳۴۸ یعنی تا ۴ سال بعد از اینکه توسط بچه‌های نهضت ملی ایجاد شد اصلا هیچ نیروی خانمی ‌در آن عضو نبود و یک سیستم کاملا مردانه داشت. این‌ها نیروهایی بودند که از نهضت آزادی منشعب شده بودند و در ابتدا اسم خاصی نداشتند و با اسم «بچه‌های نهضت ملی» شناخته می‌شدند.

بعدها وقتی «چریک‌های فدایی» که عقاید چپ مارکسیستی داشتند برای خود اسم‌سازمانی «چریک‌های فدایی خلق» را انتخاب کردند، «بچه‌های نهضت ملی» احساس کردند که از این جریان عقب‌ افتاده‌اند و در ادامه، آن‌ها نام «سازمان مجاهدین خلق» را برای خودشان انتخاب کردند. در سال‌های اولیه تأسیس گروه، همه اعضا اعتقاد داشتند که زن اصلا نمی‌تواند در جریان مبارزات باشد. تا اینکه «ساواک» طرحی برای مقابله با اقدامات مجاهدین خلق تهیه کرد. در این طرح به همه املاکی‌های شهر دستور داده شد تا هر خانه‌ای به مرد مجرد اجاره می‌دهند، اطلاعات آن را در اختیار ساواک قرار بدهند. با این شرایط نیروهای مجاهدین خلق دیگر نمی‌توانستند خانه تیمی ‌اجاره کنند. اینجا بود که پای خانم‌ها هم به این گروه باز شد.

خانم‌های آشنا و وابسته اعضای مجاهدین، شروع به جذب زنان و دختران جوان کردند. بعدها کار جذب و عضوگیری بر عهده همین زنانی افتاد که در مراحل مختلف عضو سازمان شدند. بخش زیادی از این زنان جوان که در سن 19 ـ 20 سالگی قرار داشتند، از خانواده‌های مذهبی بودند. چون در آن زمان هنوز ظاهر سازمان مجاهدین، گروهی بود که مقید به احکام اسلا‌می‌است. درواقع زنان فقط برای پوشش‌دهی مردان و وانمود به این موضوع که همسر اعضای سازمان هستند، وارد سازمان مجاهدین خلق شدند.

ازدواج‌های سازمانی و اولین انحراف ایدئولوژیک

اما رویه جذب خانم‌ها در سازمان، کم‌کم موضوعی به اسم «ازدواج‌های سازمانی» را به وجود آورد. یعنی یک خانم مجبور بود چند وقت با عده‌ای آقا در یک‌ خانه تیمی ‌بماند و بعد به‌خاطر رعایت مسائل امنیتی سازمان، به خانه دیگری برود و با تعداد دیگری مرد زندگی کند. اغلب در این رفت‌وآمدها هم مسائل شرعی رعایت نمی‌شد. یعنی شرایطی به وجود آمده بود که حفظ اهداف و موجودیت سازمان از احکام اسلا‌می‌ مهم‌تر بود. این موضوع شاید اولین انحراف دینی سازمان مجاهدین یا همان تغییر ایدئولوژیک آن‌ها بود.

در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، جذب زنان در سازمان شدت گرفته بود. زنان کم‌کم از حالت پوششی خارج ‌شده بودند و به مسائل چریک شهری و اسلحه در دست گرفتن هم ورود کرده بودند. این مرحله‌ای بود که زنان کاملا در تفکر سازمان مجاهدین خلق ذوب شدند و البته مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. در این بستر فسادهای بزرگی رخ داد و خیلی از زنانی که با وعده‌های جهاد و مبارزه به سازمان مجاهدین پیوسته بودند دچار پوچی و افسردگی شدند و تعداد زیادی از آن‌ها هم خودکشی کردند. یک نمونه زنی بود که با نارنجکی که به‌عنوان تجهیزات در دستش بوده، خودش را در یک خرابه کشت.

شعارهای زنانه در نشریه مجاهد

در مقطع بعد از انقلاب، جریان زنان در سازمان مجاهدین خیلی عجیب‌وغریب می‌شود. زنان مسئولیت‌های سنگین‌تری می‌پذیرند و جریان‌های دانش‌آموزی، دانشجویی، کارگری یا حتی کادرهای مختلف پزشکی برای جذب افرادی از این اقشار به راه می‌افتد. در این مقطع خیل عظیمی ‌از جوانان دختر و پسر به آن‌ها می‌پیوندند. طوری که در اواخر دهه پنجاه سازمان مجاهدین خلق اعلام می‌کند که ما یک «ملیشیا» یا شاخه نظا‌می‌از جوانان دختر و پسر تشکیل داده‌ایم.

تبلیغات روانی سازمان مجاهدین خلق زیاد بود و به همین خاطر جوانان که سرشار از احساسات و هیجانات عدالت‌طلبی و آرمان‌خواهی بودند راحت جذب شعارهای سازمان می‌شدند. تا سال ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین در ایران چندین هزار نفر را به‌صورت رسمی ‌جذب کرده بود. چندین هزار نفر هم نیروی سمپات داشت. سازمان مجاهدین آن‌قدر دارایی داشت که بعضی کتاب‌هایش را به‌صورت رایگان بین مردم تقسیم می‌کرد. برخی دانشکده‌های دانشگاه تهران مثل دانشکده فنی در مصادره آن‌ها بود وآنجا هرروز تجمع‌های سیاسی در آن برگزار می‌شد.

پادگان‌هایی که به نام زنان نام‌گذاری شد

ابتدای انقلاب اوضاع سیاسی کمی ‌آشفته بود و آن‌هایی هم که متوجه ماهیت سازمان شده بودند و می‌دانستند که سازمان مجاهدین خلق در زیربنا کمونیست است و در روبنا هم التقاط فکری دارد آن‌قدر درگیر سامان بخشیدن به اوضاع اوایل انقلاب بودند که وقت نگذاشتند این موضوع را برای مردم و جامعه توضیح بدهند. سازمان هم از این فضا استفاده کرد و فضای تبلیغاتی را به نفع خودش در دست گرفت. سازمان مجاهدین سال ۱۳۴۴ اعلام موجودیت کرد و سال ۱۳۵۲ تقریبا تمام نیروهای آن در زندان بودند، پس در واقع اصلا در جامعه حضور نداشتند که بخواهند از عناصر انقلاب ۵۷ باشند. در سال‌های بعد از انقلاب عموم کارهای آن‌ها مثل مبارزات مسلحانه، هم مورد تأیید رهبر انقلاب نبود و حتی به مردم هم ضرر و زیان می‌رساندند.

این اوضاع تا تیرماه سال ۱۳۶۰ و عزل بنی‌صدر ادامه داشت. بعدازآن با بیانیه‌ای که سازمان منتشر و اعلام کرد که قصد مبارزه مسلحانه دارد، دیگر نتوانست همین ظاهر موجه را هم حفظ کند. کم‌کم منتخبین آن‌ها از طرف مردم پس‌زده شدند و بعد هم طبق آنچه از تاریخ می‌دانیم سازمان وارد فاز کشتار و ترور بیش از ۱۲ هزار از مردم عادی شد. مسئول بخش زیادی از این ترورها خانم‌های عضو سازمان بودند، چون کمتر قابل‌شناسایی بودند و می‌توانستند به‌عنوان نیروی پوششی عمل کنند و البته برخلاف شعارهایشان حتی به زنان و بچه‌های کم‌سن‌وسال هم رحم نمی‌کردند.

بعد از شروع جنگ هم در یک اقدام بسیار عجیب اعضای سازمان به عراق می‌روند و در پادگانی دورهم جمع می‌شوند که نام آن «اشرف» است. در این ایام سازمان هنوز هم شعارهای زنانه‌اش را دارد. «اشرف ربیعی» نام همسر اول مسعود رجوی است که در خانه تیمی ‌منطقه پاسداران تهران که در اختیار موسی خیابانی بود توسط نیروهای کمیته انقلاب کشته می‌شود.

طلاق‌های اجباری و بچه‌های بی‌سرپرست

در مقر اعضای سازمان مجاهدین در فرانسه اتفاق عجیب دیگری افتاد. یک ‌شب دفتردار «مسعود رجوی» یعنی «مریم قجر عضدانلو» به دستور رجوی از همسرش مهدی ابریشمچی جدا می‌شود و منهای رعایت مسائل شرعی به همسری مسعود رجوی در‌می‌آید! بعد از استفاده از زنان به‌عنوان پوشش خانه‌های تیمی ‌در دوران فعالیت مخفیانه سازمان، این کار دومین سنگ بنا و سرآغاز تغییر ایدئولوژیک مجاهدین خلق بود.

آن زمان عموما اعضای سازمان نفهمیدند که چه اتفاقی در حال وقوع است اما کمی ‌که جلوتر رفتند مسائل عجیب دیگری اتفاق افتاد. بعد از عملیات مرصاد، شکست منافقین و کشته شدن چهار الی پنج هزار نفر از اعضای سازمان، وقتی دو سه هزار نفر باقی‌مانده به‌صورت مجروح و خسته به مقر اشرف برگشتند، به دستور مسعود رجوی همگی در یک گردهمایی بسیار بزرگ جمع شدند. حرف‌های مسعود رجوی در این مراسم این بود که شمایی که در جنگ شکست خوردید، شکست شما ربطی به نقشه‌ها و تجهیزات ما، یا قدرت طرف مقابل نداشت. شما شکست خوردید چون فکرتان درگیر زن و بچه و خانواده بود و از اینکه بجنگید ترسیدید. پس باید همه زن و شوهرها از هم طلاق بگیرند و خالص در خدمت رهبر سازمان باشند، یا سازمان را ترک کنند. در این مراسم مسعود رجوی، مریم را برای اعضای سازمان مثال می‌زند و می‌گوید او برای اهداف سازمان یک‌شبه از شوهرش جدا شد و در خدمت رهبر سازمان قرار گرفت. یعنی حتی این اتفاق را هم به نفع اهداف خودشان جلوه می‌دادند.

تقریبا ۶۰ الی ۷۰ درصد اعضا که بازوی نظا‌می‌سازمان بودند مجبور به «طلاق اجباری» شدند و مابقی که نتوانستند به اروپا رفته و سمپات سازمان شدند. نکته تأسف‌برانگیزتر این ماجرا این است که سازمان، بچه‌های خانواده‌هایی که از هم جدا شدند را با وعده تحصیل در بهترین مدارس اروپایی از آن‌ها جدا کرد اما آن‌ها را به خانواده‌های اروپایی به‌خصوص در فرانسه فروخت و هیچ‌وقت از سرنوشت این بچه‌ها هیچ خبری به دست نیامد.

فرماندهانی که مجبور شدند رحمشان را دربیاورند

ایدئولوژی جدید سازمان، زنانگی و مادرانگی را از زنان گرفت. آن‌ها را تبدیل به مردانی کرد که صبح تا شب فقط باید کار می‌کردند و دیگر احساساتی در آن‌ها وجود نداشت. مردها هم دیگر همسر و خانواده‌ای نداشتند و تبدیل به ربات‌هایی شده بوده‌اند که شبانه‌روز مشغول کار بودند. بعدازاین بود که چند ده نفر از مردان و زنان سازمان دست به خودکشی زدند.

در مقطعی حدود صد نفر از رهبران کادر و فرماندهان زن سازمان مجاهدین، طی دستوری مجبور می‌شوند تا عمل جراحی انجام بدهند و رحم‌های خود را از بدن خارج کنند. یعنی این زن‌ها هیچ‌وقت نمی‌توانستند حتی به بچه فکر کنند و همه فکر و ذکرشان باید معطوف به سازمان می‌شد. خانم «زهرا میرباقری» از اعضای سابق سازمان مجاهدین که برای مستندی با او مصاحبه شده، لیستی از تعدادی از دوستانش را دارد که بالاجبار رحم‌های خود را از بدنشان خارج کرده‌اند. این موضوع و این ظلم به زن تقریبا در هیچ گروه و فرقه‌ای اتفاق نیفتاده است. آن‌قدری که جنس مؤنث در سازمان مجاهدین خلق مورد ظلم واقع‌ شده است شاید در هیچ‌جای دیگر این اتفاق نیفتاده باشد.

حدود پنجاه سال زندگی زنان عضو سازمان مجاهدین خلق در زندگی سازمانی خلاصه شد. آن‌ها حالا پیرزن‌های هفتادساله‌ای هستند که هیچ خانواده و بچه‌ای ندارند. خود مریم رجوی جز نفرات اولی است که از او در سازمان سوءاستفاده شد. به گفته خودش در بعضی مصاحبه‌هایی که انجام داده او عروسک خیمه‌شب‌بازی مسعود رجوی بود. درواقع سازمان مجاهدین یک عملیات تروریستی را علیه زنانی که سرباز خودش بودند انجام داد و زنان سازمان مجاهدین قربانیان تروریسم این سازمان هستند.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: